سود حاصل از دموکراسی

گفت و گویی داشتم با دوستان تجارت فردا در مورد دموکراسی و اقتصاد که در شمارۀ 407 منتشر شد.

‌ با گذر هشت سال از روی کار آمدن دولتی که وعده اصلاحات اقتصادی می‌داد ولی اکنون می‌بینیم که عملکرد اقتصادی دولت دوازدهم چنگی به دل نمی‌زند؛ تورم بالا و تجربه دو سال متوالی رشد منفی. در عین حال وقتی عملکرد بلندمدت اقتصاد ایران را هم بررسی می‌کنیم می‌بینیم طی 40 سال گذشته مسیر واحدی را طی کرده‌ایم. چرا نمی‌توانیم از تله عملکرد بد خارج شویم؟

اول باید ببینیم که تغییر و تحول بنیادین چگونه تعریف می‌شود؟ اگر بخواهیم آن را به اصلاحات اساسی در همه زمینه‌ها تعبیر کنیم، جواب شما منفی خواهد بود یعنی این اتفاق به احتمال خیلی زیاد رخ نخواهد داد. انتخابات گرچه عرصه‌ای است برای اینکه نظرهای تا حدودی مختلف مطرح شود ولی این انتظار وجود ندارد که به کمک انتخابات وارد این فاز شویم که اصلاحات گسترده اقتصادی در زمینه‌های مختلف به صورت مکمل یکدیگر صورت بگیرد.

اگر بخواهم تصویری بزرگ‌تر را ترسیم کنم باید بگویم که عملکرد اقتصادی هم به یکسری مولفه‌ها و عوامل بنیادین مرتبط می‌شود و هم به یکسری عوامل «proximate» یا بی‌فاصله. بهتر است برای بررسی بهتر یک دوره طولانی‌مدت مثلاً چندین دهه یا یک قرن را در نظر بگیریم. در این صورت می‌بینیم که این عوامل بنیادین تا حدود زیادی سیاسی بوده‌اند. منظورم از سیاسی، توزیع قدرت است. به این ترتیب باید بررسی کنیم و ببینیم که قدرت چگونه توزیع شده و چه گروه‌هایی قدرت را در دست گرفته‌اند و آن گروه‌ها چطور قواعدی را برای رفتار اقتصادی و سیاسی بنیان گذاشته‌اند. در عین حال می‌بینیم که قواعد رفتارهای اقتصادی و سیاسی عملکرد ما درباره عوامل proximate مثل سرمایه‌گذاری فیزیکی، سرمایه‌گذاری انسانی، انتقال تکنولوژی و خلق دانش را ایجاد می‌کند. به عبارت دیگر همین موارد هستند که میزان عملکرد اقتصادی ما را تعیین می‌کنند.

اگر بخواهیم درجه‌بندی کنیم در سطح خیلی بالاتر یک ساختار سیاسی داریم که در ایران هیچ‌وقت به این سمت نرفته است که قواعدی را وضع کند که توسعه سریع اقتصادی رخ دهد. به بیانی دیگر چارچوب سیاست در ایران هیچ‌وقت به سمت‌وسوی توسعه اقتصادی متمایل نشده است.

البته دوره‌های کوتاهی وجود داشته است که سیاست بر حسب اتفاق با توسعه اقتصادی همخوانی‌هایی یافته است. اگر بخواهیم در یک قرن اخیر مثال بزنیم به موارد معدودی از این دست برمی‌خوریم. مثلاً در یک دوره رضاشاه پهلوی آمد و با یک برنامه اقتدارگرایانه زیرساخت‌هایی ایجاد کرد که آن هم حرکتی در اقتصاد محسوب می‌شود. یک دوره‌ای هم تحولاتی در دهه 40 شمسی رخ داد. در آن دوران سیاست آنقدر در اقتصاد مشکل ایجاد نمی‌کرد و در نتیجه افرادی که نظریات توسعه اقتصادی داشتند توانستند بخشی از نظرات خود را اعمال کنند. بنابراین ما در یک دوره 10 و یک دوره 12‌ساله رشد خوب اقتصادی را تجربه کردیم ولی با این حال بعد و قبل از این مقطع نیز همچنان سیاست مشکلات زیادی ایجاد می‌کرده است. در یک دوره حد فاصل سال‌های 1377 تا 1387 هم تغییراتی رخ داد. به این ترتیب که یک هم‌گامی نسبی بین عرصه سیاسی و اقتصادی ایجاد شد و در این مدت اقتصاد توانست یک دهه بدون رکود را بگذراند. اگر بخواهم خلاصه بگویم باید توضیح بدهم که وقتی قرار است بلندمدت به جریان نگاه کنید و عملکرد نامناسب را توضیح دهید، به مساله سیاست می‌رسید که تخریب می‌کند و اجازه نمی‌دهد عوامل اقتصادی کار خود را انجام دهند.

درباره نقش سیاست در اقتصاد توضیح دادید. در مورد رابطه دموکراسی با رشد اقتصادی و توسعه نظریه‌های متفاوتی وجود دارد. عمدتاً این نظریه‌ها بیانگر سه نوع رابطه است،‌ مثبت، منفی و خنثی. شما چه تحلیلی دارید؟ آیا دموکراسی به رشد و توسعه اقتصادی منجر می‌شود؟

در ارتباط با ربط توسعه اقتصادی و دموکراسی در اقتصاد سیاسی یک سوال اساسی مطرح می‌شود. ما در این باره نظریه‌های زیادی داریم و این نظریات در مواقع زیادی زاویه‌های زیادی دارند. ترجیح من این است که اگر می‌خواهم در این زمینه سخن بگویم به یافته‌هایی مراجعه کنم که شواهد آماری نسبتاً قابل قبولی به همراه دارد. برای اینکه بخواهم به سوال شما جواب دهم، باید به یکسری جزوه‌های درسی عجم اوغلو در دانشگاه ام‌آی‌تی ارجاع داشته باشم. آنچه وی در یک کرسی مطرح می‌کند این است که نتیجه رابطه بین رشد اقتصادی و توسعه مثبت است. به بیان وی دموکراسی و دموکراتیک شدن جامعه به رشد اقتصادی کمک می‌کنند.

البته او اذعان می‌کند در کوتاه‌مدت این رابطه افت‌وخیز زیادی دارد ولی وقتی بخواهیم بلندمدت را در نظر بگیریم می‌بینیم اگر جوامع به سمت دموکراسی پیش بروند در درازمدت GDP و عواملی که باعث رشد GDP می‌شوند بهبود می‌یابند. در جزوه‌های عجم‌اغلو در ادامه این عوامل هم به‌طور مشخص بررسی می‌شوند. گفته می‌شود این عوامل کانال‌های احتمالی ارتباط دموکراسی با رشد اقتصادی است. در کشورهایی که به سمت دموکراتیک شدن رفته‌اند، سهم سرمایه‌گذاری در GDP افزایش پیدا می‌کند و شاخص‌هایی که اصلاحات اقتصادی را نشان می‌دهند بهبود می‌یابد. به عبارت دیگر اگر مشکلاتی وجود داشته باشد و بعد چه در سطح کلان و چه در سطح خرد اصلاحاتی اعمال شود، شاخص‌ها به طرز بارزی بهبود می‌یابد.

در این زمینه عبارت مشهوری وجود دارد که لازم می‌دانم بر آن تاکید کنم: «وقتی جامعه دموکراتیک‌تر شده و مشارکت افراد افزایش می‌یابد، اشتباهات بزرگ کمتر رخ خواهد داد.» همچنین اصلاح اشتباهات هم در جامعه دموکراتیک سریع‌تر انجام می‌شود. این بزرگ‌ترین مزیت دموکراسی است.

همین‌طور اطلاعاتی وجود دارد درباره تاثیر دموکراسی بر سهم تجارت در GDP. به نظر می‌رسد در کوتاه‌مدت نباید انتظار افزایش چشم‌گیر سهم تجارت در GDP را داشت اما در درازمدت بهبود حاصل می‌شود. درباره سهم مالیات از GDP هم باید توضیح دهم که دموکراتیک شدن جوامع به افزایش سهم مالیات از GDP می‌انجامد. به این ترتیب دولت توانایی اقناع مردم برای افزایش پرداخت مالیات را پیدا می‌کند. دولت می‌تواند مردم را مجاب کند که افزایش دریافت مالیات از سوی دولت می‌تواند به نتیجه‌هایی منجر شود یا با اقداماتی از سوی دولت همراه شود. همچنین در اثر دموکراسی درصد تحصیلات افراد جامعه هم در سطح ابتدایی و هم در سطح متوسطه افزایش می‌یابد و مرگ‌ومیر کودکان به شکل محسوسی کم می‌شود. عامل مهم دیگر هم کاهش ناآرامی‌های اجتماعی است که به طرز محسوسی رخ می‌دهد. همه این عواملی که ذکر کردم حاصل دموکراسی است که در کوتاه‌مدت به صورت محسوس و در بلندمدت به صورت کاملاً بارز بر رشد اقتصادی موثر است. اینها یافته‌هایی است که از بررسی‌ها حاصل می‌شود و با وجود تمام مشکلات تکنیکی که در کار با داده‌های آماری داریم، این یافته‌ها به دست آمده است. به نظر من هم تا حد معمولی که می‌شود در جوامع علمی مطرح کرد، این یافته‌ها قابل اعتماد است.

حدود یک ماه تا انتخابات سیزدهمین دوره ریاست‌جمهوری باقی مانده است. در عین حال کاندیداهای ریاست‌جمهوری که این روزها در میدان هستند جملگی افرادی هستند که در 40 سال گذشته بر مسند کار بوده‌اند. نظرسنجی ایسپا حاکی از رغبت کمتر از 50 درصد جمعیت کشور برای شرکت در انتخابات پیش‌روست. این وضعیت به دلیل محدود بودن تنوع فکری کاندیداهای ریاست‌جمهوری تحلیل می‌شود. موضوعی که در دوره‌های قبل هم انتقادآفرین بوده است. با توجه به توضیحاتی که پیش‌تر مطرح شد، آیا می‌توان عملکرد بد بلندمدت اقتصاد ایران را به دموکراسی ربط داد؟

 ما در ایران دموکراسی به معنی رای برابر افراد نداریم ولی به این معنا که رای افراد دارای اهمیت است، داریم. به عبارت دیگر مدلی که می‌شود برای ایران استفاده کرد، مدل دموکراسی یک نفر، یک رای نیست. نمونه آن این است که کاندیداها توسط خواص گزیده می‌شوند. همیشه هم همین‌طور بوده است. مثلاً این‌طور نبوده است که افراد بتوانند به صرف اینکه شهروند این جامعه هستند مشارکت کنند. مدل مشارکت سیاسی مردم در ایران مدل مشارکت

خواص مردم است. به این صورت که عده‌ای قوانین و قواعد را تنظیم می‌کنند و طبیعتاً امتیازات خاص خود و انحصارات خاص خود را هم دارند. در بلندمدت این امتیازات و انحصارات و منافع خواص با نفع کامل گروه‌های مختلف مردم کاهش می‌یابد. در نتیجه انگیزه این را دارند که درجاتی از مشارکت مردم را بپذیرند. نتیجه این روند همین انتخابات‌هایی است که در ایران می‌بینیم. به صورت مستقیم در انتخابات‌ها و به‌طور غیرمستقیم مردم عموماً چیزی را که به انحای مختلف طلب می‌کنند، حاکمیت معمولاً به آن تن می‌دهد. تغییرات اجتماعی که از دهه 60 تاکنون رخ داده است مثالی مناسب در این زمینه است.

با این مدل در درازمدت (مثلاً 50 سال یا یک قرن) عملکرد اقتصاد ایران را می‌توان به نبود دموکراسی مرتبط دانست. به این ترتیب نبود دموکراسی به معنای مشارکت کم‌هزینه شهروندان در عرصه سیاست و اقتصاد موثر بوده است ولی در کوتاه‌مدت شاید عوامل دیگر موثرتر باشد.

‌ سال‌هاست که عملکرد اقتصاد ایران مناسب نیست و می‌بینیم که مطالبه‌ای جدی هم در این قضیه شکل نمی‌گیرد. به عنوان مثال سال‌هاست که بودجه دولت از عوامل موثر در بی‌ثباتی شاخص‌های کلان، شناخته شده است ولی با این حال همچنان می‌بینیم که با دستگاه چاپ پول با قدرت کار می‌کند. در این زمینه مجلس و دولت هم‌دست هم بوده و هر یک به طریقی بر مخارج بودجه‌ای می‌افزایند. امسال از حدود 350 هزار میلیارد تومان کسری بودجه سخن در میان است که با احتمال زیاد تورم آن بر گروه‌های مختلف مردم تحمیل خواهد شد. سوال این است که چرا جامعه‌ای که مدام تورم سنگین تحمل می‌کند، اصلاحات اقتصادی را مطالبه نمی‌کند؟ آیا جامعه از این روند نفعی می‌برد؟

توجه مردم اغلب به زندگی روزمره خود بوده و طبیعتاً رفاه بیشتری طلب می‌کنند. وقتی از رفاه صحبت می‌کنید می‌توانید به راه‌حل‌های کوتاه‌مدت و بلندمدتی متوسل شوید. راه‌حل‌های کوتاه‌مدت عبارت‌اند از خرج کردن و تامین مردم و همچنین کنترل قیمت‌ها. اینها عواملی است که در کوتاه‌مدت حداقل با یک بررسی خیلی سطحی رفاه به ارمغان می‌آورد. این رفتار پول پخش کردن به حساب می‌آید که گروه‌هایی از مردم هم تا حدودی آن را می‌خواهند. با این حال این نوع رفتار در بلندمدت ناقض خود می‌شود زیرا انگیزه‌های تلاش و کارآمدی را از بین می‌برد. مثالی که در این باره می‌توانم بزنم درباره درس خواندن است. شما وقتی جوان یا نوجوان هستید مدام به شما می‌گویند باید درس بخوانید. در واقع درس خواندن در دوران نوجوانی و جوانی به این دلیل است که افراد در سنین بالا برای خود بتوانند موقعیتی پیدا کنند که زندگی خود را اداره کنند. در اقتصاد هم چنین وضعیتی وجود دارد. در بلندمدت دولت‌ها لازم دارند کارآمدی را افزایش دهند در ازای آن هم لازم است یکسری سختی را در کوتاه‌مدت تحمل کنند.

به این ترتیب نحوه حکمرانی ما در ایران که همواره هم برقرار بوده با اهداف بلندمدت کشور خیلی سازگار نبوده است. مردم هم آن را تقاضا نکرده و منفعتی هم برای خواص نداشته که دنبال آن بروند. این شیوه چندان فایده‌ای برای خواص یعنی افرادی که در حاکمیت حضور دارند و صاحب انحصارات، امتیازات و قدرت هستند، ندارد. بنابراین آنها هم خیلی دلیلی نمی‌دیدند که دنبال چنین راهی بروند.

دولت ایران همواره پول نفت داشته و آن را توزیع کرده است. بخشی از آن در قالب انحصاراتی از طریق مجوز واردات، مجوز تاسیس کارخانه، ارائه ارزهای ارزان‌قیمت و وام‌های ارزان‌قیمت بین عده‌ای خاص توزیع شده و بخشی دیگر از آن به‌طور عمومی توزیع شده است. در قالب‌هایی مانند یارانه‌های گسترده انرژی، نان و امثالهم. به این ترتیب تعادلی شکل گرفته که سیستم سیاسی بر مبنای خواص و مردم ایجاد کرده است. گروهی هم با آن مخالفتی جدی نداشته است. به این ترتیب خواص راضی بودند که پولی درآورده شود که بخشی از آن به مردم تخصیص داده شود و بخشی از آن سهم خودشان شود. مردم هم از این جریان ناراضی نبودند. با این حال هیچ‌یک در این عرصه نه به بلندمدت فکر می‌کردند و نه می‌توانستند تضمینی از طرف مقابل بگیرند که اگر از این تعادل خارج شویم، الزاماً منافعمان صفر نمی‌شود. به عنوان مثال مردم با گران شدن قیمت بنزین مخالف هستند در حالی که با هر حساب و کتابی که بررسی کنید می‌بیند که اگر بنزین را پنج هزار تومان بفروشیم و پول را نقد به مردم بدهیم خیلی وضعیت بهتر می‌شود. با این حال مردم مطمئن نیستند که پولی به دستشان برسد بنابراین از اول مخالفت می‌کنند. از طرف دیگر دولت با کارآمدی و باز کردن عرصه فعالیت اقتصادی و از بین بردن امتیازات برای خواص مخالف است برای اینکه اگر بخش خصوصی قدرت پیدا کند دیگر دولتی‌ها جایگاهی ندارند و امتیازاتشان را از دست می‌دهند. این آنها هستند که وام دولتی ارزان، ارز ارزان 4200تومانی، مجوز انحصاری واردات و تاسیس کارخانه می‌گیرند. بنابراین هیچ‌کدام از این گروه‌ها حاضر نیستند وارد عرصه‌ای شوند که اصلاحات اساسی و بنیادی به دنبال دارد. در نتیجه این وضعیت در همین تعادل پایین باقی می‌مانند و انگیزه‌ای برای خروج ندارند. من تعجب می‌کنم اگر از این تعادل خارج شویم. به عبارت دیگر من هرگز تعجب نمی‌کنم که چرا وضعیت ما این چنین است که امروز می‌بینیم. بلکه این عجیب است که ببینیم اتفاق بزرگ مثبتی در جریان است.

میراث برادران کاسترو

گفت و گویی داشتم به همراه هوشنگ ماهرویان با دوستان تجارت فردا در مورد کوبا که در شمارۀ 403 منتشر شد.

وقتی فیدل کاسترو در کوبا به قدرت رسید تاکید داشت که می‌خواهد دموکراسی و عدالت اجتماعی برای جامعه به ارمغان بیاورد. اکنون با استعفای رائول کاسترو بعد از شش دهه قدرت از خانواده انقلابی کاسترو خارج می‌شود. رائول کاسترو گفته است با این احساس بازنشسته می‌شود که «ماموریتش را به انجام رسانده و به آینده سرزمین پدری‌اش اطمینان دارد». آیا برادران کاسترو به اهداف خود رسیدند؟

 هوشنگ ماهرویان:کاسترو نه توانست عدالت اجتماعی به کوبا بیاورد و نه آزادی. کوبا در میان کشورهای آمریکای لاتین، کشور عقب‌افتاده‌ای بود که بین مردم آن فقر تقسیم شده بود. کوبا دارای جامعه‌ای بود که می‌خواستند از آن کشور فرار کنند. برخی از آنها از راه دریا فرار کردند و طعمه کوسه شدند. دموکراسی هم مطلقاً در آن کشور برقرار نشد. انتخاباتی در کار نبود، حکومتی که مادام‌العمر است و فرد می‌تواند برادرش را جایگزین خود کند چگونه می‌تواند دموکراسی برقرار کند؟ نه آزادی، نه رای مردم، نه آزادی مطبوعات در کار نبود. در عین حال عدالت اجتماعی هم برقرار نشد. وقتی دولت کارفرما و همه‌کاره جامعه شود، به بخش خصوصی هم میدان ندهد، چگونه می‌تواند عدالت اجتماعی برقرار کند؟ قرن بیستم این موضوع را ثابت کرد و ما نمونه آن را هم در کوبا دیدیم.

 حسین عباسی: من هم موافقم. وقتی‌که فیدل کاسترو در کوبا به پیروزی رسید شرایط آن کشور به هم ریخته بود. مشکلاتی در کوبا در جریان بود که باعث شد کاسترو با تعداد اندکی یار، انقلاب را به پیروزی برساند. شرایط دهه 50 میلادی کوبا به آن صورت بود که آن کشور را به پایتخت قمار و فاحشه‌خانه منطقه کارائیب تبدیل کرده بود. در آن کشور شرکت‌های بزرگ چندملیتی که اکثراً آمریکایی بودند حضور داشتند و آنجا را به مرکز تفریحات خود تبدیل کرده بودند. به این ترتیب هر آنچه که حتی نمی‌توانستند در لاس‌وگاس آمریکا انجام ‌دهند به کوبا برده بودند. از طرفی ژنرال باتیستا هم که آن زمان آنجا بود، نوعی رفیق اینها محسوب می‌شد و از این گروه‌ها منافع زیادی را کسب می‌کرد. این وضعیت همزمان بود با حجم عظیمی از فقر در میان مردم بومی آمریکا. مجموع این شرایط زمینه را برای حرکت کاسترو و دوستانش فراهم کرد. رفتار این انقلابیون بسیار شبیه رفتار قهرمانان بزرگی بود که در نقاط مختلف جهان ظهور کردند. در ابتدا بسیار شبیه قهرمانان بودند و می‌گفتند یار مردم هستند. به کوه‌ها و دشت‌ها می‌رفتند، به کشاورزها کمک می‌کردند، با آنها صحبت می‌کردند و پای سفره آنها می‌نشستند و به آنها می‌گفتند که برنامه دارند پول‌های کازینوها را بگیرند و به کشاورزان دهند. شعارهایی مطرح می‌کردند که به دل کشاورزان می‌نشستند. به این ترتیب از نظر اجتماعی با شعار عدالت اجتماعی جلو آمدند. از نظر سیاسی هم از همان ابتدای انقلاب گفته بودند که می‌خواهند یک دموکراسی مبتنی بر نمایندگی مردم برقرار کنند. اما همان‌طور که آقای ماهرویان هم اشاره کردند، نتوانست هیچ‌یک از اهدافش را محقق کند. این ماهیت قدرت است. آن زمان که فیدل کاسترو به قدرت رسید اعلام کرد می‌خواهد شش ماه دیگر انتخابات برگزار کند. با این حال آن را مدام به تعویق انداخت. بعدها وقتی از او پرسیدند که چرا به‌رغم وعده‌اش انتخابات برگزار نکرده است، پاسخ داد: «مردم گفته‌اند که مشغول به کار کردن و تولید کردن هستند و انتخابات برای مردم بیکار است، ما کار می‌کنیم و وقت نداریم به سیاست بپردازیم.»

از نظر اقتصادی هم وقتی به کوبا نگاه می‌کنیم می‌بینیم که زمانی به شوروی و چین محتاج بود و بعد از فروپاشی شوروی شرایط برایش سخت‌تر شد. در آن زمان بود که اقتصاد کوبا را اندکی باز کردند. جالب اینجاست که باز کردن اقتصاد به این معنا بود که پول از میامی به کوبا بیاید. ماجرا از این قرار بود که حدود یک‌ششم جمعیت در جریان انقلاب کوبا و به خاطر مصادره املاک به میامی آمریکا فرار کرده بودند. بعد از فروپاشی شوروی به آنها اجازه داده شد برای خانواده‌هایشان در کوبا پول بفرستند. در ادامه نیز پول‌هایی که توریست‌ها به کوبا آوردند آنها را زنده نگه داشت. بعد هم ونزوئلا و برزیل به یاری آمدند. به این ترتیب کوبا در زمان برادران کاسترو بدون کمک خارجی نتوانست سرپا بماند.

  آقای عباسی،‌ پیش از به قدرت رسیدن کاسترو، کودتاهای پیاپی در کوبا، فساد ژنرال باتیستا و شکل‌گیری باندهای مافیایی بزرگ در کوبا،‌ فضای آن کشور را به شدت ناامن کرده بود. گروه‌های زیادی از مردم آن جزیره به شدت فقیر بودند و در عین حال بساط کازینو و تن‌فروشی برای آمریکایی‌ها فراهم بود. وقتی از برادران کاسترو انتقاد می‌کنید، آنها را با چه گروهی مقایسه می‌کنید؟ به عبارتی چه دلیلی وجود دارد که ماندن همان وضعیت دوران ژنرال باتیستا برای کوبا رونق اقتصادی به همراه بیاورد؟

 حسین عباسی: طبیعتاً نمی‌شود توضیح داد که اگر روند آن دوران ادامه می‌یافت به چه نتایجی منتهی می‌شد. با این حال وقتی‌ می‌خواهید مشکلاتی را که در جامعه وجود دارد حل کنید، باید در انتهای داستان ببینید هزینه‌های پرداخت‌شده برای حل آن مسائل می‌ارزیده است یا خیر. قطعاً که در کوبا پیش از انقلاب مشکلاتی جدی وجود داشت. به مرکز مافیا، مواد مخدر، کاباره و بیزنس خلافکاران آمریکایی تبدیل شده بود. البته طبیعتاً این جریان در هاوانا متمرکز بود. برای حل این مسائل ممکن بود بشود راه‌حل‌هایی پیدا کرد. با این حال مشکلات یک کشور را نمی‌شود با ایجاد مشکلات به مراتب بزرگ‌تر حل کرد. وضعیتی که پیش از کاسترو در کوبا وجود داشت،‌ می‌توانست به هر سمت و سویی برود ولی این داستان که عده‌ای بخواهند با سلب مالکیت از مردم کوبا این مسائل را حل کنند، برای مردم دستاوردی به جز فقر و فلاکت نخواهد داشت. یعنی بزرگ‌ترین بازنده آنها مردم کوبا بودند، نه آنهایی که اموالشان را از کوبا به میامی بردند و بیزنس‌هایشان را در آن منطقه راه انداختند و بعد هم که اوضاع کوبا بد شد، بخش مهمی از نجات کوبایی‌ها از فقر و گرسنگی توسط آنها صورت گرفت. آنها می‌توانستند 10 دلار برای اعضای خانواده خود در کوبا بفرستند و آنها تا یک ماه با آن پول زندگی کنند.

 هوشنگ ماهرویان: به نظر من سیستمی که در کوبا باتیستا را کنار گذاشت به آن معنی ایدئولوژی مارکسیست-لنینیستی نداشت. به عبارتی از پیش اعلام نکرده بودند که مارکسیست-لنینیست هستند و بر همین مبنا بخواهند کتاب‌های مارکس را تجزیه و تحلیل کنند. البته این گروه بعد که به پیروزی رسیدند و به شوروی گرویدند، آرام‌آرام به سمت مارکسیسم گرایش پیدا کردند. با این حال باز هم در کل کوبا به آن معنی کار فرهنگی و نشر انجام ندادند. البته به نظر من حکومت‌های توتالیتر در هر حال، عملاً به نقطه پایان می‌رسند. مثلاً در شوروی هم دیدیم که این همه کتاب در آن تولید شد و تروتسکی در آن کشور حضور داشت، در نهایت به چه روزی افتاد. اما علاقه دارم کمی درباره تاثیر انقلاب کوبا بر ایران توضیح دهم. زمانی بود که در ایران روشنفکران ایرانی بسیار به ژان پل سارتر علاقه‌مند شده بودند. عمدتاً به دلیل کتاب جنگ شکر در کوبا که توسط این نویسنده نوشته شده بود. در حالی که سارتر تقدم وجود بر ماهیت را مطرح کرده بود و به همین دلیل در دنیا مطرح و برنده جایزه نوبل شده بود-که خودش قبول نکرد. ولی در ایران روشنفکران ایرانی همه کتاب جنگ شکر در کوبا را خوانده و همه عاشق اسلحه شده بودند. اگر کسی هم پیدا می‌شد که با این جریان مخالف بود یا کتاب انقلاب در انقلاب رژی دبره را نقد می‌کرد مورد پذیرش قرار نمی‌گرفت. هنوز که هنوز است برخی تحصیل‌کردگان و روشنفکران ایرانی یادداشت‌های چه‌گوارا را ترجمه و چاپ می‌کنند. در حالی ‌که در شرایط کنونی در ایران نیاز داریم اندیشه‌ها و پژوهش‌های مهمی ترجمه شود تا به وسیله آنها آگاهی افزایش یابد.در گذشته هم به یاد داریم که حزب توده در ایران اصرار داشت که به چریکیسم باور ندارد. با این حال می‌دانیم که پشت و روی یک سکه بودند و دیدیم چه مشکلاتی ایجاد کردند. همین حالا اقتصاد کوبا را با اقتصاد مکزیک مقایسه کنید. از لحاظ فرهنگی دو کشور را با یکدیگر قیاس کنید، متوجه تفاوت فاحش آنها می‌شوید. ببینید کره جنوبی به چه سمتی رفت؟ دانشگاه‌هایش چقدر رشد کردند، قیاسش کنید با دانشگاه‌های کره شمالی. مقایسه این دو خیلی جالب است. رشد فرهنگی را که در کره جنوبی رخ داد با رشد فرهنگی کره جنوبی مقایسه کنید. چین هم اگر امروز رشد کرده است چون از مسیر اقتصاد دولتی و باور به اندیشه‌های مارکسیستی-لنینیستی بازگشته است. چین اکنون به مرکز جذب سرمایه تبدیل شده است. اینها مسائلی است که باید روشنفکری ایران درک کند. ما در ایران از کاستروئیسم و چریکیسم ضربه خورده‌ایم.

  آقای ماهرویان شما در دفاع از اقتصاد آزاد، به مکزیک اشاره کردید و آن را در مقابل کوبا گذاشتید. به نظر این نمونه جذابی برای طرفداران عدالت اجتماعی نمی‌آید. به این دلیل که وقتی درباره مکزیک صحبت می‌کنیم می‌دانیم که حدود 30 درصد جمعیت آن کشور به فقر شدید دچار است. به عبارتی طرفداران عدالت اجتماعی احتمالاً این سوال را مطرح کنند که زندگی برای چه گروه‌هایی در مکزیک بهتر است؟ برای دهک‌های پایین احتمالاً فرقی نکند که در کوبا زندگی کنند یا مکزیک.

 هوشنگ ماهرویان: در نظر داشته باشید در کوبا افراد برای فرار از آن کشور خود را به دل آب انداخته بودند و طعمه کوسه می‌شدند. در اثر این اتفاقات چندین هزار نفر توسط کوسه بلعیده شدند. در مکزیک این‌طور نبود. من قبول می‌کنم که در جهان سوم مشکلات وجود دارد ولی باید پذیرفت که حکومت‌های توتالیتر که قدرت را در انحصار می‌گیرند و اجازه انتقاد هم نمی‌دهند سرنوشت ناخوشایندی برای مردم خود رقم می‌زنند. به نظر من این دو با هم فرق بزرگی دارند و نمی‌شود این دو را کنار هم گذاشت.

  آقای عباسی شما بفرمایید وضعیت فقیر مکزیکی با کوبایی چه فرقی می‌کند؟

 حسین عباسی: من هم موافق هستم که این دو با یکدیگر قابل قیاس نیستند. اگر بخواهم با استفاده از نظریه اقتصادی توضیح دهم باید بگویم که وقتی قرار است سیستم اقتصادی را مطالعه ‌کنید، بررسی می‌کنید که توجه به کدام دو عامل بیشتر است. دو نوع نگرش وجود دارد که اولی توجه به انگیزه‌هاست (بر این مبنا اقتصاد بازار بنا شده است)، دومی هم موضوع تامین است. وقتی که به بازار اجازه فعالیت می‌دهید توجه شما به انگیزه‌هاست. انگیزه‌ها با مالکیت و تولید می‌آید. وقتی شما مالک زمین و محصول آن هستید تولید خواهید کرد و بهره آن را هم خواهید برد. باقی افراد هم از آن منتفع خواهند شد. وقتی افراد با انگیزه کار می‌کنند،‌ کسی که بیشتر کار می‌کند بیشتر و کسی که کمتر کار می‌کند به تبع کمتر خواهد داشت. به این ترتیب وقتی انگیزه کار می‌کند، نابرابری به همراه آن می‌آید ولی تا حدودی تامین را هم به همراه خود خواهد داشت. در آمریکا، اروپا و مکزیک هم فقیر وجود دارد. در مکزیک انگیزه‌ها کار می‌کند، عده‌ای زیاد عده‌ای کمتر دارند. آقای ماهرویان درست می‌گوید، مردم مکزیک ممکن است برای کار بهتر مهاجرت کنند ولی خود را به دریا نمی‌اندازند. این داستان فرار از طریق دریا، داستان بزرگی است که مدام اتفاق می‌افتد. تاکید می‌کنم وقتی اجازه می‌دهید انگیزه کار کند،‌ تامین هم به دنبال آن خواهد آمد،‌ هرچند که طبیعتاً نابرابری هم وجود خواهد داشت. تامین کامل نیست و طبیعتاً برای افرادی که آنقدر منابع و توانایی ندارند که بخواهند از تله فقر خود را نجات دهند باید راه‌حل‌های دیگری را همراه با راه‌حل مبتنی بر انگیزه اجرا کرد. اما سوسیالیست‌ها و کمونیست‌ها چه می‌گویند؟ این افراد می‌گویند انگیزه‌ها باعث شر و فساد است و می‌گویند ما شما را تامین می‌کنیم. در حالی‌که وقتی انگیزه کشته شود تولید از بین می‌رود و هیچ‌چیز برای هیچ‌کس به جز طبقه حاکم باقی نمی‌ماند. نه تامین حاصل می‌شود و نه برابری. به این ترتیب افراد همه دارایی خود را از دست می‌دهند. فقط این نیست که وقتی انگیزه‌ها را کشتید، حالا تامین حاصل شود. نه تامین حاصل خواهد شد و نه برابری. به عبارتی نتیجه این می‌شود که همه فقیر و با مشکل بزرگ تهیه مواد غذایی روبه‌رو می‌شوند. اتفاقی که در کوبا هم رخ داده بود.

 هوشنگ ماهرویان: توتالیتاریسم در قرن بیستم نشان داد که چگونه شکست می‌خورد. نشان داد که کارفرمایی دولت چه شرایطی را رقم می‌زند. این سرنوشتی است که هم شوروی به تصویر کشید و هم کوبا. نظریه‌پردازانی مانند هایک هم توضیح داده‌اند که اقتصاد دولتی چگونه به بن‌بست می‌رسد. وقتی اقتصاد آزاد باشد، بالانس همه قضایا خودبه‌خود انجام می‌شود. به نظر من باید ثروت ملل آدام اسمیت را برای فیدل کاسترو می‌فرستادند تا بفهمد که وقتی صحبت از ارزش گذاشتن بر بازار است، منظور چیست. دولت‌های توتالیتر که زمینه‌های تشکیل آن را مارکس و سپس لنین فراهم کردند، بر این باورند که خود می‌توانند همه مسائل را حل کنند. در مقطعی چین تصور می‌کرد که می‌تواند معضل فحشا را حل کند. به این ترتیب می‌خواست با ریختن افراد به دریا این معضل را حل کند. دید که نمی‌شود. مسائل واقعی جوامع مختلف صرفاً با حرف‌های تند و تیز قابل حل شدن نیستند. باید موضوعات را تجزیه و تحلیل و بررسی کرد. زمینه‌های تاریخی آنها را مطالعه کرد و بعد به راه‌حل رسید. وگرنه دیکتاتوری و پلیس‌بازی راه به جایی نمی‌برد. اکنون فقط کره شمالی مانده است که فکر می‌کند با دیکتاتوری می‌تواند مسائل کشور را حل کند. اقتصاد سنگاپور و مالزی را ببینید که چطور رشد کرد. این کشورها برای خود روابط اجتماعی ساختند و بر آن مبنا تبادل تکنولوژیک می‌کنند. اما کشورهایی مثل کره شمالی و کوبا هرگز نمی‌توانند با راهی که در گذشته رفته‌اند به رشد برسند.

  آقای عباسی، نام کوبا در شش دهه گذشته با هویت سیاسی مبارزه با امپریالیسم (آمریکا) گره خورده بوده است. بسیاری تحریم‌های گسترده آمریکا را مهم‌ترین عامل به بن‌بست رساندن کوبا می‌دانند. چندی پیش رویترز به نقل از برونو رودریگز وزیر خارجه کوبا گفته بود تحریم و محاصره اقتصادی و تجاری آمریکا در سال مالی 2020 حدود پنج میلیارد دلار برای اقتصاد کوبا هزینه در‌بر داشته و به توانایی این کشور برای مقابله با شیوع ویروس کرونا آسیب جدی وارد کرده است. چه تحلیلی دارید؟ آیا در‌افتادن با ابرقدرت جهانی بود که آن کشور را زمین‌گیر کرد؟

 حسین عباسی: آمریکا با کوبا دشمن بود و دشمنی‌های زیادی هم علیه آن کشور روا داشت. در این راستا سیا کارهای خنده‌دار زیادی انجام داده مثلاً نزدیک 620 سوءقصد علیه کاسترو کرده است. همین‌طور از حمله تبعیدی‌ها به خلیج خوک‌ها حمایت کرد که اغلب کارهای سفیهانه‌ای بوده است. با این حال باید یادآوری کنم که دشمن درجه یک کوبا، خود کوباست. آمریکا را می‌توان دشمن درجه دوم دانست. کشورها در دنیا دشمن دارند که علیه شما اقدامات زیادی انجام می‌دهند. اما زمانی وجود دارد که در برابر این دشمنی‌ها عقلانیت به خرج می‌دهید و اموراتتان را سروسامان می‌دهید و زمانی هم وجود دارد که راه کاسترو یا کره شمالی را پیش می‌گیرید. این دشمنی‌ها برای آمریکا خرجی ندارد. اگر رفتار عاقلانه‌ای داشته باشید تلاش می‌کنید که صدمه اصلی را به خود و مردمتان نزنید. کاسترو به وضوح از این دشمنی آمریکا سوءاستفاده کرد و صدمه‌ای که به مردم خود زد، صد برابر بیشتر از صدمه‌ای بود که هر سیاست آمریکا می‌توانست به آن بزند. وقتی‌ مالکیت خصوصی را این‌قدر محدود می‌کنید، دیگر نتیجه مستقیم آن گرسنگی مردم است و این ربطی به سوءقصد سیا ندارد. اکنون از افرادی که به کوبا سفر کرده‌اند نقل می‌شود که این کشور به واردکننده ماهی تبدیل شده است. با اینکه این کشور جزیره‌ای است با مقادیری بسیار زیاد از ماهی در اطراف آن. اما چرا این کشور به واردکننده ماهی تبدیل شده است چون در سواحل آن کشور قایق ماهیگیری بزرگی وجود ندارد. قایق‌های ماهیگیری خیلی کوچک و در حد قایق‌های پارویی هستند. علت این است که مردم می‌خواهند از کوبا فرار کنند و به میامی بروند، کنترل شدیدی روی ابعاد قایق وجود دارد. حتی تلاشی برای دولتی کردن قایق‌های بزرگ هم صورت نمی‌گیرد چون بیم آن می‌رود که این دولتی‌ها با دریافت رشوه عده‌ای را به خارج از کشور برسانند. این وضعیت چه موضوعی را نشان می‌دهد؟ کوبایی که می‌توانست از منابع دریایی برای تغذیه مردمش استفاده کند، به واردکننده ماهی تبدیل شده است. این دیگر ربطی به آمریکا دارد؟ این استراتژی حفظ قیمت توسط کاسترو به هر قیمت ممکن است. بله، آمریکا با کوبا دشمنی می‌کند و برایش هزینه‌ای هم ندارد. هربار وقتی دموکرات‌ها بر سر کار می‌آیند کمی وضعیت بهتر می‌شود. اوباما و کارتر از کوبا دیدن کردند. ولی جمهوری‌خواه‌ها که بر سر کار می‌آیند، رابطه با کوبا را بر هم می‌زنند. عمدتاً به این دلیل که جمهوریخواهان با کوبایی‌های میامی رابطه خوبی دارند و برای اینکه رای آنها را جلب کنند، برای سیاست‌خارجی خود درباره کوبا از آنها خط می‌گیرند. به عبارتی این سیاست داخلی آنهاست که تلاش کنند رای و نظر کوبایی‌های میامی را جلب کنند. زمانی سیا دنبال این بود که در آمریکای لاتین حکومت‌ها را براندازد و در این راستا اقداماتی هم می‌کرد. با این حال الان این وضعیت وجود ندارد. اکنون سیاست ملی آمریکا به دنبال گرفتن کوبا نیست. جالب است خود ترامپ که تحریم‌ها را علیه کوبا برگرداند، پیش از آنکه رئیس‌جمهور شود و در دوره اوباما، هیاتی را به کوبا فرستاد که بررسی کند و ببیند آیا می‌تواند آنجا هتل بزند یا خیر.

 هوشنگ ماهرویان: در آمریکا سرمایه‌هایی که اسلحه تولید می‌کنند در حزب جمهوریخواه جمع هستند. بنابراین همیشه جمهور‌یخواهان تلاش می‌کنند اوضاع جهان را متشنج نگه دارند که اسلحه خود را بفروشند. نمونه آن خلیج‌فارس است. ولی ما برای اینکه جهان را بهتر بشناسیم می‌توانیم با نگه داشتن روابط معقول نگذاریم تحریم‌ها علیه اقتصادمان تشدید شود و در عین حال باید حواسمان را هم جمع کنیم که وابسته نباشیم. باید بتوانیم تکنولوژی مورد استفاده خود را از خارج کشور تامین کنیم. با این حال در مملکت ما سال‌های زیادی جریان‌های روشنفکری تبلیغ زیادی برای مبارزه امپریالیستی می‌کرد و مانع می‌شد که روابط معقولی با جهان برقرار کنیم. به یاد دارم شکرالله پاک‌نژاد که در زمان شاه دستگیر شد، در دفاعیاتش نکته خوبی داشت. او در محاکمه‌اش می‌گفت وقتی می‌خواهید ماشین تولید کنید اول باید تکنولوژی را آرام‌آرام وارد کنید و بعد آرام‌آرام آن را جذب کرده و صاحب صنعت شوید. همان کاری که کره جنوبی و چین انجام داد و می‌بینیم که نتیجه گرفت. اکنون ما می‌دانیم که جمهوریخواهان به دنبال فروش اسلحه خود و درصدد ایجاد تشنج هستند. ولی باید با آمریکا چه کرد؟ زمانی روشنفکران ما فقط فریاد مبارزه با آمریکا سر می‌دادند و با شعاری که می‌دادند باعث شدند عده‌ای بروند و فاتح را ترور کنند. محمدصادق فاتح‌یزدی که بود؟ یکی از وطن‌پرست‌ترین سرمایه‌داران ایرانی. چرا ترور شد؟ به بهانه اینکه کارگران اعتصاب کردند. در حالی‌که کارگران همیشه برای حقوقشان اعتصاب می‌کنند. آیا راهکار این است که صاحب کارخانه ترور شود؟ این تئوری و این نظریه که در دهه‌های 50 و 60 در جهان مطرح شد و مملکت ما را هم گرفت، صدمات بسیاری به کشور ما وارد کرد. به یاد دارم که درمقطعی قبل از انقلاب 57 قرار بود سرمایه‌داران ایرانی به همراهی فرانسوی‌ها در زیر سد دز واحد عظیمی برای تولید مارچوبه احداث کنند. نمی‌دانید که این روشنفکران و فعالان سیاسی ما چه جنجال‌هایی درست کردند. مدام می‌گفتند کشور دارد به فرانسوی‌ها فروخته می‌شود. این نوع نگاه، نگاهی است که کشور را منزوی می‌کند. این نگاه دقیقاً در کوبا هم شکل گرفته بود و کوبا را به وضعیت کنونی‌اش کشاند.

  آقای عباسی، برادران کاسترو در چند مقطع برخی اصلاحات اقتصادی را به کار بستند. ابتدا بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که شریک اقتصادی کوبا به حساب می‌آمد و بعدها هم با وخیم‌تر شدن اوضاع حدود یک دهه قبل اصلاحات اقتصادی جدی‌تر کلید زده شد و از یک سال قبل اوج گرفت. این اصلاحات چه نتیجه‌ای داد؟

 حسین عباسی: من معتقدم اصلاحات انجام‌گرفته در کوبا تا حدودی و به میزانی که صورت گرفته جواب داده است. قبل از اینکه ترامپ تهدیدها علیه کوبا را تشدید کند، سالی سه میلیون توریست از کوبا دیدار می‌کرد و توریست‌ها سالانه دو میلیارد دلار در آنجا هزینه می‌کردند که برای اهالی کوبا حیاتی بود. البته این اصلاحاتی بود که بعد از فروپاشی شوروی کلید خورد. صاحبان قدرت در کوبا متوجه شدند که شکر دیگر خریداری ندارد و ممکن است به زودی فقر و گرسنگی گسترده کوبا را فرا‌بگیرد. آن زمان مجبور شدند اندکی درها را باز کنند. تنها دریچه‌ای هم که توانستند باز کنند، توریسم بود. توریسم به منبع اصلی درآمد آنها تبدیل شد. البته آنها اصلاحات بسیار مختصری هم انجام دادند. داستان از این قرار بود که کوبا از آن سیستم کاملاً دولتی که ارز و دستمزد در آن کنترل می‌شد، خارج شد و اجازه داد که افراد در خانه‌هایشان از توریست‌ها پذیرایی کنند(مدل اقامتی تختخواب و صبحانه). در عین حال برخی رستوران‌های خصوصی هم ایجاد شده بود که توریست‌ها آنجا غذا می‌خوردند و با نرخ ارزی که به دلار آمریکا متصل بود، پرداخت صورت می‌گرفت. تفاوت این پول و آن پولی که در کوبا درآمد داشت آنقدر زیاد بود که سبب شد افرادی که می‌توانستند همه تلاش کنند وارد این عرصه شوند. قبل از دهه‌های 70 و 80 که کوبا می‌خواست سیستم بهداشتی خود را گسترش دهد، زبده‌ترین دانشجویان به سمت پزشکی گرایش پیدا کردند ولی بعدها با رونق توریسم، بهترین فارغ‌التحصیلان کوبا زبان انگلیسی یاد گرفتند و به صنعت توریسم ورود کردند. منظورم این است که به‌محض اینکه اصلاحات در کوچک‌ترین بخش‌ها شروع شد، اثر مثبت خود را نشان داد. البته هنوز تا آن مقداری که مردم اطمینان پیدا کنند سرمایه‌گذاری آنها برای آنها منافعی ایجاد خواهد کرد فاصله دارند. البته به نظر من به دلایل مختلف به آن سمت در حرکت هستند. ممکن است حرکت آهسته باشد ولی حرکتی در جریان است. اکنون کشاورزی کوبا قادر به تامین غذای مردم کوبا نیست. به این دلیل که زمین‌های کشاورزی مالکیت مبهمی دارد و البته مردم حق ندارند محصولی را که تولید می‌کنند با قیمتی که می‌خواهند بفروشند. اینها در حال شکست خوردن از اقتصاد خرد هستند. وقتی افراد نمی‌توانند محصولاتشان را به قیمتی که بازار تقاضا دارد بفروشند و مجبور می‌شوند به قیمتی که دولت می‌گوید بفروشند، نه انگیزه‌ای برای سرمایه‌گذاری و نه تولید دارند.

 هوشنگ ماهرویان: کالخوز (مزرعه‌های اشتراکی) و ساخوز (مزرعه‌های دولتی) در زمان استالین ایجاد شد. در زمین نوآباد شولوخف با ترجمه به‌آذین جزئیات کار کردن این زمین‌ها ذکر شده است. آن زمان به افراد می‌گفتند در کالخوز کار کنند، کالخوزها توسط رهبری حزب کمونیست مدیریت خواهد شد و افراد بر آنها مالکیتی ندارند. مدتی بعد خودشان به این نتیجه رسیدند که این کالخوزها کار نمی‌کند. بعد تصمیم گرفتند بخش‌هایی از کالخوز را در اختیار افراد بگذارند. در اثر این تصمیم متوجه شدند که وقتی زمین‌های کشاورزی به افراد واگذار می‌شود تولید کشاورزی آنها بیشتر می‌شود. البته مدتی بعد همان کشاورزان معترض شدند چراکه اختیاری برای انتقال آن به دیگران نداشتند. این همه تجربیاتی بود که در شوروی ایجاد شد. شوروی به جایی رسید که مدام مجبور بود در حوزه کشاورزی هم واردات انجام دهد، مثلاً حتی گندم این کشور از آمریکا وارد می‌شد و فقط صنایع نظامی آن بود که پیشرفت می‌کرد. شوروی عمدتاً به دلیل مباحث اقتصادی فروپاشید. در چین هم تجربیات مشابه وجود داشت، در چین کمون‌های کشاورزی ایجاد شد و باز همه آنها به هم خورد. معلوم شد که احترام به مالکیت خصوصی کمک خواهد کرد افراد برای کار کردن در زمین‌های کشاورزی خود انگیزه پیدا کنند. این انگیزه به افزایش تولید محصولات کشاورزی کمک خواهد کرد. همان‌طور که آقای عباسی مکرراً توضیح دادند این انگیزه است که اقتصاد را پیش می‌برد. ضمن اینکه دولت هم به هیچ عنوان کارفرمای خوبی نیست،‌ بعد از مدتی شروع می‌کند به پر کردن جیب خود.

  آقای عباسی آقای ماهرویان اشاره‌ای داشتند به تاثیر انقلاب کوبا بر مردم ایران و روشنفکران قبل از انقلاب. ولی به نظر می‌رسد که فقط این روشنفکران ایرانی نبودند که به کاسترو و کاستروئیسم گرویدند. در سال‌های بعد انقلاب گرایش‌هایی از جانب سیاستمداران هم به سمت کوبا وجود داشت می‌دانیم دیدارهایی هم صورت گرفت. آیا صرفاً این سیاست خارجی مبتنی بر هویت سیاسی آمریکاستیزی بود که این دو را به هم نزدیک کرد؟ چه شباهت‌هایی می‌بینید.

 حسین عباسی: به نظر من فعالان سیاسی در ایران جذب کوبا و چهره‌های انقلابی آن یعنی ارنستو چه‌گوارا و فیدل‌کاسترو شدند. فقط هم محدود به ایران البته نبود. مصر، الجزایر، لیبی، سوریه و برخی دیگر از کشورهای خاورمیانه جذب کوبا شدند. کشورهایی که پتانسیل‌های قهرمان‌پروری داشتند و از دل این قهرمانان هم دیکتاتوری درمی‌آمد. در ایران هم روشنفکران متمایل به چپ بسیار بیشتر از گروه‌های مذهبی به کوبا متمایل شدند. در ایران اول انقلاب شانس بزرگی آوردیم. آن هم این بود که رهبران مذهبی به خاطر مساله اهمیت مالکیت زمین در فقه به مالکیت زمین احترام گذاشته و با فشارهای متاثرین از اندیشه چپ مقابله کردند و زمین‌ها به سمت ملی شدن نرفت. وگرنه بلایی که سر تولید صنعتی کشور آمد سر تولید کشاورزی هم می‌آمد و مشکل گرسنگی پیدا می‌کردیم. ایران از اول انقلاب و اکنون با کره شمالی و کوبا متفاوت بوده و هست. البته بعضی اصولگرایان بدشان نمی‌آمد که مثل کوبا همه چیز را تحت کنترل بگیرند. هنوز هم بعضی از تصمیم‌گیران اسم خود را اقتصاددان گذاشته‌اند ولی می‌گویند سهمیه‌بندی و کوپنی کردن تنها راهی است که ما به وسیله آن می‌توانیم از مسائل عبور کنیم. به‌‌رغم همه اینها ما در ایران با شدت به سمت کنترل همه چیز پیش نرفتیم. اکنون هم بهتر است از کوبا، ونزوئلا،‌ کره شمالی و زیمبابوه که با تشدید کنترل‌های اقتصادی و سیاسی مملکت را به فلاکت کشاندند، کمی درس بگیریم، در این صورت وضعمان بهتر خواهد شد.

 هوشنگ ماهرویان: وقتی انقلاب 57 رخ داد در ایران چپ با شعارهای مرگ بر امپریالیسم، مرگ بر بورژوازی کمپرادور تشویق کردند و تمام کارخانه‌های موفقی که در ایران کار می‌کردند مثل آذرآب، هپکو و هفت‌تپه مصادره شدند. همه اینها وقتی مصادره شدند شکست خوردند. وقتی سرمایه‌داری کارخانه هپکو ایجاد می‌کند و می‌خواهد لودر و بولدوزر تولید کند، در راه بسیار دشواری پا گذاشته است. باید تکنولوژی وارد کند، محصولات خود را به‌روز کند. همین‌طور ما خیامی را داشتیم که کارخانه ایران ناسیونال را راه انداخت. اینها را چپ نمی‌فهمید و با شعار بورژوازی کمپرادور همه را می‌زد. چه نتیجه داشت؟ صنایع در ایران خوابید. در بعد از انقلاب هم به یاد داریم که بسیاری شعار می‌دادند که مردم بیایند تهران به آنها زمین داده می‌شود. در این زمان جذب روستاییان به شهرها تشدید شد، روندی که از زمان اصلاحات ارضی شروع شده بود. اگر کتاب «جای خالی سلوچ» محمود دولت‌آبادی را بخوانید جزئیاتی از داستان را متوجه می‌شوید. داستان از این قرار است که وقتی زمین تقسیم می‌کنند به خوشه‌چین‌هایی که وقت کشت و درو کار می‌کردند، به آنها زمین نمی‌رسد و به شهرها کوچ می‌کنند. به این ترتیب جمعیت شهرها افزایش بیشتری می‌یابد. همان‌طور که گفتم بار دیگر در جریان انقلاب 57 به دنبال مطرح شدن شعارهای ارائه زمین رایگان به مردم، جمعیت شهرها افزایش یافت. جمعیت تهران آن زمان سه میلیون نفر بود و در ادامه جمعیت تهران به 12 میلیون نفر رسید. در حالی ‌که شهر گنجایش چنین جمعیتی را نداشت. از سوی دیگر در مورد کشاورزی هم شعارهای خودکفایی باب شد که منابع آبی مملکت را نابود کرد. اکنون چاه‌های عمیقی ایجاد شده و مشکلات بسیاری ایجاد کرده است. با سد گتوند استان خوزستان از بین رفت. آنقدر چاه عمیق دور دریاچه ارومیه زده‌اند که هر قدر در آن آب وارد شود از چاه استخراج می‌شود. این وضعیت در صورتی است که ما در ایران سابقه قنات از چندین هزار سال داشتیم که صدمه به منابع زیرزمینی آب هم نمی‌زد. ما این تجربیات تلخ را داشتیم ولی هنوز روشنفکران ما در اروپا از «حماسه سیاهکل» سخن می‌گویند. کدام حماسه؟ 12، 13 نفر آدم می‌خواهند ادای چه‌گوارا را دربیاورند و ماجرای سیاهکل را درست می‌کنند. باید این رفتار را نقد کرد. همین‌طور استبداد شاه را که باعث می‌شد این جریانات طرفدار پیدا کند. اگر آن استبداد نبود من روشنفکر هم که مخالف اسلحه به دست گرفتن و کاستروئیسم بودم، همان زمان می‌توانستم انتقادات خود را مطرح کنم. ولی با توجه به استبداد شاه، مگر کسی جرات می‌کرد اعلام کند کارهایی از قبیل ماجرای سیاهکل را غلط می‌داند و بهتر است روشنفکران کار فرهنگی انجام دهند. متاسفانه هنوز که هنوز است ما درگیر این داستان‌ها هستیم.

  آقای عباسی بعضی اصولگرایان چرا به کاستروئیسم متمایل شده‌اند؟

 حسین عباسی: من فکر می‌کنم اصولگرایان هم از اندیشه‌های چپ از اول انقلاب تاثیر گرفتند. اما ماهیت حکومت برادران کاسترو در کوبا هم برای برخی سیاستمداران ایرانی جذابیت دارد. تصور کنید در کشوری 60 سال حکومت کنید، بدون اینکه به افراد اجازه مشارکت دهید! ماهیت این نوع حکومت برای اصولگرایان ایران جذاب است. برای این افراد کنترل همه چیز جذاب است. از اصولگرایان بارها شنیده‌ایم که باید به دهه 60 برگردیم و همه اقلام را کوپنی کنیم. این داستان که همه مشکلات ما را آمریکا درست کرده است و دشمنی آمریکاست که ما را دچار مسائل عدیده‌ای کرده است همه به رفتار سیاستمداران کوبا در دوران کاسترو شباهت دارد. ذات علاقه به حفظ قدرت کنترل‌نشده و مقابله با مشارکت باز و اقتصاد تحت کنترل که طبیعتاً آخر داستان تامین منافع جمعی خودشان را به همراه دارد برای آنها جذاب است. شاید خیلی به اصولگرا و غیر اصولگرا هم مرتبط نباشد. ممکن است افراد چپ باشند یا عوام‌گرا هم باشند. مثل دولت احمدی‌نژاد که عوام‌گرا بود. همه اینها در گرایش یه توتالیتاریسم و تمامیت‌خواهی اشتراک دارند.

ارزیابی برنامه های اقتصادی کاندیداهای ریاست جمهوری

در گفت و گویی که در دی ماه گذشته با دوستان تجارت فردا داشتم، گفتم که مسابقه ای شکل خواهد گرفت بین کاندیداها در اثبات اینکه اوضاع اقتصادی فاجعه بار است همراه با وعده هایی بزرگ برای انقلاب اقتصادی بدون هیچ نشانه ای از درک مشکلات و ریشه های آنها.

گفتم: «در نتیجه از نظر من آنچه در انتخابات بعدی بسیار مورد بحث قرار می‌گیرد، مسابقه‌ای است برای پیدا کردن کلمات و عباراتی که نشان دهد اوضاع فاجعه‌بار است. هر نامزدی هم که بیاید همین حرف‌ها را خواهد زد که وضع مردم بد است، ثروت در اختیار یک گروه خاص است و بقیه مردم هیچ ندارند، نابرابری و بی‌عدالتی بیداد می‌کند، فساد گسترده وجود دارد، دولت ناکارآمدی بوده و از این قبیل شعارها. به‌طور طبیعی این حرف‌ها همراه با یکسری شعار و البته آمار و ارقام و اطلاعات است. نامزدها شاخص‌هایی از داخل ادبیات اقتصادی درخواهند آورد که وجهه علمی سخنانشان را قوی کنند و به احتمال بسیار زیاد یکسری سخنان پیامبرانه بیان می‌کنند که مثلاً ما برنامه‌ای می‌ریزیم که ایران در عرض 10 سال تبدیل به ژاپن منطقه خاورمیانه شود یا کاری می‌کنیم که انقلاب عظیم اقتصادی اتفاق بیفتد و از این دست صحبت‌ها. به نظر من، در انتخابات بعدی ما با ترکیبی از نمایش دادن فاجعه‌ای که هست و اتفاق افتاده و بدتر از آن وعده‌های بسیار بسیار بزرگ، مواجه خواهیم بود.»

پیش بینی ام درست درآمد. مناظرۀ کاندیداها تقریباً نا امید کننده بود. نگاهی انداختم به نظرات اقتصادی کاندیداهای ریاست جمهوری در اولین مناظره شان. یافتن نکات درست، مشخص، و با نتیجۀ اقتصادی مثبت کاری آسان نبود. بزرگترین مشکلی که با سخنان کاندیداها داشتم این بود که بسیاری از صحبتهایشان ربطی به مفاهیم اقتصادی نداشت و اصطلاحات استفاده شده معمولاً عاری از معنای اقتصادی بود. با این حال توضیحاتی در مورد موارد درست و نادرست و نیز نظر خودم در مورد سوالات مطرح شده را آورده ام.

متون را از سایت تسنیم کپی-پیست کردم. خطای ویرایشی زیاد دارد.

«حجت‌الاسلام والمسلمین سید ابراهیم رئیسی در پاسخ به سوالی درباره موانع تولید وهم‌چنین اولویت‌ها و راهکارهای خود برای رفع این موانع، اظهار داشت: موانع تولید از مسائل مهمی است که امروز تولیدکنندگان با آن مواجه هستند؛ این موانع کاری کرده که تولیدکنندگانی که با اندیشه و انگیزه وارد این عرصه شده‌اند، دچار مشکل می‌باشند. برای اینکه تولید رونق پیدا کند، باید برای تولید جذابیت ایجاد کنیم و هم‌چنین جذابیت امور اقتصادی غیرمولد را کاهش بدهیم؛ باید جاذبه حرکت نقدینگی به سمت ارز، طلا، زمین و سایر امور غیرمولد از بین برود و تولید جذابیت یابد.

البته اینکه این امور نباید جذابیت نداشته باشد، به این معنی نیست که مانع بشویم، بلکه باید سازوکارهایی مانند مالیات برای کارهای غیرمولد پیش‌‌بینی کرد و از آن‌طرف نیز از مالیاتی که تولیدکنندگان می‌پردازند، کاسته شود. اگر الان 25 درصد مالیات از تولیدگران أخذ می‌شود، این میزان باید با شیب ملایم به 10 درصد برسد.

باید در عمل کاری کنیم که تولیدکنندگان مشکلی نداشته باشند و برخی مجوزها مانع تولید است و سازوکارهای موجود که به‌صورت مجوزهاست، باید پسینی باشد تا بتواند تولید را موفق کند و باید کاری کنیم که قاچاق به‌عنوان مانع تولید به حداقل ممکن برسد و از بین رفته و نقدینگی باید به طرف تولید برود.»

نکات درست: برخی مجوزها مانع تولید است.

نکات نادرست: باید جاذبه حرکت نقدینگی به سمت ارز، طلا، زمین و سایر امور غیرمولد از بین برود. نقدینگی باید به طرف تولید برود. مالیات برای کارهای غیرمولد. نیز از مالیاتی که تولیدکنندگان می‌پردازند، کاسته شود. تولیدکنندگانی که با اندیشه و انگیزه وارد این عرصه شده‌اند، دچار مشکل می‌باشند. باید سازوکارهایی مانند مالیات برای کارهای غیرمولد پیش‌‌بینی کرد. قاچاق به‌عنوان مانع تولید به حداقل ممکن برسد.

جواب من: دخالت دولت در قیمت گذاری، انحصارات و مجوزها، قوانین متعدد و متناقض و عدم ثبات قوانین، عدم ثبات اقتصاد کلان از جمله تورم، یارانه به رقبای خارجی از طریق کاهش نرخ حقیقی ارز ریشه های مشکل تولید است. حرکت نقدینگی به این سرف و آن طرف معنای اقتصادی ندارد. کاهش مالیات البته مطلوب مالیات دهنده است و سود او را افزایش می دهد ولی با کاهش درآمد دولت می تواند اثرات مخربی بر بودجه دولت داشته باشد. اینکه مالیات 25 درصد بهتر است یا 10 درصد نکته ای نیست که فقط با نگاه به تولید تعیین شود. مالیات برای مدیریت کل اقتصاد ضروری است و نرخ آن بستگی به درآمد و هزینۀ دولت دارد. قاچاق رقیب تولید است ولی شدت و ضعف آن بستگی به قیمت ارز دارد که قیمت نسبی کالای داخلی در مقابل کالای خارجی را تعیین می کند.

عبدالناصر همتی در پاسخ به سوالی درباره ابربدهکاران بانکی اظهار داشت: ابراز تأسف می‌کنم که نمایندگان توانای بخش‌های بزرگی از مردم ایران در این مناظره حضور ندارند از جمله زنان.

مردم! خیلی از شماها اینجا نماینده ندارید و به حق هم به این موضوع معترض هستید و می‌خواهید با قهر از صندوق اعتراضتان را نشان  دهید من اما فکر می‌کنم اعتراض موثرتر این است که با رای صحنه را تغییر دهید.

ما  بجای انفعال نیاز داریم ائتلاف بزرگی برای جمهوریت تشکیل دهیم.

ما مردم می‌توانیم «نه» بزرگی به تهدید علیه جمهوریت بدهیم. من خیلی فکر کردم که وعده‌ای به شما بدهم، دیدم صادقانه این که بگویم وضعیت اقتصادی کشور در شرایطی است که اغلب وعده‌های رنگارنگ و جذابی که کاندیدها می‌دهند امکان تحقق ندارد.

من برخلاف دوستانی که اینجا روبروی شما هستند، اقتصاد می‌دانم و اقتصاددان هستم. من از جزئیات وضعیت اقتصادی کشور خبر دارم، سابقه اجرایی و اقتصادی دارم.

من دوست ندارم دروغ بگویم و برای رای آوردن از شما متوسل به دروغ بشوم.

این دوستان از تولید ثروت حرف نمی‌زنند بلکه از توزیع فقر حرف می‌زنند.

من به تولید ثروت و توزیع عادلانه آن توجه می‌کنم؛ هم کیک اقتصاد را بزرگ می‌کنم و هم کیک را عادلانه توزیع می‌کنم.

ما به اصلاحات فوری اقتصادی نیاز داریم. وضعیت جیب شما مردم عزیز می‌تواند خیلی بهتر باشد اما لازمه آن برنامه ای است که این دوستان توانایی آن را ندارند. اما من توانایی آن را دارم.

آقای محسن رضایی بجای اینکه بگوید بانک مرکزی مقصر است، بگوید چگونه می‌خواستند با گروگان گرفتن، برای کشور درآمد ارزی ایجاد کنند؟

ما 6 ماه است منتظریم تا ایشان این اقدام را انجام دهند شاید درآمد ارزی به جایی برسد.

آقای رضایی شما خودتان در مجمع تشخیص چند بار ما را معطل FATF کردید که عدم پذیرش آن پدر اقتصاد کشور را درآورده است.

آقای رضایی چرا به معلول می‌پردازید؟ تعجب می‌کنم.حتی رهبری مجددا طرح را به مجمع ارجاع دادند و ما رفتیم التماس کردیم که این مهم است و من رئیس  بانک مرکزی بودم و می‌گفتم این برای ما مهم است اما آقای رضایی آنجا تصمیم می گرفتند.

نکات درست: ندارد (جوابها ربطی به سوال ندارد)

جواب من: مشکل بدهکاران بزرگ بانکی مشکل حق مالکیت است که بانک وامی به کسی داده است و نمی تواند پس بگیرد. دخالت دولت در وام دهی و عدم وجود داورهای مستقل برای اعمال قوانین (قوۀ قضائیۀ کارآمد) ریشۀ این مشکل است.

محسن مهرعلیزاده در پاسخ به پرسش اول خود درباره فرار مالیاتی گفت: با توجه به اینکه من از دوسال پیش روی برنامه مدونی کار کرده ام که شامل همه راهکارها در همه زمینه‌هاست و شامل سه پیوست متفاوت در خصوص قسمت های مختلف است که امشب آن  را در سایت خودم بارگذاری می‌کنم.

من در اینجا می خواهم به دو نکته اشاره کنم. اینکه به هر دلیلی از جمله شائبه مهندسی انتخابات، با حذف تعدادی از افراد صالح روبرو هستیم و در جایی که با صحبت رهبر انقلاب درباره جبران ظلم به برخی کاندیداهاروبرو هستیم، آیا حمایت از فردی خاص در دستور کار است؟

ایران عزیز امروز مشکلات فراوانی دارد. مشکلاتی که رخنه در جان و مال مردم کرده است.

هموطنان! شما با عزت و سربلندی تاریخی امروز روزگار سختی را می گذرانید و آمارها می گوید 50 درصد مردم زیر خط فقر زندگی می‌کنند. این شایسته مردم نیست.

سوالی که از آقای رئیسی دارم این است که آیا حاضرید خانواده خود را به دست یک راننده بدون تخصص بدهید تا به چالوس ببرد.

شما فقط شش کلاس سواد دارید البته من به سواد حوزوی شما احترام می‌گذارم اما با سواد حوزوی نمی‌شود اقتصاد را اداره کرد.

نکات درست: ندارد (جوابها ربطی به سوال ندارد)

جواب من: فرار مالیاتی نشانگر قوانین ضعیف مالیاتی که انگیزۀ فرار مالیاتی را فراهم می کند بعلاوۀ عدم وجود داورهای مستقل برای اعمال قوانین (قوۀ قضائیۀ کارآمد) است.

امیرحسین قاضی‌زاده هاشمی در پاسخ به سوالی درباره اینکه در سال‌های گذشته حجم عظیمی از منابع ارزی و ذخایر استراتژیک کشور به اقتصاد تزریق شده است که بسیاری معتقدند که اهداف آن از جمله کنترل نرخ ارز و تقویت ارزش پول ملی محقق نشده است و حتی ضربه بزرگی به پشتوانه‌های کشور وارد کرده است، راهکار شما برای تقویت ارزش پول ملی و تضمین قدرت خرید مردم چیست گفت:

در مورد ارزش پول ملی در چند سطح می‌شود صحبت کرد، وقتی ما از پول ملی و ارزش پول ملی صحبت می‌کنیم آن طرف سکه کنترل تورم است.

ما اگر بتوانیم تورم را کنترل کنیم، به عنوان ام المصائب می‌توانیم، ارزش پول ملی را حفظ کنیم، البته مسئله های بعدی حکمرانی ریال است. متاسفانه در کشور ما مسئولین مربوطه به جای اینکه مسئول حفاظت پول ملی باشند مسئول حفاظت ارز خارجی شده‌اند.

حکمرانی پولی متاسفانه در کشور متولی ندارد و آن مسئولینی که به صورت مستقیم و غیرمستقیم وظیفه پاسخگویی دارند، وظایف خود را به گردن دیگران می‌اندازند. متاسفانه رئیس بانک مرکزی به جای اینکه خودش را مسئول حفظ ریال بداند بیشتر مسئول حفظ دلار می داند.

در بحث گرانی و تورم ما یک بسته مفصلی در دولت سلام تهیه کرده‌ایم مبنی بر 213 پروژه که 51 پروژه آن مستقیم به کنترل تورم و قیمت باز می‌گردد، وقتی ما از کنترل قیمت صحبت می‌کنیم از نقدینگی و پول پرقدرت که وارد بازار می‌شود صحبت می‌کنیم، از اصلاح ساختار بانک مرکزی و بانک‌ها صحبت می‌کنیم، از اصلاحات ساختار بودجه صحبت می کنیم، ای کاش در این مناظره بیشتر در مورد این بحث‌ها توضیح داده شود، بخش عمده‌ای از کسری بودجه ما متاسفانه با خلق تورم تأمین می شود، تورم یک مالیات دائمی است که از سمت مردم پابرهنه به سمت دولت و به سمت طبقه مرفه می‌رود که این روند 60 سال است ادامه دارد. وقتی از گرانی و تورم صحبت می‌کنیم از موضوع گسترش تولید و تقویت تولید نیز صحبت می کنیم.هدایت نقدینگی باید به سمت تولید باشد.

نکات درست: وقتی ما از پول ملی و ارزش پول ملی صحبت می‌کنیم آن طرف سکه کنترل تورم است. از اصلاح ساختار بانک مرکزی و بانک‌ها صحبت می‌کنیم. ، از اصلاحات ساختار بودجه صحبت می کنیم.

نکات نادرست: مسئولین مربوطه به جای اینکه مسئول حفاظت پول ملی باشند مسئول حفاظت ارز خارجی شده‌اند. حکمرانی پولی متاسفانه در کشور متولی ندارد. هدایت نقدینگی باید به سمت تولید باشد.

جواب من: ریشۀ کاهش ارزش ریال تورم است که ریشه در سیاستهای پولی و مالی (بودجه) دارد. حفاظت از پول ملی یا ارز خارجی معنای اقتصادی ندارد.هدایت نقدینگی به تولید هم معنای اقتصادی ندارد. بدون متولی بودن حکمرانی پولی هم معنای اقتصادی ندارد.

محسن رضایی در پاسخ به سوالی مبنی بر اصلاح فرایند کسری بودجه ریزی و برنامه های وی برای جلوگیری از معضلی به نام کسری بودجه اظهار داشت:

مردم عزیز، هشت سال پیش در همین مکان در مقابل آن کلید بی خاصیت، یک هزار تومانی را نشان دادم و گفتم اگر اوضاع به همین صورت باشد، پول ملی ما سقوط می کند. به جیب ها و یارانه هایتان نگاه کنید. حق کارگران، کشاورزان و درآمد مردم بازاری را نگاه کنید که ما امروز چه اوضاعی داریم.

وی با طرح این سوال که چرا این گونه شده است، افزود: باید به این سوال جواب دهیم که چرا مردم ما امروز در زباله گردی، نان قرضی و یا مشکلات دیگر دست و پنجه نرم می کنند. وقتی مطالعه می کنیم، می بینیم که رابطه دولت با  اقتصاد و اقتصاد با مردم تنظیم نشده است. هر وقت برای دولت مشکلی پیش می آید دست در جیب مردم می کند. بانک مرکزی، جناب آقای همتی و دوستانشان با اقدامات خود، بلایی بر سر کسری بودجه آوردند و تا مشکلی پیش می آید، دست در جیب مردم کرده  و کسری بودجه را جبران می کنند در این شرایط می خواهید ارزش پول ملی ثابت بماند.

رضایی با بیان اینکه در مسئله بورس، دولت راه غیر قانونی را در کسری بودجه خود در پیش گرفت، افزود: نرخ سود بانکی را پایین آوردند و نرخ ارز را به غلط  4200 تومان تعیین کردند. این پول به سمت بورس  رفت و  بدون حساب و کتاب مردم را تشویق کردند در بورس سرمایه گذاری کنند، بعد که برای بودجه کشور از این طریق تامین مالی کردند،  مردم را در زمین و آسمان رها کردند.

این نامزد انتخابات با تاکید بر اینکه آیا این شیوه بودجه ریزی کشور درست است، گفت: آیا باید بودجه کشور را از دست کردن در جیب مردم تامین کرد؟ مگر زندگی مردم باید از دولت جدا باشد؟ یکی از خطاهای اساسی که در انقلاب پیدا شده است همین است.  چرا باید قطار انقلاب روز به روز کوچکتر شود. امروز پشت این اقتدار عظیم ملی، قطار انقلاب به یک اسکوتر تبدیل شده است.

نکات درست: نرخ ارز را به غلط  4200 تومان تعیین کردند.

نکات نادرست: اگر اوضاع به همین صورت باشد، پول ملی ما سقوط می کند. به جیب ها و یارانه هایتان نگاه کنید . چرا مردم ما امروز در زباله گردی، نان قرضی و یا مشکلات دیگر دست و پنجه نرم می کنند. هر وقت برای دولت مشکلی پیش می آید دست در جیب مردم می کند. در مسئله بورس، دولت راه غیر قانونی را در کسری بودجه خود در پیش گرفت. چرا باید قطار انقلاب روز به روز کوچکتر شود.

جواب من: کسری بودجه در بخش درآمدها به ضعف سیستم مالیاتی بر می گردد بعلاوۀ روابط خارجی که درآمد ارزی دولت را کاهش داده است و در بخش هزینه ها ریشۀ آن انحصارات دولتی و شبه دولتی است که هزینه های ناکارآمدی شان را از بودجه تامین می کنند. بعلاوه، تامین محبوبیت سیاسی از طریق یارانه های آشکار و پنهان (افزایش حقوق کارمندان به همراه ثبات اسمی قیمت کالاها و خدماتی که دولت ارائه می کند از جمله ارز) کسری بودجه را تشدید می کند. ارز 4200 تومانی اشتباه بزرگ سیاستگذاری بود ولی اینکه پولها را به بورس ببرد معنایی ندارد. اینکه دولت دست در جیب مردم کند، و بودجه از جیب مردم تامین شود، اصولاً باید اینطور باشد. دولت راه دیگری برای این کار ندارد. نفت هم دارایی مردم است که در دست دولت است و دولت که نمی تواند مالیات بگیرد از پول نفت برای بودجه استفاده می کند. دولت باید به واسطۀ مالیاتهای شفاف دولت دست در جیب مردم کند، نه به شیوۀ چاپ پول و مالیات تورمی.

علیرضا زاکانی در پاسخ به این سوالی درباره برنامه‌اش برای کنترل حجم نقدینگی افسارگسیخته و هدایت آن به سمت تولید گفت:

ما علی الظاهر داریم با هم مناظره می‌کنیم ولی دوستان دارند انشا می‌خوانند، اینجا کلاس انشا نیست  اینجا وقت پاسخ گفتن و مستدل صحبت کردن و راست گفتن است. آقای همتی خیلی زشت است که شما متهم می‌کنید که ما دروغ می‌گوییم. ما که هنوز حرفی نزدیم. آیا شما غیب می‌دانید یا اینکه دارید خلاف واقع می‌گویید.

سال 98 گفتید که اف-ای-تی-اف هیچ تاثیری در اقتصاد ایران ندارد چرا به مردم دروغ گفتید؟ ایشان می‌فرمایند ما اقتصاددان هستیم ولی به نظر من باید به ایشان نوبل شیمی بدهند. پول ملی این ممکلت را ایشان نابود کرده و صحبت از توزیع فقر می‌کند در حالی که فقر را توزیع کرده است. ما باید سر مسائل درست صحبت کنیم و خواهش می‌کنم که به دیگران تهمت نزنید چون اگر بنا باشد که نوبت بزنید آن زمان ما حقایقی را می‌گوییم که آن زمان هم اوقات جناب عالی تلخ می‌شود و هم مردم عزیز. علاوه بر اینکه اگر ناظر به عدم تایید صلاحیت صحبت کردید اگر قرار بود کسان دیگری را تایید صلاحیت کنند قاعدتا شما نباید الان اینجا می‌بودید چراکه به هر حال هرکس یک حد و اندازه و ظرفیت‌هایی را دارد.

نکته بعدی که فرمودید 5 نفر،‌الان 85 میلیون نفر در برابر شما قرار دارد. ما 5 نفر یا 6 نفر نیستیم شما 85 میلیون نفر را نابود کردید و الان در مقابل شما قرار دارند. حجم نقدینگی بیش از 3هزار و 500 هزار میلیارد تومان است که علت آن تولید پول پرقدرت در کشور است و بانکها بدون نظارت بانک مرکزی در حال خلق پول هستند و عملا امکانی ایجاد کردند که مابازای آن ما ابربدهکارانی داریم.

ما الان 11 ابربدهکار داریم که 90 هزار میلیارد تومان بدهی دارند. راه حل ماجرا حل نقدینگی و متصل کردن بانکها و اطلاعات را در خدمت نظام مالیاتی قرار دادن است که وظیفه اصلی آقای همتی و وزیر اقتصاد بوده که این کار را انجام ندادند. خیلی‌ها تسیهیلات دریافت کرده‌اند بدهکار بانکی هستند و این پول را در جایی دیگر هزینه می‌کنند.

نکات درست: ندارد.

جواب من: هدایت نقدینگی به سمت تولید معنای اقتصادی ندارد. افزایش حجم نقدینگی ناشی از کسری بودجه دولت است که در بالا به آن اشاره کردم ، بعلاوۀ عدم استقلال بانک مرکزی که کسری دولت را به فرمان دولت با چاپ پول می پوشاند. مشکل ابر بدهکاران بانکها به عدم توانایی قوۀ قضائیه در اعمال قراردادها بر می گردد و به دخالت دولت و سازمانهای دی نفع دیگر در بانکها که می توانند بدون ترس از عواقب آن وام بگیرند و پس ندهند.

سعید جلیلی در خصوص محرومیت زدایی و برنامه خود برای محرومیت زدایی و تغییر چهره مناطق کم برخودار گفت:

برای محرومیت زدایی قبل از اینکه طرح های اقتصادی داشته باشید، باید این نگاه را داشته باشیم که آیا قائل به محرومیت زدایی هستیم یا نه ؟ یکی از مشکلات ما طی سال های گذشته این است که در نگاه اقتصادی مردم و محرومین در الویت نبودند. یکی از بحث‌های مهم در اقتصاد این است که اگر صحبت از جمهوری اسلامی و جمهوریت که یادگار بزرگ حضرت امام  است می‌کنیم این است که جمهور مردم را در اقتصاد نیز مورد توجه قرار دهیم.

موقع رای گیری با هلیکوپتر هم که شده از مردم می‌رویم تا رای بگیریم اما آیا در روستاهای دور افتاده این کار را می کنیم که چیزی که حق مردم در جنبه های اقتصادی هست به انها برسد؟

اگر این نگاه را نداشته باشید به یکسری کارهای نمایشی روی خواهید آورد که این کارها نیز برای مردم کار نخواهد شد.

برای محرومیت زدایی باید طرح و برنامه داشت اما قبل این‌ها باید باور و اراده داشت. ما برای این کار چندین برنامه اساسی داریم که محرومیا برای مردم به حداقل برسد. یکی از این برنامه ها این است که باید حق مردم را از سهمشان در مصرف انرژی به آنها بدهیم که این کار را در طرحی تحت عنوان «وان» تعریف کردیم که به مردم این حق داده شود. طرح دوم تحت عنوان «سبد غذایی» تعریف شده که طبق آن آحاد مردم باید روزانه 2500 کیلو کالری دریافت کنند؛ اما امروز متاسفانه طبق سیاست‌های موجود به مردم نمی رسد. اگر صحبت از محرومیت زدایی میکنیم فقط صحبت از حقوق اولیه نبست بلکه در بحث تفریح و سلامت مردم نیز هست‌. طرحی در همین خصوص برای سفر و تفریح مردم داریم که طی آن تحکیم خانوادا صورت بگیرد  و آخرین طرح نیز طرح سلامت است.

نکات درست: ندارد.

جواب من: مناطق محروم از رانت های دولتی کمتر بهره می گیرند. بخش بزرگ آن سیاسی است که منابع را بر مبنای نفوذ سیاسی در حاکمیت تقسیم می کند. سرمایه گذاری در زیر ساختارهای مناطق محروم، مشوقهای مالیاتی، بعلاوۀ آسانتر کردن کسب و کار بطوریکه برای انجام کار نیاز به مراجعه به شهرهای بزرگ نباشد راه حل این مشکل است. رفع مشکلات حقوقی که مانع از بزرگ شدن شرکتها می شود، می تواند مؤثر باشد چرا که شرکتهای بزرگ بهتر قادرند هزینه های مدیریتی دور بودن از مرکز را پوشش دهند. تعیین میزان کالری بجز در موارد خیلی محدود نقشی در برنامه های محرومیت زدایی ندارد.

بخش دوم: در این بخش که کاندیداها به انتقاد از هم پرداخته اند، اظهار نظرهای اقتصادی را ارزیابی کرده ام و حملاتشان به هم را واگذاشته ام. از تمامی اظهار نظرهایی که به فاجعه بار بودن شرایط پرداخته اند اگر دلیل دقیقی برای آن ذکر نشده باشد گذشته ام (این اظهار نظرها را بدون تحلیل دقیق از عواملش بی فایده می دانم).

محسن رضایی خطاب به عبدالناصر همتی گفت: شما منبع برای سلطان سازی در فولاد، شکر و روغن دارید، ولی برای مستضعفین و محرومین ندارید؟ شما چطور رانت خوارها را با ارز 4200 تومانی تأمین مالی کردید اما منبع  برای  اینکه به محرومین کشور کالا را با قیمت واقعی بدهید، ندارید؟

چرا می گویید برای قیمت واقعی یارانه 45 هزار تومانی در سال‌های قبل که 20 دلار بوده و هم‌اکنون 450 هزار تومان است، منبع ندارید. جای تأسف دارد که این دوران وضعیت اقتصاد کشور را به جایی رساندید که اگر به نمودارهای اقتصادی و عملکرد شما در بانک مرکزی نگاه کنیم می بینیم چگونه نرخ دلار از 8 هزار تومان به 21 هزار و 350 تومان رسیده است آیا این وضعیت اقتصاد است؟

 اگر آقای همتی اقتصاددان است، چطور نتوانسته تشخیص دهد کشور در چه شرایطی است؟ سیاست‌ پولی که آقای همتی در بانک مرکزی در نظر گرفته است، سیاست بسیار غلطی بوده و یک فاجعه بزرگ در نقدینگی کشور به وجود آورده است که اگر امسال نتوانیم جلوی آن را بگیریم خطر بزرگی کشور را از نظر تورمی و فوق تورمی تهدید خواهد کرد.

درباره مسئله گروگان گیری که گفتند، من یک سرباز هستم. وقتی آمریکا تهدید کند که ما می‌‌خواهیم به ایران حمله کنیم. حتماً جواب امثال من این است که اگر پایتان به ایران برسد حتماً شما را به گروگان خواهیم گرفت. ایا پاسخ آقای همتی این است که ما گروگان ها را بکشیم و چیزی دستمان نیاید. ما حتی رجز می‌خوانیم و در این رجز خواندن توی دهان آمریکا می‌زنیم. به شکلی این کار را می‌کنیم که جنبه انسانی مان هم  حفظ شود.

 من برای اداره اقتصاد کشور یک برنامه جدید دارم. یارانه 450 هزار تومانی را با محاسبات دقیق آن هم از منابعی که از محل اسراف و تبعیض و رانت خواری از دست رفته و صرفه‌جویی 4 میلیارد دلاری از ارز 4200 تومانی و 4 میلیارد دلار یارانه‌ای که به طبقات بالا داده می‌شود به دست خواهد آمد.

– مسئله اقتصادی که من بنا دارم آن را در دولتم اجرا کنم با بسیج مردم اعم از اهل تسنن، بانوان، جوانان  است. تلاش می‌کنم قطار اقتصاد را راه بیندازم تا همه اقوام و استان‌های مرزنشین و همه اقشار بتوانند وارد اقتصاد شوند.

 در آن زمان نه تنها منابع یارانه و مالیات‌ها را بهبود می‌بخشیم بلکه یک جهش بزرگ در اقتصاد ملی  ایجاد خواهد شد و امیدوارم مردم عزیزمان این فرمان را به دست‌ ما  بدهند تا من ثابت کنم همانطور که در دفاع مقدس و مسائل امنیت ملی توانستم در اقتصاد ملی نیز توانایی دارم که ایران بزرگ اقتصادی را به وجود آورم.

نکات درست: رانت خوارها را با ارز 4200 تومانی تأمین مالی کردید.

نکات نادرست: منبع  برای  اینکه به محرومین کشور کالا را با قیمت واقعی بدهید، ندارید. برای قیمت واقعی یارانه 45 هزار تومانی در سال‌های قبل که 20 دلار بوده و هم‌اکنون 450 هزار تومان است، منبع ندارید. یارانه 450 هزار تومانی را با محاسبات دقیق آن هم از منابعی که از محل اسراف و تبعیض و رانت خواری از دست رفته و صرفه‌جویی 4 میلیارد دلاری از ارز 4200 تومانی و 4 میلیارد دلار یارانه‌ای که به طبقات بالا داده می‌شود به دست خواهد آمد. یک جهش بزرگ در اقتصاد ملی  ایجاد خواهد شد.

توضیح: قیمت «واقعی» در اقتصاد معنی ندارد. به نظر می رسد منظور گوینده قیمت پایین است که نادرست است. اگر بخواهیم معنایی برای آن بتراشیم، قیمتی است که کالاها (کالاهای خصوصی با تعریف دقیق آن در اقتصاد خرد) در بازارهای غیر انحصاری بدون دخالت دولت دارند. وعدۀ پرداخت یارانه 45 هزار تومانی بدون تعریف دقیق منابع آن غیر واقعی است. منابعی به نام «اسراف و تبعیض و رانت خواری» وجود ندارد. تنها راه پرداخت چنین یارانه ای از راه فروش محصولات دولتی مانند انرژی به قیمتهای بالا است. در غیر اینصورت، منابع آن از طریق چاپ پول و ایجاد تورم تامین خواهد شد، مانند برنامه قبلی.

عبدالناصر همتی در بخش دوم سخنان خود اظهار داشت: من قبلاً گفته بودم در برابر 5 کاندیدا هستم که قاعدتاً به ریاست آقای رئیسی است و بصورت پوششی دارند آقای رئیسی پوشش می‌دهند.

اگر دوستان پوششی می‌خواهند که من جوابشان را بدهم باید اینجا قسم بخورند که تا آخر در صحنه رقابت انتخابات خواهند ماند. اگر قسم نخورند من جواب آنان را نخواهم داد.

من خطاب به آقای جلیلی می‌گویم که من در مجمع تشخیص مصلحت به شما گفتم شما اقتصاد تجارت نمی‌فهمید و ابتدایی‌ترین مسائل تجاری را بلد نیستید، چرا برای مردم بزرگ ایران تصمیم می‌گیرید؟ خسته نشدید از این همه بیانیه خواندن.

آقای جلیلی! مشکل ما همین چیزهاست. چرا گردن بانک مرکزی می‌اندازید؟

ورودی ارز بانک مرکزی متوسط 20 سال گذشته 45 میلیارد دلار سالانه بوده است و در دو سال گذشته به طور متوسط 9 میلیارد دلار شده است. بجای اینکه قیمت دلار بشود 55 هزار تومان الان روی 22 هزار تومان است.

آقای جلیلی! شما در زمین ترامپ بازی کردید و پدر کشور را درآورده‌اید. من به عنوان رئیس کل بانک مرکزی نگفتم اف-ای-تی-اف مشکلی ایجاد نمی‌کند! آقا من مسئول بازار بودم. التهاب در بازار ایجاد شده بود. باید می‌آمدم و می‌گفتم به همت آقای جلیلی و رضایی در مجمع رفتیم لیست سیاه؟! من به خاطر مردم دفاع می‌کنم و تلاش کردم بیشتر از این قیمت ارز بالا نرود. 

آقای زاکانی! خواهش می‌کنم از پوششی دربیایید. اصلا شما اقتصاد نمی‌دانید. اصلا دو کلاس اقتصاد خواندید؟ در پزشکی هسته‌ای هم که معلوم است چطوری مدرک گرفتید! دهان من را باز نکنید که این چیزها را بگویم. من می‌خواهم محترمانه صحبت کنم.

جناب آقای رضایی! شما می‌گویید من اقتصاددان هستم، من که می‌دانم چطور اقتصاد خواندید. من از نحوه اخذ مدرک شما خبر دارم. استادهای دانشگاه را مجبور می‌کردید بیایند دفتر شما از شما امتحان بگیرند. درخواست کردید که وارد گروه دانشکده اقتصاد شوید که با اکثریت قاطع رد شد.

قای رضایی! چیزی نگوئید که مجبور شوم برخی مسایل را اینجا بگویم. من خدمت آقای رئیسی هم می‌گویم احترام ویژه‌ای به شما قائل هستم و این روند را می‌بینم که دارند شما را پوشش می‌دهند.

آقای رئیسی! الان من از شما سوال می‌کنم شما بجای رفتن به سفرهای استانی و کارخانه و دادن وام‌ به آنها، می‌رفتید به زندان‌ها سر می‌زدید. اصلا آن وظیفه بخش اجرایی است و آن وام‌ها هم معلوم نشد آخرش چه شد؟

شما 40 سال در قوه قضائیه بودید. خواهش می‌کنم اول مشکلات آن قوه را حل کنید. بعد بیائید به قوه مجریه. شما با فیلترینگ، معیشت مردم را تهدید کردید الان نمایندگان شما اینجا دارند من را تهدید می‌کنند.

نکات درست: ندارد

توضیح: تنها نکتۀ اقتصادی این ادعا است که بانک مرکزی مانع از افزایش قیمت دلار به 55 هزار تومان شد. این ادعا به این دلیل که هیچ راهی برای اثبات یا رد آن وجود ندارد، ادعایی بی معنا است. به احتمال زیاد، آنچه مانع از افزایش بیشتر قیمت دلار شد، عدم نقاضا در بازار بود، نه سیاستهای بانک مرکزی. اگر هم به فرض بانک مرکزی با فروش دلار باعث کاهش نرخ ارز شده، سیاستی اشتباه است که باعث اتلاف منابع ارزی شده است.

محسن مهرعلیزاده نیز در بخش دوم سخنان خود خطاب به رئیسی گفت:

من مطلبی که دارم در خصوص برادر عزیزم آقای رئیسی.

آقای رئیسی سید هستند و ما برای جد بزرگوارشان احترام قائل هستیم. شما که راه حل‌هایی برای رفع موانع تولید دادید، چقدر با تولید‌ آشنایی دارید؟ اینها بدرد مردم نمی‌خورد.

42 سال از انقلاب گذشته است و مردم مشکل تولید و صادرات دارند. بیش از 70 در صد ظرفیت‌های تولیدی‌مان در کشور معطل هستند. آیا شما می‌توانید یک سوال اقتصادی مطرح کنید و بدون کمک مشاورنتان پاسخ دهید؟

هر سفری که ایشان (رئیسی) به استان‌ها دارند، حداقل 40 تا 50 میلیارد دلار هزینه دارد. آخرش هم یک مصاحبه دارد که کارخانه ای که تعطیل شده بود باز هم باز می‌شود، چند تا از کارخانه ها بسته بودند و چند تا از آنها باز شدند.

اینهمه کارخانه که بسته شده اند، چه کسی آنها را بسته است؟ قاضی شما بسته است. اگر همانجا را مدیریت بفرمایید مسئله حل می‌شود.

یکی از ارکان توسعه اقتصادی، دادرسی صادقانه است. شما اگر دلتان می‌سوزد، شیوه اداره قوه قضائیه که به شیوه قجری است را حل کنید.

ایشان (رئیسی) سندرم پست بی قرار دارند. از قوه قضائیه به آستان قدس رفتند و بعد به قوه قضاییه برگشتند و حالا هوس ریاست جمهوری کردند. چه تضمینی است که ریاست جمهوری  را به سودای یک مقام بالاتر رها نکنید. مردم نگران هستند.

ما انشا نمی‌نویسیم.  حرف حق را می شود از روی کاغد هم خواند که حرف کوتاه و مختصر است. من مهندس اقتصادم و مهندسی مدیریت مالی خوانده‌ام.

نکات درست: یکی از ارکان توسعه اقتصادی، دادرسی صادقانه است.

نکات نادرست: اینهمه کارخانه که بسته شده اند، چه کسی آنها را بسته است؟ قاضی شما بسته است. هر سفری که ایشان (رئیسی) به استان‌ها دارند، حداقل 40 تا 50 میلیارد دلار هزینه دارد. بیش از 70 در صد ظرفیت‌های تولیدی‌مان در کشور معطل هستند.

توضیح: دادرسی عادلانه، در جهت حمایت از حق مالکیت است و البته از اصلی ترین پایه ها برای عملکرد صحیح اقتصادی است. و اینکه قوۀ قضائیه در این زمینه درست عمل نمی کند درست است. ولی کارخانه ها را اگر قاضی به دلیل اثبات خلاف بسته باشد، درست و بجا است. هزینۀ سفرهای رئیس قوه قضائیه به استانها ربطی به عملکرد اقتصادی ندارد، نه به صورت مثبت و نه منفی.

امیرحسین قاضی‌زاده در بخش دوم سخنان خود اظهار داشت: وقتی گفتگوی دوستان را دیدم، با خودم فکر می‌کردم مردم که پای گیرنده‌های خود نشستند چه انتظاری از ما دارند و انتظار دارند چه مطالبی را کاندیداها بیان کنند؟ احتمالاً انتظار آنها این است که وقتی تا خرخره در مشکلات غرق شدن ما برای  مشکلات آنها برنامه داشته باشیم.

وقتی بحث از مناظره اقتصادی به انحراف برده می‌شود، نشان دهنده این است که برخی از دوستان احتمالاً که در این سال‌ها برنامه برای کشور نداشتند الان هم ندارند و می‌خواهند با ایجاد جو سازی و دو قطبی های کاذب و تهمت زدن بی برنامگی خودشان را نشان دهند.

در دو سال گذشته، تحت عنوان «دولت سلام» برنامه‌هایی تهیه کرده‌ایم که می‌توانیم امروز درباره موانع تولید، اصلاح ساختار بودجه، عدم بازگشت پول‌ها به بانک‌ها و بدهکاران بانکی مالیات بپردازیم اما یک نکته را عرض کنم، مسئله ما مدیریت هست اما آن چیزی که مهمتر است، وجود ساختارهای استضعاف‌گراست.

اگر ما می‌خواهیم با فساد مبارزه کنیم، ابتدا باید به سراغ اصلاح ساختارهای استضعاف‌گرا برویم.

در 8 سال گذشته نقدینگی تولید شده به ازای هر ایرانی 4 میلیون تومان است اما توزیع آن بزرگ‌ترین رانت بوده است.

به اعتقاد بنده، وام بانکی امروز بزرگترین رانت است، معمولاً نرخ سود تسهیلات از نرخ تورم پایین‌تر است. عملاً ما به کسانی دارایی می‌دهیم و این تورم به این فرد این انگیزه را می دهد که بدهی خود را هیچ وقت صاف نکند چون هرچقدر این پول را بیشتر نگه دارد ارزش دارایی‌اش افزایش پیدا می‌کند.

65 درصد منابع بانکی به یک دهک اول داده شده است و 95 درصد آن را نیمی از جمعیت دریافت کرده‌اند. اگر بخواهیم منطقه‌ای بررسی کنیم، 70 درصد تسهیلات بانکی به تهران داده شده و 20 درصد به 25 استان اختصاص داده شده است.

وقتی منابع اینگونه توزیع می شود، باید منتظر ایجاد بشاگرد و مشکلات در خوزستان باشیم و خانه0 50 میلیونی تبدیل به خانه 5 میلیاردی شود. یا اینکه منابع در ترکیه تبدیل به آپارتمان می شود.

نکات درست: ندارد.

توضیح: مسئلۀ مدیریت و ساختارهای استضعاف گرا وقتی که دقیقاً تعریف نشوند، بی معنی هستند. وام بانکی یکی از رانتها است، ولی بزرگترین رانت نیست و نرخ سود هم از نرخ تورم پایین تر نیست. اینکه منابع بانکی به دهک اول داده شود یا نه به خودی خود مشکلی نیست. اینکه نیمی از جمعیت وام نگرفته اند هم به خودی خود مشکلی نیست. بخش بزرگ مشکل بشاگرد و سایر مناطق محروم به توزیع تمامی منابع و سرمایه های عمومی و خصوصی بر می گردد که انواع رانتها جزئی از آن است ولی الزاما به وام بانکی مربوط نیست.

سید ابراهیم رئیسی در بخش دوم از وقت خود در پاسخ به اظهارات همتی و مهرعلیزاده گفت: به نظرسنجی‌های مردم عنایت کنید و یکی از دغدغه‌های مردم بی‌صداقتیِ برخی مسئولین با آن‌هاست؛ انتظار مردم این است که در سطوح مختلف، با صداقت با آن‌ها حرف زده شود.

این بد است یک شخص در کسوت کاندیدای ریاست جمهوری برای جلب آراء، دیگران را تخریب کند؛ اگر این شیوه‌ی تخریب جواب می‌داد، مشکلات کشور حل می‌شد. بسیاری اهانت و  تخریب کردند و مردم هم دیدند.

مردم برای کسب اطلاع دسترسی دارند و می‌توانند به سایت آموزش عالی مراجعه کرده و مدرک تحصیلی من را مشاهده کنند، این مسئله توسط برخی ادعا می‌شود و این پیگیری توسط مردم، نهایتا یک دقیقه زمان می‌برد.

از این‌همه تهمت و اهانت خسته نشدید؟ اگر مشکلات مردم به اهانت به من حل می‌شود، باشد. الان معاندین علیه من سخن می‌گویند و بسیج شده‌اند و نگاهی که برخی از افراد در این مناظره همان نگاه را دارند که متأسفانه نادرست است. شما در محضر خدا هستید و بعد از آن، در نگاه مردم؛ چرا به مردم اهانت می‌کنید؟ مردم من و عملکرد من را دیده‌اند و شما و عملکردتان را هم دیده‌اند. من با صداقت با مردم حرف می‌زنم، چرا به کاندیداها اهانت می‌کنید؟

کسی که برای اولین‌بار در تاریخ سیاسی ایران به‌عنوان پوششی عمل کرد کسی بود که گفت من نمی‌خواهم رئیس‌جمهور و آمدم از دولت دفاع کنم؛ هر یک از افراد حاضر در مناظره شخصیتی دارد. من به رقابت و مشارکت معتقد هستم و شما دیدید که در قوه قضائیه چه عملکردی داشتم؛ بنده در قوه قضائیه اولین روز گفتم که اگر تاکنون از کسی شکایتی شده است، ما از همه گذشتیم و آن را پس گرفتیم. ما نه سایت و نه روزنامه‌ای بستیم و نه انتقادی را پیگیری قانونی کردیم. شما به جایی ارتباط دارید که به‌خاطر انتقاد، صدها شکایت کرده و من حتی یک شکایت هم به‌خاطر انتقاد نکرده‌ام.

شما مردم را گرفتار کردید و من در شهرها به این کارخانه‌ها سر زدم و قوه قضائیه بیش از 2000 کارخانه را راه‌اندازی کرده است و این پیشِ روی مردم است. من به زندان‌ها هم سر زدم و مدیرِ نشسته در اتاق نیستم و شما باید پاسخ بدهید که چرا شرایط را به این وضع انداخته‌اید که وقتی به استان‌ها سر می‌زنم، صدای مردم از بی‌توجهی‌ها بلند است. شما دادِ جوانان، کشاورزان و اقشاد مختلف مردم در آورده‌اید.

نکات درست: ندارد.

نکات نادرست: راه اندازی کارخانه.

توضیح: راه اندازی کارخانه کار قوۀ قضائیه نیست. کار قوۀ قضائیه اعمال قانون است که باید بدون حضور رئیس قوه در مارخانه اعمال شود. اگر کارخانه ای بسته شده و شکایتی از آن شده، قوۀ قضائیه می تواند به شکایت رسیدگی کند و اعمال قانون کند. اینکه نتیجه باز شدن یا بسته شدن کارخانه باشد، به قانون مربوط است و به خودی خود مثبت یا منفی نیست.

سعید جلیلی در بخش دوم سخنان خود اظهار داشت: سوالی که شاید برای مردم پیش بیاید این است که مسائل اقتصادی که پاسخ هایشان مشخص هست پس چرا انجام نمی شوند؟

برخی دوستان هم می گویند ما پاسخ ها را خیلی بلدیم حتی بهتر از دیگران اما سوال این است که چرا این ها انجام نشده به نطر من در این جلسه برخی موضوعات خود را نشان که جرا دنیال نمی شوند.

اقای همتی فرمودند اف ای تی اف چرا انجام نشد، اگر شما مساله را اقتصاد کشور این بدانی همین می شود. شما در اف ای تی اف برنامه اقدام و 41 بند بستی و 39 بند را اجرا کردی و فقط 16 بند را پذیرفته کشورهای دیگر هنوز همینقدر هم انجام ندادند. بعد شما می گویید تمام مشکلات کشور را در گرو انجام ندادن اف ای تی اف است و می گویید نمی‌توانم. من می گویم حتما نمی‌توانید.

بحث من این است که عدم فهم یک مساله نمی تواند به شما کمک کند. شما در رویکرد اشتباه دارید این رویکرد چیست؟ البته من معتقدم آقای همتی جزئی از این رویکرد غلط است. این رویکرد این است که می خواهد عوض کار واقعی کشور را با نمایش اداره کند اما کشور با نمایش اداره نمی شود.

از ایشان می پرسید ابر بدهکاران بانکی چه شد شروع می کند صحبت‌های این فرمی می‌کند. مرد اقتصادی ما باید در میدان اقتصاد باشد تا در رسانه.

اواخر سال 91 هفتاد هزار میلیارد معوقه بانکی بود. من مدیران عامل بانک ها را دعوت کردم؛ آقای همتی هم مدیر عامل بانک سینا بودند و تشریف داشتند. همه مسئولین قضایی و امنیتی را نیز دعوت کردیم. گفتیم چه باید کرد تا معوقات را پس گرفت؟ به آقایان گفتیم بگویید تا کمکتان کنیم.

سال 92 هم باز این را مطرح  کردیم. بعد در این هشت سال اینگونه شد که خودتان می گویید 90 هزار میلیارد معوقه بانکی فقط دست 11 نفر است و می گویند تازه از قبل بوده؛ دیگر بدتر پس شما چه کاره اید؟

ما هشت سال سایه به سایه مسائل را دنبال کردیم کشور توانمندی‌های بالا، ظرفیت های خوب و جوانان و نخبگان متخصص دارد و نه تنها کشور اداره می شود بلکه می‌تواند در چهار سال آینده جهش پیدا کند.

دوستان صراحتا می گویند نمی شود. نه، شما نمی‌توانید. البته مناظره برای همین است. خب شما می گویید نمی شود، ما می گوییم می شود. همچنان که سال 94 موقع توافق برجام من گفتم طبق این اسناد نمی شود، در روزنامه زدند که جلیلی می گوید نمی شود. حالا مردم ببنید شد یا نشد.

نکات درست: ندارد.

توضیح: معوقات بانکی به بانک مربوط است و قوۀ قضائیه. و تا جایی که من می دانم جلیلی در این زمینه مسئولیتی نداشته است. پیوستن به اف ای تی اف و سایر قراردادهای بین المللی در عملکرد بلندمدت اقتصاد نقش مثبت دارند. ظرفیت های بالا و جوانان و نخبگان متخصص وقتی که در اقتصاد منجر به ایجاد ارزش افزوده نشود، معنای اقتصادی ندارد.

علیرضا زاکانی در بخش دوم سخنان خود خطاب به همتی اظهار داشت: سوالی که از جناب همتی شده بود این بود  که ابر بدهکاران بانکی چه کسانی هستند و این بی انضباطی که در بانکهای مختلف است از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ در حالی که بزرگترین اشکال در این حوزه بانک مرکزی و عدم نظارت بانک مرکزی ناشی می‌شود. سال گذشته از 5400 هزار میلیارد سپرده بانکی 1600 هزار میلیارد تومان تسهیلات داده شده که از این میزان دو سوم آن استمهال بوده و به کسانی داده شده است که بدهکار بانکی هستند.

متاسفانه این حجم بالا عمده آن متعلق به کسانی است که هیچ نقش فعالی در اقتصاد نه تنها ندارند بلکه در سفته بازی فعالیت می‌کنند.

بزرگترین خدمتی که آقای همتی می توانست بکند، نظارت در حوزه پولی بانکی بود ولی متاسفانه آقای همتی این کار را نکرده  بلکه بالعکس عامل مهم نقدینگی در جامعه باز پول پرقدرتی است که بانک مرکزی به تقاضای دولت در بازار عرضه کرده و باز هم با عدم صداقت قریب 34 هزار میلیارد تومان اعتبار را به دولت آینده منتقل کردند. اینجا آقای همتی باید پاسخگو باشند که کشور چرا با این اختلال در حال اداره شدن است؟

از طرف دیگر ناظر به بحث ارزش پول ملی جنبه تورمی مسئله اصلی است. موضوع قیمت دلار به شکل منطقی باید اداره شود نه دستوری که بگویند نه 3800 و نه 4800، 4200 تومان و همه صلوات بفرستند.

‌آقای همتی کشور را نمی‌توان اینگونه اداره کرد. اگر واقعا اقتصاد و اقتصاددانی این چیزی است که شما می‌فرمایید به نظرم همه ملت ایران از اقتصاد و اقتصاددانی تبری می‌جویند. از این جهت معتقدم که پارامترهای تورمی و نقدینگی و افزایش پایه پولی سه پارامتری است که آقای همتی باید مستقیما پاسخگوی آن باشد.

نکات درست: دیگر ناظر به بحث ارزش پول ملی جنبه تورمی مسئله اصلی است

نکات نادرست: بزرگترین اشکال در این حوزه بانک مرکزی و عدم نظارت بانک مرکزی ناشی می‌شود. این حجم بالا عمده آن متعلق به کسانی است که هیچ نقش فعالی در اقتصاد نه تنها ندارند بلکه در سفته بازی فعالیت می‌کنند.

توضیح: مشکل نظام بانکی نوع نظارت است. دولت در مواردی که نباید دخالت کند، از قبیل تعیین مدیران و وام گیرندگان، دخالت می کند، در حالی که بر شاخص های سلامت مالی بانکها نظارتی ندارد. نداشتن نقش فعال در اقتصاد هم معنای اقتصادی ندارد. اینکه ریشۀ کاهش قیمت ریال در مقابل دلار را باید در تورم جستجو کرد درست است. همچنین است تعیین دستوری نرخ ارز که کاری است خطا و خطرناک.

بخش سوم: سیاستهای اقتصادی کاندیداها. در این بخش نکات مثبت برنامه هایی است که به موردی خاص اشاره کند که هم از نظر اقتصادی ممکن باشد و هم مفید برای کسب نتیجۀ مورد نظر.

امیرحسین قاضی‌زاده هاشمی در تشریح برنامه‌های اقتصادی خود گفت: مدل حکمرانی اداره کشور فرسوده و صد ساله است، قانون تجارت، بیمه و بانک باید اصلاح نهادی شوند، انقلاب اسلامی که آمد یک سری نهادهای انقلابی ایجاد کرد اما معماری سازمانی دستگاه‌های مختلف همراه با انقلاب تغییر پیدا نکرد و الان فرسوده و مانع شده است.

الان زانوی دولت بر گردن مردم است و کاری که دولت باید بکند این است که زانوی خودش را از روی گردن مردم بردارد. دولت وظیفه استیفای حقوق مردم از دولت  را  دارد نه حقوق دولت از مردم،مثل کاری که در بانک، بورس و مالیات انجام می‌شود.

ما یک نظام تحولی طراحی کردیم برای اینکه مجموعه اکوسیستم کشور تغییر کند. معتقدیم باید یک دگردیسی رخ دهد،باید یک انقلاب سازوکاری اتفاق بیفتد تا مشکلات حل شود دیگر با پروژه و برنامه مشکلات حل نمی‌شود که در این راستا گام به گام برنامه داریم که آن را 20 مسئله 20 راهکار نامگذاری کرده‌ایم.

یکی از مسائل امروز بحث تورم و گرانی است، برنامه هایی داریم که در چهار سال نه تنها تورم را تک رقمی کنیم بلکه به زیر 5 درصد برسانیم، طراحی برای مشکل اشتغال و ازدواج جوانان داشته‌ایم که در این راستا وزارتخانه خانواده ایجاد می‌کنیم که یک صندوق اعتبار خانواده در آن پیش‌بینی شده است که 500 میلیون تومان اعتبار برای ازدواج و تهیه جهیزیه و مسئله اشتغال و مسکن جوانان خواهد داشت.الان 7 میلیون نفر بیکار یا شغل ناقص داریم سعی خواهیم کرد در سه سال اول پنج میلیون از این افراد را به سمت مشاغلی ببریم که حداقل معیشت خود را تامین کنند.

بحث بعدی حل و فصل مسئله بورس است، بورس یک مسئله حاد و یک مسئله ساختاری مزمن دارد، مسائل حاد و مزمن الان در مجلس در حال بررسی شدن است تا اصلاح شود مسئله ساختاری را نیز با سه دستورالعمل در سه چهار روز اول دولت به سمت رشد بهبود بازار سرمایه خواهیم برد.

الان بر روی بحث هزینه های خانواده ایستاده‌ایم، هزینه های خانواده ها خوراک (که در این بخش بسته 300 هزار تومانی در نظر گرفته شده است) حمل و نقل، بهداشت و درمان  و مسکن است که برای آنها برنامه ای را تعریف کردیم.

نکات درست: ندارد. برنامه ها مشخص نشده اند.

توضیح: دخالت دولت در اقتصاد ریشۀ بسیاری از مشکلات است ولی اگر جزئیات آن و روش مقابله با آن ذکر نشود بی فایده است. فرسوده بودن مدل حکمرانی هم بدون جزئیات معنای مشخصی ندارد. همچنین است تغییر «اکوسیستم». وعدۀ تک رقمی کردن تورم بدون در نظر گرفتن الزامات آن بی فایده است. ایجاد وزارتخانه ازد.اج احتمالاً با افزودن به بروکراسی ناکارآمد دولت، باعث افزایش ناکارآمدی می شود. دادن 500 میلیون تومان اعتبار اگر از محل منابع بانکی باشد باعث افزایش ناکارآمدی سیستم بانکی خواهد بود و اگر از منابع دولتی است، احتمالاً با افزایش چاپ پول و تورم ضررش برای کل اقتصاد بسیار بزرگ خواهد شد. دخالت دولت در جهت رشد بورس سم خطرناک است برای بازار سرمایه که باید بر مبنای محاسبۀ سود و زیان احتمالی توسط آحاد اقتصادی فعالیت کند.  

سید ابراهیم رئیسی نیز در سومین بخش از وقت خود، در تشریح دیدگاه های اقتصادی‌اش گفت: ما در قوه قضائیه به پرونده‌های بسیاری که در دستگاه اجرایی تولید می‌شود یعنی سازوکارهای نادرست، بسترهای فساد و زمینه‌های رانت رسیدگی می‌کنیم. مردم می‌دانند که در رسیدگی‌ها هیچ خط قرمزی نداریم؛ این‌هم در ادعا نیست و بلکه در عمل رخ داده و برای مردم هم اثبات شده است. اصلاح مجموعه‌ای که تولیدِ پرونده می‌کند، مهم است و رفتن سراغ علل فساد است.

خدمت در قوه قضائیه برای بنده مغتنم است اما با خواست عموم مردم مواجه شدم و این قابل مشاهده و ارزیابی است؛ ده‌ها بار ارزیابی کنید و این خواست مردم و اقشار مختلف از من است. صدای مردم از ناکارآمدی، فقر، ظلم، تبعیض و بسترهای فساد درآمده و من در قوه قضائیه جایگاه مطالبه‌گر دارم و اگر رئیس‌جمهور بشوم، جایگاه پاسخگو خواهم داشت. طبق سنت مسئولینِ قبلیِ دستگاه قضا، مدت مسئولیت 5 و 10 سال بوده و من نیاز ندارم که به فکر پُست و مقام باشم و این مسئله در نظر من نیست. مردم اقبال دارند و شما چرا از این اقبال ناراحت هستید؟ چرا با تخریب من می‌خواهید خود را اثبات کنید؟

می‌گویید که چرا سراغ واحدهای تولیدی رفتید، شما هم به چند واحد و کارخانه می‌رفتید؛ ما 2000 واحد تولیدی را نجات دادیم و شما هم وارد این عرصه می‌شدید. گفتید که آن‌واحدهای تولیدی مشکل قضایی داشته، چه کسی مشکل ایجاد کرده؟ یک‌درصد هم مشکل قضایی نداشته و شما با خصوصی‌سازی این کار را کردید؛ کارخانه‌ها را در استان‌های مختلف می‌بینیم و داد مردم درآمده است. فرق ما و شما این است که ما نمی‌توانیم نسبت به مشکلات و خواست مردم بی‌تفاوت باشیم.

فرمان رهبری معظم انقلاب در زمینه تولید است و ما پای‌کار آمدیم؛ ما برای کسب‌وکار، اقتصاد کشور و معیشت مردم برنامه داریم. مدیریت حلقه‌ی مفقوده در کشور است؛ من بسیاری از مدیران اقتصادی را به‌خط می‌کنم و در سوابق خود هم این کارها را انجام داده‌ام و مردم قدرتِ مدیریت را می‌خواهند. بحث مردم این نیست که این اقتصاددان و آن مکتب اقتصادی چه می‌گویند، مردم دنبال یک مدیر مقتدر جهادی می‌گردند که کارهای کشور را سامان دهد؛ چرا اجازه نمی‌دهید این اتفاق بیفتد؟

نکات درست: ندارد. برنامه ها مشخص نشده اند.

توضیح: نجات 2000 واحد تولیدی کار قوۀ قضائیه نیست و احتمالاً به افزایش ناکارآمدی می انجامد. مگر اینکه خلاف قانون در آنها اتفاق افتاده باشد. این واحدها به احتمال زیاد در آینده با ضررهای بیشتر به هزینۀ مردم مجددا بسته خواهند شد.

عبدالناصر همتی در بخش سوم و در بیان دیدگاه‌های اقتصادی خود اظهار داشت: بحث اساسی من تغییر حکمرانی اقتصادی است و گفتیم سالها اقتصاد را به دست سیاستمداران دادیم، یک بار هم اجازه دهیم سیاست تابع اقتصاد شود.

ما فرصت نداریم و باید سریع‌تر اصلاحات اقتصادی را آغاز کنیم. من برنامه‌هایم را در این زمینه منتشر خواهم کرد و مردم از آن مطلع خواهند شد.

من همیشه گفتم برای آقای رئیسی احترام قائل هستم اما اینجا رقیب هستیم و من مجبور هستم مطالبی را عرض کنم تا مردم با دیدگاه‌ها آشنا شوند.

من الان یک شهروند عادی و استاد دانشگاه هستم اما ایشان رئیس قوه قضائیه است. این  تعارض منافع ایجاد می‌کند اما آیا به من امان‌نامه می‌دهید که بعدا پیگیری قضایی نکنید؟ چون آقای رضایی گفتند که می‌خواهیم محاکمه کنیم.

آقای رضایی! حضرتعالی درباره برخی شکایت‌ها که علیه شما است و پیگیری نمی‌کنند باید خدا را شکر کنید. البته این را هم بگویم شما فرمانده جنگ بودید و در این کسوت عزیز هستید اما خواهش می‌کنم اینطوری صحبت نکنید. من حتما اگر رئیس جمهور شوم، شما را حتما به عنوان یکی از مخل‌های اقتصاد و معیشت مردم به آقای رئیسی (دستگاه قضایی) معرفی می‌کنم. اینطوری صحبت نکنید. شما کشور را به این روز انداختید بعد می‌گوئید  بانک مرکزی مقصر است؟ شما اقتصاد کشور و تمام ارتباطات ما با خارج را بستید.

آقای جلیلی! شما می‌گوئید چرا صادرات ما کمتر از افغانستان است؟ خب معلوم است، کسی از شما کالا نمی‌خرد! رشد اقتصادی ما طی یک دهه، به میزان سالانه نیم درصد رسیده، یعنی کل رشد ما 5 درصد بوده است. آقای جلیلی نخندید. اینها خنده ندارد، گریه دارد. باید سالی 8 درصد رشد اقتصادی می‌داشتیم یعنی یک دهه گذشته 80 درصد ثروت ما بیشتر می‌شد شما آن را 5 درصد کردید و مردم را فقیر کردید و حالا ایده می‌دهید.

من خواهش می‌کنم شما و دوستانتان و شرکت‌ها و نهادیاتان، پایتان را از اقتصاد بیرون بکشید. قطعا اقتصاد درست خواهد شد. واحد‌های تولیدی را بانک‌ها تعطیل کردند یا قوه قضاییه تعطیل کرده است؟

آقای رئیسی! شما دادستان و معاون اول قوه قضائیه بودید، جلوی این تعطیلی را می‌گرفتید! حالا هم که این کار را می‌کنید کار خوبی است. یادتان باشد من در تلویزیون از شما تقدیر کردم ولی چرا تلویزیون این را مدام پخش می‌کند و شما را ساپورت می‌کند؟ معلوم بود می‌خواهید به انتخابات بیایید.

من را عزل کردند و اینجا نشستم و به عنوان شهروند عادی مقابل رئیس قوه قضاییه صحبت می‌کنم و در مقابل افرادی که پوششی از شما دفاع می‌کنند، قرار گرفتم.

مگر می‌شود 5 نفر علیه یک نفر حمله کنند؟ این پول‌ها را از کجا آوردید که در ستادهایتان این همه علیه من تخریب می‌کنید؟

نکات درست: ندارد. برنامه ها مشخص نشده اند.

توضیح: رشد اقتصادی 8 درصد برای مدت چندین سال نیازمند سیاستهای اقتصادی مناسب در دولت و خارج دولت است. هم دولت و هم سازمانهای دیگر خارج دولت در عدم تحقق آن دخیلند.

سعید جلیلی در بخش سوم سخنان خود گفت: دنبال بهانه نگردیم. باید دو سه موضوع اصلی را مبنا قرار دهید. گفته می شود ارزش پول ملی چه وقت ایجاد می شود؟ وقتی که شما بتوانید جهش تولید و جهش صادرات داشته باشید و همچنین تعاملات سازنده با جهان داشته باشید و معطل دو سه کشور نشوید.

یکی از سوالات ما در خصوص تبادل خارجی این است که چرا صادرات ما به 28 کشور اتحادیه اروپا نصف صادرات به افعانستان است؟

اینکه کشور به تولید ثروت نیاز دارد یعنی باید برای ارزاوری برنامه جدی داشته باشید. وقتی که شما برای تمام دستگاه‌های ماموریت تعریف کنید که برای ارزآوری باید این هدف را محقق کنند، به معنی این نیست که اگر وزارت نفت، نفت نفروخت بانک مرکزی بگوید من ندارم باقی دستگاه ها هم تعطیل شوند و بعد هم بگویند هر وقت اف ای تی اف تصویب شد ما کار می‌کنیم.

وزارت کشاورزی، صعنت، اموزش عالی و امور خارجه همه باید کار کنند که شما بتوانید ارزآوری داشته باشید. ما برای این مورد کار تعریف کردیم که چگونه همه دستگاه‌ها در چهار بخش معدن، کشاورزی، نفت و گاز و برق می‌توانند درآمد ارزی کشور را جهش دهند. ما فکر می‌کنیم اگر ظرفیت‌های کشور بسیج شوند شما 2 برابر درامد نفتی کشور حتی در زمانی که تحریم نیست می توانید از این بخش ها درامد داشته باشید.

شما اگر این برنامه را دارید باید بتوانید برای دستگاه ها ماموریت تعریف کنید و در راستای ان شغل ایجاد کنید. ما بررسی کردیم در بخش پتروپالایشگاه وپتروشیمی، نفت و گاز و بهینه سازی مصرف انرژی چه میزان می توان در زمینه اشتغال جهش ایجاد کرد. همچنین در بخش کشاورزی، شیلات، تولیدات زراعی و باغی و در بحث تولیدات دامی در هر کدام این ها می‌توانید برای جهش برنامه داشته باشید.

نکات درست: ندارد. برنامه ها مشخص نشده اند.

توضیح: صادرات بیشتر به افغانستان در مقایسه با اروپا علاوه بر اینکه به مشکلات سیاست خارجی ما در رابطه به دنیا بستگی تام و تمام دارد به این دلیل است که ساختار تولیدات ما با استانداردهای بازارهای اروپا سازگار نیست. تولید کالاها و خدمات در دنیای امروز فقط تولید کالای فیزیکی نیست. بلکه تولید کالایی است که بتواند در بازارهای جهانی قابل «شناسایی» باشد، و این کار را شرکتهای حسابداری و حقوقی که به زبان تجارت جهانی آشنایند انجام می دهند. این کار با کمک وزارتخانه های متعددی حاصل می شود ولی نه با الزام با ارز آوری. اگر تولیدات ایران از مسیر شرکتهای معتبر حقوقی و بازرگانی وارد بازار نشود، از بازارهای غیر رسمی کشورهای کم درآمد منطقه فراتر نمی رود و حتی به بازار کشورهای با درآمد متوسط هم نفوذ نمی کند.

محسن رضایی در بیان دیدگاه‌های اقتصادی خود اظهار داشت: اینکه آقای همتی معنای رجزخوانی نظامی و جنگی را نمی‌داند یک مسئله است ولی اینکه ایشان از دشمنان ملت ایران دلسوزی می کنند عیب بسیار بزرگی است.

اتفاقا ایشان در طی سه  سالی که رئیس بانک مرکزی بوده کاملا با تحریم های آمریکایی همراهی کرده  است. در اولین فرصت اگر من دولت را به دست بگیرم ایشان و تعداد دیگری را در دولت آقای روحانی ممنوع الخروج می‌کنم و به دادگاه می سپارم. ثابت می‌کنم دست های خیانت کار  در دوران این آقایان  چه آسیب های بزرگی به  ملت ایران زده است.

آیا من که قبل از انقلاب مهندس مکانیک دانشگاه علم و صنعت بودم با زور اسلحه آنجا رفتم؟ مدرک اقتصاد من را آقای دکتر عارف از دوستان ایشان در دانشگاه تهران امضا کرده است.

اما در باره برنامه های من، یارانه 450 هزار تومانی را حتما پرداخت می‌کنم. مسئله کسب و کارهای خانگی را جدی می گیرم و مسئله نهضت خانه سازی ایرانیان را برنامه ریزی کردم. از بانوان عزیز کشورمان تمام قد در اداره کشور اسنفاده می کنم. با مشورت مراجع بزرگوار قم دو نفر از بانوان را در هیئت دولت خواهم داشت و از توان آنها در اداره کشور استفاده می‌کنم.

از بین اهل تسنن و جوانان کشور و اقلیت‌ها و ظرفیت‌های خالی دیگری که خارج از یک جهش بزرگ تولید باقی مانده حتماً استفاده خواهم کرد. برنامه اقتصادی که طراحی کرده‌ام و به فضل خداوند ایران را به یک اقتصاد بزرگ ملی در کنار یک ایران بزرگ سیاسی و دفاعی که امروز داریم تبدیل می کنم. پیشران‌های اقتصاد هم در کشور بسیار مهم هستند. هر کدام از این پیشران‌ها اصلاح شود 300 یا 400 صنعت را با خود می‌کشد.

مسئله مسکن، انرژی‌های نو، جهانگردی و امورات دیگر که در دولتم برنامه‌ریزی شده  است حسن‌های زیادی را دارد. هر کدام از این پیشران‌های اقتصادی فعال شود،  واگن‌های بسیاری را به همراه خود در صنایع و فعالیت‌های دیگر جلو می کشد.

همه این کارها بستگی به آن دارد که ما اداره کشور و حکمرانی اقتصادی را تغییر دهیم. لازمه کار آن است که از اصل 127 قانون اساسی استفاده کنم و اختیارات متمرکزی که موجب فساد شده و هزینه‌ها را بالا برده است از مرکز به  استان‌ها و مناطق و شوراهای شهر واگذار کنم.

اینکه مردم در هر استانی سپرده‌های خود و درآمدهایشان را در همانجا سرمایه‌گذاری کنند یا اینکه مدیریت‌های ملی که امروز در شوراهای شهر و استان‌ها وجود دارد، مصلوب الاختیار است و باید کاری کنیم که آنها اختیار داشته باشند. باید کاری کنیم که از استان‌ها در کابینه حضور داشته باشند.

در کابینه‌ام  به استان های مختلف نقش خواهم داد و آنها نماینده خواهند داشت. در اداره استان‌ها از خودشان مدیر منصوب می کنم. لذا تغییر حکمرانی بسیار مهم است.

مبارزه با فساد به منظور پیشگیری از بروز فساد هم بسیار مهم است. هر قدر با معلول‌ها مبارزه کنیم به نتیجه نخواهیم رسید و باید به سمت پیشگیری از فساد رفت.

نکات درست: ندارد. برنامه ها مشخص نشده اند.

توضیح: در مورد برنامه یارانۀ 450 تومانی قبلاً توضیح دادم. نظریۀ پیشران اقتصادی با دستور دولت می تواند بسیار ناکارآمد باشد. دخالت دولت در بازار مسکن می تواند به نوسانات بزرگ و افزایش ناکارآمدی بیانجامد. پیشرو شدن انرژی های نو و جهانگردی در ایران نیازمند تغییرات وسیع در نحوۀ حکمرانی اقتصادی است که ثبات سیاسی و اقتصادی شروع آن است. تمرکز زدایی هم نیازمند تغییرات عمیق سیاسی و اقتصادی است که در فضای کنونی محتمل به نظر نمی رسد.

محسن مهرعلیزاده در بخش سوم سخنان خود گفت: به نظر من یکی از مشکلاتی که کشو ر داشته، این است که هیچ وقت یک الگوی صحیح اقتصادی تجربه شده در کشور حاکم نبوده است. هر کس حسب فکر و ایده خود کاری کرده است. من دکترای مهندسی اقتصاد دارم، روشی به نام الگوی حکمرانی اقتصاد اجتماعی الان در کشورهای اروپایی به ویژه در آلمان حاکم است. آلمان مانند ما 80 میلیون جمعیت دارد. ما ممکن است حد اکثر 60 میلیارد دلار در آمد داشته باشیم اما آلمان 1600 میلیارد دلار در آمد دارد.

در روشی که من درنظر گرفته‌ام، مانع زدایی از تولید را به عنوان یک اصل گذاشته ایم و ارائه تسهیلات با نرخ پایین را یک اصل گذاشته‌ایم و افزایش تولید و جلوگیری از فرار مالیاتی برای افزایش در آمد دولت را در نظر گرفته‌ایم.

من یک مهندس مکانیک هستم و از 25 سالگی از کف کارخانه آچار بدست کار کرده‌ام. بعد  معاون وزارت صنایع سنگین بوده‌ام و منطقه آزاد کیش را ایجاد کرده‌ام و بعد استاندار خراسان بوده ام و دکترای اقتصاد خود را از ادانشگاه هلند گرفته و دکترای مدیریت مالی را از دانشگاه تهران گرفته‌ام و عقیده دارم باید اقتصاد عملگرا و کار آفرین  با ویژگی‌های رفاهی داشته باشیم.

نکات درست: جلوگیری از فرار مالیاتی. برنامه های دیگر مشخص نشده اند.

توضیح: ما الگویی به نام حکمرانی اقتصاد اجتماعی نداریم. مانع زدایی از تولید اگر به معنای مقررات زدایی باشد، مثبت است ولی اکر به معنای وام ارزان باشد باعث افزایش ناکارآمدی در تولید و ایجاد مشکل در سیستم بانکی می شود. جلوگیری از فرار مالیاتی یک گام بسیار بزرگ به جلو در بهبود سیستمی مالی دولت است.

علیرضا زاکانی در بخش سوم سخنان خود و در تشریح دیدگاه‌های اقتصادی‌اش، تصریح کرد: بنده خواهشم از آقای همتی این است که علمی، دقیق و کارشناسی صحبت کنند و تهمت نزدند. اینکه آقای همتی می‌فرمایند ما کاندیدای پوششی هستیم، این راهبرد ستادهای تبلیغاتی علیه بنده است. نسبت به خودم خانواده‌ام و فرزندانم رحم نکردید لااقل رعایت انصاف را بکنید. به هر حال اگر می‌ترسید و می‌‌دانید که  من با مفاسد به شکل جدی برخورد می‌کنم و با معاون رئیس جمهور، برادر رئیس‌جمهور،  وزیر نفت،  فرزند رئیس‌ مجمع تشخیص، رئیس دانشگاه آزاد، وزیر اطلاعات، دادستان تهران،‌مدیران قضایی در خصوص کرسنت و دیگران برخورد کردم بدانید که آمده ام تا حق مردم را بگیریم و این یک امر قطعی است و با این صحبت‌ها نمی‌توانید ما را از میدان به در کنید.

بنده نه در حوزه اقتصاد بلکه معتقدم حتما باید در حوزه مدیریت و اقتصاد به عنوان فوریت، فرهنگ و اجتماع به عنوان اولویت و سیاست و امنیت به عنوان ضرورت و سیاست خارجی مدنظر قرار گیرد. لذا ابعادی که دنبال می‌کنم حتما به شکل تک بعدی نیست. ناظر به اقتصاد اساس را ایجاباً بر جهش تولید گذاشته‌ام و در کنار آن تمرکززدایی و حکمرانی فضای مجازی و دولت الکترونیک را در مدیریت پیش‌بینی و در نظر گرفته‌ام.

از منظر سلبی نیز مبارزه با مفاسد اقتصادی و دیوان‌سالاری را هدف اصلی قرار داده‌ام. از سوی دیگر رشد اقتصادی پایدار و اشتغال زا و بسط عدالت در خلق ثروت و توزیع آن هدفگذاری شده است.

نکته بعد اینکه ما برای جهش تولید حتما مقررات زدایی و تسهیل در مجوزها و تامین مالی و مواد مورد نیاز تولید و سیاست‌های با ثبات و برداشتن سد مالیات و بیمه از سر راه تولید را در نظر داریم.  دولت بزرگترین مانع تولید است و ما از جلوی تولید کنار خواهیم رفت و از سوی دیگر بانک بزرگترین رقیب تولید است که ما در جهت تولید آن را همراه خواهیم کرد.

برای اساس تولید هم ما 9 پیشران اقتصادی را اختیار کردیم که نفت،‌ گاز و پتروشیمی و زیرساخت‌های ریلی را در نظر گرفته‌ایم به طوری که ما اگر فقط کریدور جنوب به شمال را سرمایه گذاری کنیم و آن را راه‌اندازی کنیم سالی 30 میلیارد دلار به نفع مردم است.

بحث کشاورزی، توسعه روستایی و گردشگریی از دیگر پیشران‌های مطرح است. همچنین بنگاه‌های خرد کوچک و متوسط را ایجاد می‌کنیم و مابازای خلق ثروت بسته‌های جدی توزیع مناسب ثروت را نیز داریم. بنابراین این تهمت بزرگی که آقای همتی گفتند ما به دنبال توزیع فقر هستیم، بنده اصلا به دنبال این نیستم بلکه به دنبال خلق ثروت و جهش تولید هستم.

نکات درست: مقررات زدایی و تسهیل در مجوزها. سیاست‌های با ثبات

توضیح: رشد اقتصادی بدون اشاره به الزامات آن را شعار بی محتوا ارزیابی می کنم.  تامین مالی و مواد مورد نیاز تولید دخالت در فرایند تولید است که به افزایش ناکارآمدی می انجامد. بانک رقیب تولید نیست بلکه تامین مالی تولید را همزمان با ارزیابی سودآوری وامهایش بر عهده دارد. سرمایه گذاری در نفت و پتروشیمی و زیر ساخت ریلی مثبت است ولی بدون تعیین منابع بی محتوا است. همچنین است جشت تولید.

بخش چهارم: در این بخش کاندیداها مجدداً به سوالات خاص جواب دادند.

محسن رضایی در بخش چهارم سخنان خود درخصوص موضوع خصوصی‌سازی اظهار داشت: علت اینکه مسئله خصوصی سازی در این دولت با شکست مواجه شد به این دلیل بود که  دولت آقای روحانی که سیاه ترین دولت های 40 سال اخیر انقلاب بوده است، نه تنها قفل‌های بیرونی  را باز نکرد، بلکه درهای داخلی را هم با شرطی کردن اقتصاد بست.

مردم عزیر خودتان قضاوت کنید. متوسط رشد اقتصادی در این دولت صفر بوده است. متوسط تورم 24 درصد بوده است. متوسط نرخ رشد سرمایه ثابت ناخالص ملی، منهای 5 درصد بوده است. طی 50 سال اخیر برای اولین بار رشد استهلاک سرمایه از سرمایه گذاری پیشی گرفته است.

اقتصاد ایران در این دهه که دهه فرصت های از دست رفته است به جای اینکه جلو رود عقب رفته است. اقتصاد کوچک شد.

طی سه سال اخیر که آقای همتی رئیس بانک مرکزی بودند و نماینده آقای روحانی هستند،  تورم تجمعی طی سه سال اخیر 110 درصد بوده اما افزایش حقوق کارگران 60 درصد بوده است، افزایش حقوق کارمندان 45 درصد بوده است. با این اوضاعی که می بینید خصوصی سازی چه راهی می توانسته در پیش گیرد.

در مسئله خصوصی سازی به اهلیت توجه نکردند. یعنی کسانی که کارخانجات دولتی را می گیرند و سرمایه کشور و ملتی را می گیرند، باید اهلیت داشته باشند.

در روسیه  حداقل آئین نامه تحویل دادن کاخانه جات دولتی و خصوصی سازی 100 صفحه است، هرکس که می‌آید، مورد پرسش و تحقیق قرار می گیرد. سابقه و کارامدی آن را می سنجند اما اینجا طرف آمده در اراک، اذربایجان و اردبیل کارخانه را مفت و مجانی برده، زمین و امکانات را فروخته و هیچ نظارتی بر آن نبوده است. آیا می خواهند همین طوری این کار را بکنند و بعد از آقای همتی سوال می کنیم، می‌گوید من کاره ای نبودم و در جریان نبودم.

آقای همتی! شما شدید استاد جاخالی کردن. شما می خواهید کشو را اینطور اداره کنید؟ شما که امروز به عنوان نماینده آقای روحانی در اینجا نشسته اید، در اداره کشور افتضاح کردید و خون شهدا را پایمال کردید. حتما باید ر محضر مردم پاسخگو باشید.

نکات درست: ندارد.

جواب من: اهلیت ربطی به خصوصی سازی ندارد. مسئلۀ خصوصی سازی انتقال مالکیت است. مسئلۀ اصلی در این فرایند شفافیت است. اگر انتقال غیر قانونی است، باید قوۀ قضائیه به عنوان پروندۀ فساد به آن رسیدگی کند. اگر غیر قانونی نیست، قوۀ قضائیه باید مانع مشکل تراشی برای مالکان جدید باشد، چه از طرف دولت و چه از طرف نهادهای دیگر. بعد از خصوصی شدن یک بنگاه، دولت حق دخالت ندارد.

امیرحسین قاضی زاده هاشمی در بخش چهارم و در پاسخ به سوالی درباره اینکه برنامه شما برای جلوگیری از واردات بی رویه که به بخش تولید ضربه وارد کرده است چیست، گفت:  متاسفانه ما الان شاهد یک مافیای بزرگ واردات هستیم که با برخورداری از رانت های مختلف به مانند ارز ارزان قیمت، مجوز و انحصار واردات بخش تولید در حال تهدید شدن است. دولت مسئول باید هدف اولیه اش این باشد از تولید داخلی حمایت کند که مکانیزم‌های مختلفی دارد، البته قانونگذار مکانیزم تعرفه‌گذاری را در اختیار دولت گذاشته است.

به طور عملی راه های مختلفی به وجود آمده که در اجرا واردات کار خودش را می کند و تولید را تهدید می‌کند، یک مسیر قاچاق از مبادی رسمی است که متاسفانه از مناطق آزاد انجام می شود، یک راه هم این است که ما آمدیم ارز ارزان قیمت را در مقابل تولید داخلی به واردات کنندگان اختصاص داده‌ایم به طور مثال در فصل برنج به جای حمایت از کشاورز داخلی اجازه واردات برنج داده میشود.

دولت مسئول نباید بازار را دچار کمبود کالا کند و از بخش اندک واردات استفاده کند تا بازار تنظیم شود و واردات نباید بیشتر از صادرات باشد، دولت باید صادرات محور باشد تا تولید و اشتغال دچار مشکل نشود.

مشکلی که ما امروز داریم مدیریت زنجیره تامین است، چون بخش های مختلف تامین مالی می کنند مشکلاتی ایجاد می‌شود، باید مدیریت زنجیره تولید و صادرات ایجاد کنیم که در مقابل دولت مرکزی پاسخگو باشند این نمی‌شود که اختیاراتی بگیرند و مجوز بگیرند و خودشان قاچاق را سازماندهی کنند، نمونه بارز این موضوعات امروز مسئله سیگار است.

نکات درست: ارز ارزان قیمت. مجوز و انحصار واردات.

نکات نادرست: در فصل برنج به جای حمایت از کشاورز داخلی اجازه واردات برنج داده میشود. دولت مسئول نباید بازار را دچار کمبود کالا کند. واردات نباید بیشتر از صادرات باشد. مدیریت زنجیره تولید و صادرات ایجاد کنیم که در مقابل دولت مرکزی پاسخگو باشند.

جواب من: کلمۀ بی رویه در اقتصاد معنی ندارد. واردات تابع نرخ ارز است. مهمترین ابزار اقتصادی برای تغییر میزان واردات و صادرات نرخ ارز است. سیاستهای ممنوعیت واردات می تواند واردات رسمی را کاهش دهد ولی واردات غیر رسمی (قاچاق و واردات بدون ثبت) را افزایش می دهد و منبع فساد است. سیاستهای واردات نباید مقطعی و دفعتی باشد، چه به بهانۀ حمایت از تولید داخلی و چه هر دلیل دیگر. مدیریت زنجیرۀ تولید که «پاسخگو» باشد به احتمال زیاد در نهایت تبدیل به ساز و کار دخالت دولت در اقتصاد می انجامد. ارجاع دادن کمبود کالا به دولت زمینه ساز دخالت مخرب در اقتصاد است.

محسن مهرعلیزاده در بخش چهارم سخنان خود و در پاسخ به سوالی درباره برنامه هایش درحوزه بهبود سرمایه گذاری اظهار داشت: سرمایه گذاری اعم از اینکه دولت بخواهد این کار را بکند یا مردم، نیاز به سرمایه دارد که یا باید از داخل تامین شود  یا  از خارج.

در داخل وضعیت بودجه مشخص است که هر سال کسری بودجه داریم و در بودجه سال 1400 هم به گفته مجلس 300هزار میلیارد و به گفته کارشناسان 500 هزار کسری بودجه داریم که 90 درصد آن نیز بودجه جاری است و 10 درصد آن بودجه عمرانی است.در این حال باید راه را برای سرمایه گذاری هموار کرد.

اول باید امنیت سرمایه گذاری را  تامین کنیم و گرنه سرمایه فرار است. می گویند اگر یک سنگ به سمت یک گنجشک پرت کنیم همه گنجشک ها از روی شاخه پرواز می‌کنند. روان بودن کار بروکراسی یکی از شروط لازم است و نبود فساد یکی از شروط کار است. نداشتن تنش در  سطح داخلی و  بخصوص در بین کشورهای همسایه نیز یکی از شروط اصلی است.

ما در منطقه‌ای قرار داریم که هم از سطح علم و هم از سطح دانش و هم سطح صنعت و  تجربیات صنعتی از کشورهای همسایه بالاتر هستیم پس باید روی بازار 500 میلیون نفری حساب کنیم.

حرفی هم با اقای رئیسی دارم. همین شورای حفاظت از حقوق‌ بیت المال که شما به آن اشاره کردید، در زمانیکه من استانداراصفهان بودم می نشستیم که مشکلات سرمایه گذاران را حل کنیم. یک نفر خوشش نمی آمد یک نامه به قوه قضاییه می‌نوشت که این کار غلط است همین شورا دستوری می‌داد که کار ما چند سال عقب می‌افتاد.

نکات درست: تامین امنیت سرمایه گذاری. نداشتن تنش در داخل و بین کشورهای همسایه.

توضیح: تامین امنیت سرمایه کلید اصلی سرمایه کذاری است و الزامات اقتصادی و سیاسی دارد. روان بودن کار بروکراسی از لوازم تولید است. همچنین نبود فساد که ریشه در انحصارات دارد. قوۀ قضائیه وظیفه دارد از رفتار غیر قانونی مجریان جلوگیری کند.

حجت‌الاسلام والمسلمین رئیسی در بخش چهارم سخنان خود، در پاسخ به سوالی درباره زمین‌خواری و تصرف اراضی دولتی و شخصی و برنامه‌های خود برای مقابله با این معضل، گفت: زمین‌خواری یکی از مشکلات جدی کشور است که زمین به‌جای اینکه برای کشاورزی، سکونت و سایر کاربردها استفاده شود، مانند طلا و ارز تبدیل به سرمایه شده و به‌دست سوداگران افتاده و برخی با زمین، با تغییر کاربری و جنگل‌خواری‌ها سوداگری می‌کنند.

در قوه قضائیه پرونده‌های زیادی در این زمینه تولید می‌شود و در دولت باید بسترهای این مسئله از بین برود و شهرداری‌ها، جهادکشاورزی و بنیاد مسکن و دستگاه‌ها در این‌زمینه مسئولیت دارند و اگر کار خود را انجام بدهند، نوبت به دستگاه قضا نمی‌رسد.

ما شورای حفظ حقوق بیت‌المال را با حضور تمامی مسئولان قضائی و اجرایی ایجاد کردیم تا از زمین‌خواری پیشگیری بشود. سند عادی باید به سند رسمی تبدیل بشود و من این را از ابتدای ورود به قوه قضائیه با مجلس دنبال کردم و مجلس هم تصویب کرد و در مسائل اداری است.

از کارهایی که شروع کردیم حدنگاری است و متأسفانه کشور ما در این‌زمینه عقب است و ما این موضوع را دنبال و برنامه‌ریزی کردیم و تا پایان سال 1400 به سامان خواهد رسید؛ این‌کارِ چهل‌ساله بوده که اکنون به نتیجه می‌رسد.

باید نهادهای مردم‌نهاد را فعال کنیم و مردم شهر و روستا در این‌زمینه نظارت دارند و از زمین‌خواری جلوگیری می‌شود. دولت باید راه قانونی را برای مردم باز کند تا مردم سراغ غیرقانونی نروند و اگر کمیسیون‌های مسئول کار خود را انجام بدهند، کار پیش می‌رود.

با پیگیری قوه قضائیه، کاهش جریان زمین‌خواری در کشور دیده می‌شود؛ مدیریت جدی در امور را می‌خواهیم و قوانین و مقررات وجود دارد ولی به آن عمل نمی‌شود و اگر عمل شود، سازوکارها موجود است که می‌تواند از زمین‌خواری جلوگیری کند.

نکات درست: بهبود سیستم اسناد رسمی. باز کردن راههای قانونی فعالیت.

توضیح: زمین خواری مفوم مبهمی است. اگر منظور مصادرۀ زمینهای عمومی و دولتی و یا بدون مالک مشخص است که پیشگیری از آن نیازمند ثبت اسناد و اعمال مالکیت است. این زمین خواریها ریشه در انحصارات دارد که سازمانها و افراد ذی نفوذ با مصونیت در برابر قانون انجام می دهند.

عبدالناصر همتی در خصوص سیاست قیمت‌گذاری دستوری اظهار داشت: من نماینده آقای روحانی نیستم. من به خاطر اختلاف نظر با آقای روحانی از بانک مرکزی کنار گذاشته شدم اما باید بگویم آقای روحانی قوی تر از سایر آقایان حاضر در اینجا هستند چه به لحاظ سیاسی چه به لحاظ سیاست خارجی و دنیا دیدگی.

من متعقد به قیمت گذاری دستوری نیستم و معتقدم دولت نباید در مسائل جزئی دخالت کند. دولت باید روی زیرساخت‌ها  گذاری کند .ما باید نقدینگی را کنترل کنیم. من حتما از استقلال بانک مرکزی دفاع خواهم کرد. مشکل ما ساختاری است.

قیمت گذاری در دنیا شکست خورده است اینکه می‌گویند با گران‌فروشی مبارزه می‌کنیم، با گران‌فروشی که نمی‌شود مبارزه کرد ،گران‌فروشی نتیجه تورم است و لذا دولت باید کنترل نقدینگی کند و اثر تزریق پول را خنثی کند. راه نجات کشور اقتصاد است  وبرای رشد تورم راه‌های مختلفی دارم و توضیحات مفصل خواهم داد.

نکات درست: کنترل تورم از طریق کنترل نقدینگی

توضیح: قیمت گذاری دولتی با افزایش ریسک در نهایت مخل تولید است و در بلند مدت با کاهش انگیزه های تولید باعث افزایش ناکارآمدی و افزایش قیمتها می شوند.

سعید جلیلی در خصوص بهره گیری از ظرفیت بالقوه معادن کشور گفت: ما در کشور فرصت های بسیار ارزشمندی داریم که هر کدام آنها می توانند پیشران اقتصاد کشور باشند. کشور ما فرصت های خوبی در کشاورزی، شیلات، معدن، صنعت و موضوعات مختلف دارد که مثل واگن های یک قطار هستند اما هر کدام قابلیت این را دارند که پیشران و لوکوموتیوی باشند که بقیه را راه بیندازند.

دولت باید بتواند برنامه ای داشته باشد که با هرکدام آنها به تنهایی بتواند کشور را اداره کند. یکی از آنها بخش معدن است و ما در کارگروه معدن دولت سایه با جوانان متخصص و با انگیزه جلساتی در این خصوص داشتیم و طی بررسی های انجام شده مشخص شد که از طریق معدن به عنوان یکی از بخش هایی که می‌تواند پیشران و مزیت نسبی کشور ما باشد میتوان با اکتشفاف و استخراج که مهمتر از اینها یعنی ارزش افزوده در داخل کشور  باشد؛ نه اینکه فقط شما خام فروشی معدن داشته باشید.

یکی از مشکلات اساسی امروز کشور این است که مواد معدنی ما خام فروشی می‌شود. به هر میزان برنامه که برای ارزش افزدوه بیشتر داشته باشید هم ارزآوری بیشتر خواهد شد هم اشتغال زایی.

ما برای دو بحث اصلی اشتعال و ارزآوری، فرصتی به اسم معدن داریم که با آن می توانیم موتور اقتصاد کشور را راه بیاندازیم و با بخش معدن نیز می توان بخش اساسی از هزینه های کشور را تامین کرد.

همچنین در خصوص صحبت برخی دوستان بگویم که می شود همه این کار را انجام داد و اینکه بگیویم نمی توانیم یعنی عده ای نتوانستنِ خودشان را به کشور تسری می دهند. اگر ما می‌گوییم در چهار سال آینده فقط کشور را نباید اداره کرد بلکه باید جهش داد، یک لازمه آن این است که در بخش معدن می توانیم جهش پیدا کنیم نه اینکه بگوییم فقط مشکل دو معدن کار را حل کنیم.

باید برای بخش معدن برنامه داشته باشیم و ظرفیت هایش را شناسایی کنیم و موانع ان را برطرف کنیم. ما با بیشتر از 24 صنف جلسه داشتیم که در مورد آن توضیح خواهم داد.

نکات درست: ندارد.

توضیح: جهش دادن تولید بدون برنامۀ مشخص معنی ندارد. تاکید بر یک بخش اقتصاد ممکن است با اتلاف گسترده منابع بیانجامد. وجود جوانان متخصص و باانگیزه برنامۀ اقتصادی نیست. شناسایی ظرفیت و رفع موانع برنامه محسوب نمی شود. خام فروشی به خودی خوی مشکل نیست و معلول ضعف اقتصاد در ایجاد پروسۀ تولید با ارزش افزودۀ بالا است.  

زاکانی: دولت آقای روحانی با پول جیب مردم خود را اداره کرد و از تورم ارتزاق کرد. از این بابت من از طرف آقای روحانی و همتی از مردم عذر می‌خواهم. هیچ کس مسئولیت این دولت را نمی‌پذیرد نه ایشان (همتی) و نه آقای روحانی؛ گویی که از فضا آمده‌اند و این بلا را سر مردم آورده‌اند.

ما امروز راهی نداریم جز اینکه از طریق جهش تولید و بهره‌مندی از ظرفیت‌های جدی کشور و خلق ثروت و توزیع آن استفاده کنیم. برای همچنین کاری ما باید مالیات از تولید،‌ خدمات و عناصر مختلفی که در جامعه وجود دارد، بتوانیم کشور را اداره کنیم.

امروز متاسفانه ما 320 هزار میلیارد تومان معوقات مالیاتی، 200 هزار میلیارد تومان فرار مالیاتی و 200 هزار میلیارد تومان معافیت مالیاتی داریم. در شرایطی که مشاغل 9 درصد مالیات را به خود اختصاص می‌دهند، 37 درصد تولید ناخالص را در اختیار دارند. لذا به جای 9 درصد باید ما حدود 37 درصد از مشاغل مالیات بستانیم و از این راه می‌توانیم حدود 70 هزار میلیارد تومان مالیات بدست بیاوریم.

دولت نباید دست در جیب مردم کند، دولت باید با اقتصاد سالم این مسیر را دنبال کند. بنده عرض کردم که برنامه ما چند جانبه است چرا که برنامه تک بعدی اقتصادی به درد نمی‌خورد. برنامه ما اقتصادی،‌ فرهنگی، اجتماعی، مدیریتی و سیاسی امنیتی و سیاست خارجی است آنهم با اولویت اقتصاد. 70 درصد اقتصاد امروز در دنیا دانش‌بنیان و وابسته به مدارس و دانشگاه‌ها است. لذا ما بسته جامعی را طراحی کردیم و در این بسته جامع آنچه که مهم است این است که ما با مفاسد اقتصادی و مفاسد اداری و بروکراسی به اشد مجازات برخورد می‌کنیم.

نکات درست: ندارد.

توضیح: دست در جیب مردم کردن کاری است که هر دولتی انجام می دهد. دولتی که از فعالیت اقتصادی درآمد کسب کند، مخل اقتصاد است. اصلاح مالیاتی یک ضرورت است ولی نه الزاما به معنای افزایش نرخ مالیات (یا کاهش آن).

بخش پنجم مناظره: پاسخ به یک سوال اقتصادی دیگر

علیرضا زاکانی در پاسخ به این سوال که «برنامه شما برای بومی گزینی و بهره‌گیری از  نیروی انسانی بومی در حوزه خدماتی تولیدی و اداری چیست؟»، گفت: بنده 4 رویکرد را اختیار کرده بودم که  رویکرد اول تحول در عرصه اقتصادی و مدیریت بود. در این عرصه 4 راهکار عملیاتی را طراحی کرده بودم که شامل جهش تولید، حکمرانی فضای مجازی و دولت الکترونیک،‌ تمرکززدایی و مبارزه با فساد اقتصادی بود. تمرکززدایی این است که ما مبتنی بر یک آمایش مجدد ایران اسلامی و هویت دادن به 451 شهرستان و تعریف معلولیت درست مقوله عملیات و تلاش و کوشش برای تحول در قاعده هرم اجتماعی فعال کنیم.

ما از صددرصد بودجه‌ای که مصوب می‌کنیم 10 درصد آن به شهرستان‌ها اختصاص پیدا می‌کند. 12 درصد ماده 75 قانون محاسبات است و الباقی آن 78 درصد مربوط به طرح‌های ملی و استانی است و ما در حالت بدبینانه 90 درصد بودجه را ما در مرکز کشور تصمیم‌گیری می‌کنیم.

این تحول در دادن اختیارات به شهرستان،‌ توجه به محور قرار دادن شهرستان برای اقدام مناسب و تحول و تلاش در جهت انتقال ظرفیت اعتباری به خود شهرستان‌ها امکانی را ایجاد می‌کند که ما 450 نقطه کشور را به رقابت با هم تشویق می‌کنیم.

نکات درست: تمرکز زدایی

توضیح: بومی گزینی اگر به معنای اصرار بر بکار گیری گروهی خاص باشد منجر به ناکارآمدی می شود. جهش تولید راهکار عملیاتی نیست و اگر راههای آن مشخص نشود بی معنی است. دولت الکترونیک در صورتی مطلوب است که به آسانتر شدن کارها بیانجامد.  

امیرحسین قاضی‌زاده هاشمی در پاسخ به سوالی درباره برنامه‌های خود برای جلوگیری از مهاجرت قشر جوان از مناطق روستایی به شهرها و ایجاد فرصت شغلی برای آنها گفت: وقتی می‌گوئیم ساختارها استضعاف‌گرا هستند و منابع مالی به درستی توضیح  نمی‌شود نتیجه‌اش می‌شود مهاجرت گسترده روستاییان و متاسفانه از بین رفتن  بخش کشاورزی.

60 سال پیش آمریکایی‌ها برای ما یک طراحی کردند تحت عنوان اصلاحات ارضی که بر اساس اصل چهار ترومن بود و نظام برنامه ریزی برای ما درست کردند که هدفش توسعه شهرنشینی بر اساس درآمد نفتی و هزینه درآمدهای نفتی در شهرها بود که باعث مهاجرت‌های زیاد می شود. کشور ما یکی از اولین کشورها در بحث جابجایی از روستا به شهرها است ترکیب جمعیتی  امروز 80 درصد شهرنشین شده  و 20 درصد روستانشین که باید باز توزیع منابع انجام شود.

در بین کشورهای دنیا بیشترین مالیات بر تولید را داریم و یا بیشترین مالیات از سپرده بانکی را داریم که دهک‌های اول که روستانشینان هستند پرداخت می‌کنند.

باید شیب بندی اقتصادی به گونه‌ای باشد که منابع به روستاها برود و مالیات کمتر شود، برنامه‌ای داریم تا استخدام بومی گزینی در آنجا انجام شود و اختیارات را به شهرستان‌ها بدهیم تا خودشان بتوانند منابع بودجه در اختیار داشته باشند و مردم محل بر آن نظارت کنند.

نکات درست: ندارد.

نکات نادرست: بیشترین مالیات بر تولید را داریم.

توضیح: مهاجرت به شهرها الزاما منفی نیست. در عین حال ایجار فرصت شغلی در مناطقی غیر از شهرهای بزرگ نیازمند تغییر جهت منابع و رانتها است که پروسه ای سیاسی است. ربط مهاجرت در زمان حال به طرح اصل چهار روشن نیست. افزایش شهر نشینی در طول زمان همه جا اتفاق افتاده است. ما بیشترین مالیات بر تولید را نداریم و آن را روستاییان پرداخت نمی کنند. ولی بسیاری از سیاستهای ما از جمله یارانه ها به نفع مصرف کنندگان بوده است و به زیان تولید کنندگان.

سید ابراهیم رئیسی در پاسخ به سوالی درباره تورم و مهم‌ترین راهکار خود برای حل این مشکل، تصریح کرد: متأسفانه یکی از مشکلاتی که مردم گرفتار آن هستند مسئله‌ی تورم است؛ قیمت کالاهای اساسی فوق العاده افزایش یافته است. قیمت مسکن 7 برابر، خودرو 8 برابر و گوشت و مرغ 6-5 برابر افزایش داشته است.

آن‌چه مردم را بسیار نالان کرده، این‌است که سفره‌شان کوچک شد و برخی در همین مناظرات در سال 1396 گفتند که اگر فلانی بیاید، قیمت دلار ممکن است 5000 تومان بشود اما شاهد بودیم که دلار را به 30 هزار تومان رساندند و بعد اعلام می‌کنند که اگر ما نبودیم مملکت قحطی می‌شد. این مانند دروازه‌بانی است که 17 گل خورد  و به او گفتند این‌قدر گل خوردی؟ گفت اگر من نبودم 30 گل خورده می‌شد. این پاسخ نیست.

باید برای تورم راهکار پیدا کرد؛ ثبات بازار اهمیت داشته و دخالت دولت در بازار معنا ندارد و دولت شأن نظارت، هدایت و حمایت را داراست. باید برای اداره بازار و واحدهای تولیدی از بازاریان و تولیدکنندگان کمک و نظر گرفت. کار با بخشنامه پیش نمی‌رود؛ ارز تک‌نرخی باید در کشور باب شود و ارز 4200 تومانی در قوه قضائیه پرنده‌های زیادی و مصیبت درست کرده است. کمک به سفره مردم درست است ولی ارز 4200 تومانی به جیب دلالان رفت.

باید به سمت ارز تک‌نرخی و ثبات در بازار برویم و مسئله ارز صادراتی را درست کنیم؛ در کشور اعلام شد که صادرکنندگان ارز را برنگرداندند، این را نمی‌شود با قوه‌ی قهریه حل کرد و باید پیگیری و با تهاتر دنبال کرد. تسهیلات بانکی، موضوع خلق نقدینگی و پرداخت تسهیلات باید مدیریت بشود.

نکات درست: ارز تک نرخی. ثبات در بازار.

نکات نادرست: برگرداندن ارز.

توضیح: تورم ریشه در سیاست پولی دارد که در ایران منشا آن کسری بودجه دولت است. بازار ارز تک نرخی با اصرار بر بازگرداندن ارز صادراتی سازگار نیست. اصرار بر باز گرداندن ارز به معنای غلبۀ دولت بر بازار ارز به شیوۀ دستوری و قوه قهریه است. قائل شدن نقش «نظارت، هدایت، و حمایت» برای دولت با توجه به سابقۀ رفتار دولت در نهایت منجر به دخالت مخرب دولت در تمامی زمینه ها می شود.

محسن رضایی در پاسخ به سوالی درباره رفع فقر و فساد و تبعیض اظهار داشت: من معتقدم که سال 1400 سال گشایش و عبور از سختی هاست. من به عنوان یک سرباز که  از 17 سالگی تا کنون افتخار می کنم این شغل را برای خودم انتخاب کردم، لازم است این دو نکته را بگویم. یک هشدار و دیگری اینکه چرا می خواهم سینه خود را سپر حوادث ملت ایران کنم.

هشدار من به این برمی گردد که 8 سال آینده چالش ها و ابرچالش هایی مثل، جمعیت، صندوق های بازنشستگی، ناترازی بانک ها، نقدینگی، فقر و بیکاری، گرانی و بدتر شدن فضای کسب و کار را داریم، یعنی اگر می خواهیم فقر و فساد و تبعیض از بین برد باید به عنوان اولین کار  از تکرار دولت های گذشته جلوگیری کنیم.

شما از یک صحبت آقای همتی کاملا می توانید درک کنید که چه اوضاعی وجود دارد. ایشان می گوید من به خاطر اینکه دیدگاه اقتصادیم با آقای روحانی اختلاف داشته است کنار گذاشته شدم. پس شما برای چه کنار ایشان ماندید؟ اگر آقای روحانی که شما می گویید تخصص اقتصادی نداشته پس به دست شما کارها را انجام داده، چرا به شعور ملت ایران توهین می کنید؟ چرا می خواهید دوباره دولت‌های گذشته تکرار شود.

مردم عزیز ایران، همانطور که سال 92 آن هزار تومانی را نشان دادم، به والله قسم، اگر دولت‌های گذشته تکرار شود، یک فاجعه بزرگی صورت می گیرد. نباید بگذاریم این تکرار شود.

من که آمدم در صحنه برای همه این مسائل خود را آماده کرده ام. بیش از 20 سال است که فریاد می کشم اقتصاد را دریابید، اقتصاد مهم است. دست بردارید از این گروه بندی ها و جناح های سیاسی.

دولت آینده باید قوی ترین دولتی باشد که از همه شایستگان، چه اصلاح طلب، چه اصولگرا، چه اهل سنت، اهل تشیع، جوانان، بانوان در آن استفاده کرد.

ما حتی یک روز و یک ثانیه را نمی توانیم از دست دهیم که خیانت است. دست برداریم از خودخواهی ها، دست برداریم از این متلک گفتن‌ها و جنگ‌های روانی، خدا خوشش نمی‌آید.

یک ملتی که بعد از 200 سال آمده و روند جدیدی را شروع کرده، امروز نباید دست آویز جناح ها و گروههای سیاسی باشد. یک بار بیاییم در مقابل این ملت تعظیم کنیم و قوی ترین دولت را تشکیل دهیم.

نکات درست: ندارد

توضیح: رشد تولید تنها راه کاهش فقر است. کاهش انحصارات اقتصادی و سیاسی مهمترین راه کاهش فساد و تبعیض است. عدم تکرار دولتهای گذشته سیاست محسوب نمی شود. همچنین است فریاد زدن که اقتصاد مهم است. و نیز دولت باید قویترین دولت باشد.

سعید جلیلی در خصوص شهرک‌های صنعتی و برنامه‌های خود در خصوص بازگشت واحدها به عرصه تولید و محل مالی پیش بینی شده گفت: من در 8 گذشته از بسیاری از شهرکت های صنعتی بازدید داشتم و جلسات متعدد و مفصلی را با 24 صنف داشتیم و طی این جلسات 16 مساله مشترک مطرح شده و تقریبا همه روی آنها اذعان داشتند که مانع تولید هستند.

یکی از عواملی که باعث شد شهرک ها نتوانند کار کنند بحث تامین مالی است و سوال اصلی این است که اگر الان روزانه دو هزار میلیارد تومان خلق پول می‌کنیم حال به هر دلیلی که جای بحث دارد؛ چگونه کسانی که در کار تولید هستند مهمترین مشکلشان تامین مالی است؟ پس این دو هزار میلیارد تومان خلق پول کجا می‌رود و به دست چه کسی می رسد؟ اینها سوالات اصلی است و باید روی آنها کار شود.

اگر شما می‌خواهید به تولید بها دهید و مشکل عده‌ای تامین مالی است، باید حلش کنیم. برای کسانی که قصد صادرات دارند، عدم ثبات در مقررات تجاری وجود دارد‌.

در بخشنامه‌هایی که از سال 97 تا 99 در زمینه های مختلف مثل فولاد، کاشی و سرامیک، شیشه، سیمان و پتروشیمی صادر شد چه میزان بخشنامه‌های متعدد و متعارض وجود دارد؟ خب حتما اینها به تولید ضربه می‌زند‌.

نکته مهم بعدی این است که اگر شما می‌خواهی بخشنامه صادر کنید،  لااقل حرفشان را بشنوید تا آن کار بهتر صورت بگیرد.

نکته بعدی، سازمان ها و دستگاه های دولتی است. ماشین دولت برای این است که اگر شهرک صنعتی شما این را می بیند خوشحال شود که آن را رو به جلو می‌برند اما هر کدام از دستگاه ها می‌گویند ما باید ده ها مجوز از بخش های مختلف بگیریم.

در همین شهرک صنعتی عباس آباد ما دیدیم که می‌گویند همه ‌کارها را کردیم اما یکدفعه محیط زیست به من مجوز نمی دهد. شما باید این مسائل را ساماندهی کنید و از ظرفیت دولت الکترونیک برای این کار استفاده کنید.

نکات درست: عدم ثبات در مقررات تجاری

نکات نادرست: محیط زیست مجوز نمی دهد.

توضیح: مشکل تامین مالی مسئلۀ دولت نیست. مسئلۀ بانکها و بنگاهها است. مجوزهای محیط زیستی جزو معدود مجوزهای قابل دفاع است که نباید حذف شود. چون هزینۀ آلودگی محیط زیست را همۀ جامعه می پردازد.

عبدالناصر همتی در پاسخ به این سوال که «راهکار شما برای منطقی کردن حوزه مصرف آب چیست؟» اظهار داشت: بخش کشاورزی ما بسیار مهم است. الان زندگی روستا وابسته به کشاورزی است و ما برنامه مفصلی داریم تا کشاورزی را از این وضعیت نجات دهیم. در کشاورزی ما نزدیک 14 میلیارد دلار نهاده‌های کشاورزی وارد می‌کنیم.

موضوع بحران آب برای کشاورزی مهم است و باید از نظر نوع کشت و آبیاری اقدامات جدی انجام دهیم.

در مسئله قیمت گذاری محصولات کشاورزی تا به حال خرید تضمینی قیمت بود و می‌گفتیم مثلاً گندم 5 هزار تومان! درحالی که ما باید  تضمین خرید کنیم به قیمت روز و مشکل کشاورزان هم همین است.

شما شب عید دیدید چه اتفاقی افتاد. میوه‌های کشاورزان با قیمت ارزان خریداری شد و در بازار با چندبرابر قیمت فروختند. باید انبارهایی در بخش کشاورزی درست کنیم و بتوانیم آنها را از طریق بورس کالا بفروشیم نه اینکه تولید کننده ما به قیمت پایین محصولات خود را پیش فروش کند.

ما نتوانستیم نظام پایدار کشاورزی برقرار کنیم و نتوانستیم استان‌های شمالی کشور از نظر کشاورزی صنعتی کنیم.در ارتباط با کشاورزی بحث‌های پیچیده‌ای داریم و در این زمینه برنامه‌هایی داریم.

نکات درست: ندارد.

نکات نادرست: تضمین خرید. باید انبارهایی در بخش کشاورزی درست کنیم و بتوانیم آنها را از طریق بورس کالا بفروشیم.

توضیح: مسئلۀ آب در ابعاد کلان مسئلۀ محیط زیست است که من سر رشته ای در آن ندارم ولی به نظرم می رسد که یک بخش آن افزایش قیمت آب برای مصرف کننده است. از آنجا که مسئلۀ آب در بلند مدت عوارض جانبی (به معنای اقتصادی آن) دارد، نوعی از دخالت دولت لازم است، حداقل در تعیین مالکیت منابع.

محسن مهرعلیزاده در پاسخ به سوالی در باره تغییر کاربری و تخریب محیط زیست گفت: تغییر کاربری محیط زیست یا برای ایجاد صنایع است و یا برای ایجاد و احداث ساختمان های مسکونی است که با توجه به اینکه هرکدام از این موضوعات در جاهای متفاوتی تصمیم گیری می شود باید مسائل همان بخش را در نظر بگیریم.

محیط زیست ما در خطر است که یکی از دلایل آن این است که با تشکیل شوراهای اسلامی در روستاها و ‌مشخص  نبودن اختیارات آنها در مقایسه با سایر دستگاه‌های مسئول و شهرداری‌ها در حوزه زمین باعث شده اعمال نفوذهایی در هر منظقه بشود و تغییر کاربری‌های فراتر از قانون صورت بگیرد.

در پایه ریزی نظام بودجه  ما علی القاعده یک نگاه عمیق در طراحی وجود دارد اما وقتی در مجلس قرار است روی آن بحث شود  منطقه گرایی برخی نمایندگان نسبت به حوزه‌های انتخابیه خودشان موجب اعمال فشارهایی برای ایجاد صنایع در مناطق خودشان می‌شود که در نتیجه برای ایجاد یک صنعت تصمیمات مخربی گرفته می‌شود.

یک راهکار تقویت سازمان محیط زیست و همچنین تقویت فعالان محیط زیست است. یکی از مشکلات ما این است که در سال‌های اخیر تحت عنوان محیط زیستی ها و به اسم جاسوسی مشکلاتی را برای برخی فعالان محیط زیست ایجاد کردند. آقای کاوه مدنی معاون سازمان محیط زیست بود اما تحت عنوان جاسوس مشکلاتی برای او درست کردند که بعدا هم معلوم شد درست نبوده است و  نگذاشتند کار کند. آقای کاوه مدنی آدمی بود که نگاه محیط زیستی داشت. اگر ما به این مسائل توجه نکنیم در آینده به مشکل برمی‌خوریم.

نکات درست: ندارد.

توضیح: در سوال قبلی به موضوع محیط زیست اشاره کردم.