اقتصاد و انتقادات اقتصاددانان

دنی رادریک اخیراً در مطلبی به انتقادات اقتصادانان از اقتصاد پاسخ داده است. به دعوت تجارت فردا مطلبی کوتاه در این مورد نوشتم که در شمارۀ 148 منتشر شد. در زیر این مطلب را می خوانید.

اینکه وقتی بحرانی رخ بدهد، افراد همدیگر را مقصر بدانند، و سعی کنند بحران را تقصیر دیگران بیاندازند، چندان عجیب نیست. این مسئله وقتی بحران اقتصادی 2008 اتفاق افتاد بروز کرد. اقتصاددانانی با نگرش‌های متفاوت سعی کردند نگرش دیگران به اقتصاد را مسبب ناتوانی در پیش بینی بحران و رفع سریع آن نشان دهند. برخی از اقتصاددانان انتقادها را از حوزۀ بحران فراتر بردند و علم اقتصاد را زیر تیغ انتقاد گرفتند. گسترۀ انتقادها از فروضی که در مدلها استفاده می‌شوند، مانند فرض عقلایی بودن آدمیان، تا تکیۀ بیش از حد بر مدلهای ریاضی را شامل می‌شوند. خلاصۀ انتقادها این است که ربط آنچه به عنوان علم اقتصاد تولید می‌شود با جهان واقع ضعیف شده است و در نتیجه این علم کارآیی خود را از دست داده است.

پیش از پرداختن به این انتقادها بگذارید تکلیف دو سؤال اساسی را روشن کنیم. نخست، آیا اقتصاد به آن درجه از پختگی که انتظار داریم رسیده است؟ پاسخ منفی است. اقتصاددانان هنوز بر سر برخی مسائل اساسی از قبیل فروض رفتاری اختلافات عمیقی دارند. توضیحات ارائه شده برای وقایع مشاهده شده در دنیای واقع گسترۀ وسیع و گاهی متضاد را شامل می شود. دوم، آیا این اختلافات به معنی بی‌فایده بودن اقتصاد است. پاسخ باز هم منفی است. اقتصاددانان با همۀ اختلافاتشان توانسته‌اند در شناسایی مشکلات جوامع موفقیت‌های قابل توجهی کسب کنند و برای برخی از مشکلات راه‌حل‌های مؤثری ارائه کنند. مشهورترین مثال موفقیت اقتصاد کنترل تورم است که در دهه‌های هفتاد و هشتاد میلادی معضلی بزرگ بود و الان مسئله‌ای حل شده محسوب می‌شود. دقیقاً به دلیل همین دو ویژگی است که دنی رادریک، نویسندۀ مقالۀ اخیر در مورد اختلافات اقتصاددانان، معتقد است اقتصاد بر مبنای تنوع مدل‌ها است که می تواند مفید باشد. مدلی که در یک شرایط مکانی و زمانی مفید است می‌تواند در شرایط مکانی و زمانی دیگر کاملاً بی‌فایده باشد. در نتیجه، انتخاب مدل و تطبیق آن با شرایط جزء جدا نشدنی تحلیل اقتصادی است.

مهم‌ترین انتقاد وارده به اقتصاد در محافل دانشگاهی مشهور به فروض مدل‌ها برمی‌گردد. به عنوان نمونه، اینکه شما فرض کنید آدمیان به طور متوسط عقلایی رفتار می‌کنند، به این معنی که به طور اجمال از هزینه‌ها و منافع رفتارهای خود آگاهی کافی دارند، محل بحث است. مدل‌هایی که این فرض را در مرکز تحلیل می‌گذارند به نتایجی متفاوت از مدل‌هایی می‌رسند که فرض می کنند آدمیان به طور سیستماتیک خطا می‌کنند. در حال حاضر هیچیک از این دو گروه نتوانسته با ارائۀ دلایل اقناع کننده گروه دیگر را از دور خارج کند. هر دو گروه به اندازۀ کافی شواهد مؤید ارائه می کنند و هر دو گروه توانسته‌اند بخشی از اتفاقات دنیای واقع، والبته نه تمامی آن را توضیح دهند. آنچه مهم است این است که هر دو گروه به الزامات بحث که همانا دقت و شفافیت در ارائۀ مدل و جستجو برای یافتن شواهد تجربی متعهدند. دقیقاً به همین دلیل است که دنی رادریک هم چنین بحث‌هایی را مفید و برای پیشرفت علم اقتصاد لازم می داند. چنین انتقادی در مورد مباحث مطرح شده در محافل آکادمیک ایران چندان موردی ندارد، چرا که این مباحث با مدل سازی به معنای رایج آن در دانشگاه‌های بزرگ دنیا فاصلۀ زیادی دارد.

انتقاد دیگر، حجم استفاده از ریاضیات در مدلها است. بسیاری از اقتصاددانان سرشناس چنین انتقادی را تا حدی وارد می‌دانند. استفاده از ریاضیات تا آنجا می‌تواند مفید باشد که به رساندن مطلب کمک کند. اتفاقی که گاهی برای اقتصاددانان جوان‌تر می‌افتد این است که غرق ریاضیات پیچیده می‌شوند و آن را مهم‌ترین بخش تحقیقات اقتصادی می‌دانند. چنین نگرشی است که سبب می‌شود، همانگونه که در نوشتۀ رادریک اشاره شده است، نقش ریاضیات از روشن‌تر کردن بحث به نامفهوم‌تر کردن آن تغییر کند. ریاضیات تا آنجا می‌تواند مفید باشد که سبب شود فروض و نتایج و ارتباط این دو در نهایت شفافیت و با حداقل زحمت به خواننده منتقل شود. اگر بنا باشد خوانندۀ حرفه‌ای اقتصاد ساعتها درگیر ریاضیات شود و نتواند از درون پیچیدگی‌های آن راهی به مدل و الزامات و نتایج آن پیدا کند، می‌توان آن را ریاضیات مخل نامید.

ترجمۀ چنین انتقادی به مباحث اقتصادی مطرح شده در ایران بیش از آنکه به ریاضیات استفاده شده مربوط باشد، به استفاده از روشهای اقتصادسنجی و آماری برمی‌گردد. منتقدین استفاده از ریاضیات بیشتر افرادی هستند که نه استفاده از هر سطحی از مدل رسمی، مستقل از قدرت توضیح دهندگی مدل، را بر می‌تابند و نه استفاده از روشهای اقتصاد سنجی را درست می دانند. چنین نگرشی دقت و شفافیت را که لازمۀ بحث علمی است، از اقتصاد خارج می‌کند. ریاضیات، آنهم ریاضیات پیشرفته، و مدلهای آماری پیشرفته به اندازۀ کافی کارآیی خود را در کمک به پیشرفت مباحث اقتصادی نشان داده‌اند که خود را از آنها مستغنی ندانیم. علم اقتصاد بدون استفاده از ریاضیات و آمار راه به جایی نمی‌برد. خوشبختانه در سالهای اخیر، گسترش اینترنت این امکان را فراهم کرده که پژوهشگران جوان بتوانند با تحقیقات اقتصادی به روز آشنا شوند و خود سره را از ناسره تشخیص دهند.

سؤال نهایی: چه موقع باید مشکوک شویم که اقتصاد دارد از مسیر منحرف می‌شود؟ پاسخ این است که اقتصاد علم است. اگر دیدیم روش علمی در اقتصاد دارد به حاشیه می‌رود و جای خود را به عبارات و گزاره هایی می‌دهد که برای تهییج عموم ممکن است خوب باشند، ولی نمی‌توان از آنها گزاره‌های قابل آزمون بیرون آورد، باید به عملکرد خود مشکوک شویم.