اندر حکایت سکۀ طلا

فرموده آمد که بانک مرکزی قبل از ازدیاد قیمت طلا چند صد تن طلا خریده است.

فرموده آمد که طلا را بفروشند به مردم تا آنجا که دیگر خواهانی نباشد، حتی اگر لازم باشد سوپرمارکتی ها، چهارراهها و سر کوچه ها هم سکه فروشی شود.

فرموده آمد که  امسال نرخ تورم بالا خواهد بود.

فرموده آمد که امسال نرخ بهره ها کاهش خواهند یافت.

نتیجۀ فرمایشات: مردم پولها را از بانک گرفته و طلاها را جمع کرده و خواهند کرد. همۀ طلاهای بانک مرکزی هم می شود باد هوا!

باز هم سیاست جدید در بازار مسکن

برای آنهایی که با اقتصاد سر و کار دارند سؤال از سیاست و بویژه سوال از اثر گذاری سیاست سؤالی اساسی است. قبل از اجرای هر سیاستی باید پرسید که آیا این سیاست می تواند به اهداف مورد نظر بیانجامد یا نه. تا اینجای کار را احتمالاً همه قبول دارند. مشکل در جواب به این سؤال است. هیچ سیاستگذاری نمی گوید سیاستم قابل اجرا نیست. به این ترتیب سؤال به این بر می گردد که چه سیاستهایی قابل اجرا است و چه سیاستهایی نه.

البته پاسخ ساده این است که هر سیاستی قابل اجرا است اگر مجری هزینه هایش را بپردازد. فقط گاهی این هزینه ها آنقدر زیادند که اجرای سیاست عملاً غیر ممکن است. بعلاوه سیاستی که گروه خاصی را هدف می گیرد بدون اینکه ابزار تغییر رفتار آن گروه را در دست داشته باشد، سیاستی غیر مؤثر است.

از این مقدمه که بگذریم، برخی سیاستها هستند که داد می زنند طراحی شده اند برای اجرا نشدن. دخالت در بازار مسکن اجاری از این سیاستها است.

سال گذشته راندند روی کنترل خانه های اجاری. چند شماره تلفن اعلام کردند برای مردم که خانه های خالی را لو بدهند و دولت بیاید آنها را «با توافق صاحبانشان» اجاره بدهد. بعد هم بستۀ سیاستگذاری اعلام کردند که شاهکارش این بود که تا اطلاعات هفت پشت مستاجر را طلب می کرد. بعد از آن نوبت تغییر نسبت اجاره به پول پیش رسید. حالا هم گیر داده اند به قراردادهای اجاره که باید دوساله شود.

مدت بهینۀ قرارداد برای هر موجر و مستاجر متفاوت است. این مدت تابعی است از مشخصات اقتصادی و اجتماعی موجر و مستاجر. تعیین مدت قرارداد همانقدر غیر کارآمد است که کنترل قیمت. اینکه بیشتر قراردادها یک ساله است به این دلیل است که مردم می توانند برای یک سالشان برنامه ریزی کنند (غالباً تحت تاثیر مدرسه رفتن فرزندان) ولی برنامه ریزی بیش از یک سال با عدم اطمینان زیادی روبرو است.

راه حل کارآمد این است که آن را به مذاکرۀ بین مالک و مستاجر واگذار کنیم. بسیاری از موجران و مستاجران ممکن است قراردادهای بیشتر از یک سال ببندند. همچنین برخی مالکان مستاجران ممکن است بر زمان کمتر از یک سال توافق کنند. مهم این است که این قراردادها هر چه باشند توسط حاکمیت تضمین و در صورت بروز اختلاف اعمال شوند.

حال چه می شود اگر دولت بخواهد قراردادهای دو ساله را تحمیل کند. جواب روشن است. قراردادی که با توافق طرفین نوشته می شود قرارداد بهینه است (با احتیاطهای لازم). هر سیاستی که منجر به انحراف از این قرارداد می شود به طرفین هزینه تحمیل می کند. در نتیجه طرفین در دور زدن آن سرمایه گذاری می کنند. به عبارت دیگر منابعی از جامعه صرف خنثی کردن سیاست خواهد شد.

در مورد قراردادهای دو ساله هم مستاجران و مالکانی که آن را نمی خواهند سعی خواهند کرد با تغییر قیمت یا وارد کردن تبصره هایی در قرارداد آن را به حالت بهینه نزدیکتر کنند. مذاکره بر قیمت و تبصره ها هزینه بر است. در نتیجه احتمال توافق کاهش می یابد. نتیجۀ محتمل آن کاهش بیشتر عرضه مسکن اجاری است. این نتیجه قطعاً به نفع موجر و مستاجر نیست و در تضاد کامل با سیاستهای دولت در بازار  مسکن است

بترسید از وعدۀ بیکاری صفر

احمدی نژاد اعلام کرده است که در سال جدید 2.5 میلیون شغل ایجاد خواهد شد و تا دو سال دیگر بیکاری در ایران از میان خواهد رفت. امیدوارم این حرف خیلی جدی نباشد چون صفر شدن نرخ بیکاری نه ممکن است و نه مطلوب.

در هر اقتصاد پویایی همیشه افرادی هستند که وارد بازار کار می شوند و افرادی که از بازار خارج می شوند. جایگزینی افراد شاغل نیازمند فرایند جستجو و تطابق است. در نتیجه همیشه افرادی هستند که بیکار هستند و در جستجوی کار. به این افراد بیافزایید کسانی که در جستجوی کار بهتر کار خود را ترک می کنند و مدتی بیکار می مانند. نتیجۀ این فرایند وجود نرخ بیکاری مثبت است. این نرخ را نرخ بیکاری طبیعی می نامند. سعی در صفر کردن این نرخ نه ممکن است نه مطلوب چرا که مستلزم تخریب فرایند جستجو و تطابق است.

ملاحظات دیگری هم وجود دارند. یک ملاحظۀ مهم کارکرد بیکاری به عنوان محرکۀ کارآمدی بازار کار و تولید است. افرادی که وارد بازار کار می شوند از دید کارفرماها گزینه هایی کامل محسوب نمی شوند. افراد جویای کار باید انگیزه داشته باشند که مهارتهای لازم برای بازار کار را کسب کنند. از میان بردن بیکاری به معنای از میان بردن انگیزۀ کسب مهارتهای لازم برای بازار است. (البته نرخ بیکاری بالا هم همین اثر را به دلیل ناامیدی از یافتن کار دارد)

این تحلیل البته بیشتر مناسب اقتصادی است فعال و رو به رشد. شرایط فعلی اقتصاد ایران به گونه ای نیست که بتوان امکان از بین بردن بیکاری را جدی گرفت.

اقتصاد ایران در سالهای اخیر درگیر رکود بوده است. شواهد متعدد، از جمله گزارش اخیر صندوق بین المللی پول، نشان می دهد که نرخ رشد اقتصادی در ایران نزدیک صفر است. شرایط و سیاستهای اقتصادی فعلی هم به گونه ای نیست که بتوان به رشد بالا در آیندۀ نزدیک امیدوار بود. چنین اقتصادی نمی تواند به طور طبیعی تعداد زیادی شغل ایجاد کند. کاهش نرخ بیکاری در شرایط رکود به معنای کاهش بهره وری است که به منزلۀ کاهش رفاه جامعه است. به زبان ساده تر سپردن کاری که یک نفر می تواند انجام دهد به دو نفر، ممکن است به کاهش بیکاری بیانجامد، ولی باعث کاهش رفاه جامعه می شود و انگیزۀ فعالیت را از بین می برد.

بازار کار ایران هم دارای ویژگیهایی است که کاهش نرخ بیکاری را بسیار مشکل می کند. در ایران به دلیل رشد جمعیت در دهۀ شصت هر ساله تعداد زیادی جویای کار جدید وارد بازار می شوند. این افراد شامل جوانانی است که به سن کار رسیده اند بعلاوۀ افرادی که در سالهای اخیر به دلیل عدم وجود شغل ورود به بازار کار را به شیوه های مختلف به تعویق انداخته اند. همچنین در صورت مناسب تر شدن بازار کار و ایجاد شغل و افزایش دستمزدها افرادی که ورود به بازار کار را بی فایده ارزیابی می کرده اند، تجدید نظر کرده و وارد بازار کار می شوند. (زنان خانه دار تحصیل کرده از جملۀ این افرادند). سعی در از بین بردن بیکاری در چنین بازاری، از هر روشی بجز افرایش سرمایه گذاری و تولید توسط مردم، می تواند به اجرای سیاستهای غیر مؤثر و اتلاف کنندۀ منابع منجر شود (مانند وامهای اشتغال زود بازده)

در چنین شرایطی وعدۀ از میان بردن بیکاری را تنها باید وقتی جدی گرفت که  گوینده واقعاً جدی باشد! در این حالت هم باید از عواقب آن ترسید.

سفرهای نوروزی

قضیۀ آمار در ایران بامزه است (راستش خیلی گشتم ولی کلمه ای که بتواند شرایط را بهتر توصیف کند پیدا نکردم). با مزگی قضیه اینجاست که حتی در مورد چیزی مثل تعداد سفرهایی که در تعطیلات انجام شده هم دعوا می شود. پارسال اعلام شد که در 16 روز عید 120 میلیون سفر انجام شده است. امسال اعلام شد تا پایان 12 فروردین 149 میلیون سفر انجام شد. در هر دو مورد هم کلی جنجال شد که چطور در کشور 75 میلیونی 120 یا 150 میلیون سفر انجام می شود. پارسال را نمی دانم جنجال بر سر چه بود ولی امسال مسئله به دلیل حذف یارانه ها حساس است. مسئولین دولتی اصرار دارند که این امر باعث کاهش رفاه مردم نشده است و سفر نوروزی را یک نشانۀ آن می دانند.

امسال توضیحی هم در مورد نحوۀ تهیۀ آمارسفرها ارائه شده است. ظاهراً در ورودی استانها تعداد مسافران ورودی را می شمرند و جمع می بندند. حتی با این روش هم آمار کمی عجیب است. برای این تعداد سفر باید ده میلیون نفر در این تعطیلات از 15 استان گذشته باشند یا سی میلیون نفر به پنج استان سفر کرده باشند که بعید به نظر می رسد. مگر اینکه مثلاً سفرهای روزانۀ افرادی که در کرج زندگی می کنند و به تهران می روند را هم جزو سفرهای نوروزی حساب کنیم.

حتی اگر روش ذکر شده استاندارد بین الملی باشد، می توان با افزودن برخی آمار دیگر اطلاعات بیشتری ارائه کرد. مثلاً می توان متوسط طول سفر، متوسط تعداد شهرهایی که مسافران در آنها شب را ساکن بوده اند، و متوسط گذراندن زمان در هر شهر را هم ارائه کرد.

مستقل از اینکه آمار تا چه حد معتبر است به نظر می رسد مسافرت در ایران روندی فزاینده داشته است. سال گذشته در مورد عواملی که می تواند موجبات رشد صنعت گردشگری را فراهم کند، نوشتم. خلاصۀ کلام این است که دولت کنترلش بر هتلها و مراکز، بخصوص بر قیمت آنها، را کاهش دهد.

آنچه برایم جالب است آمار سفرهای خارجی در تعطیلات نوروزی  و روند آن در سالهای گذشته است. اهمیت قضیه هم برایم بیشتر به دلیل اثر نرخ ارز است. به نظر می رسد سفر خارجی در یک حساب و کتاب ساده جذابتر از بسیاری از سفرهای داخلی است و نرخ ارز موجود هم آن را تسهیل می کند.

روضۀ همیشگی نرخ ارز را هم بخوانم: نرخ ارز کنونی سوبسیدی است که دولت دارد به هزینۀ افراد مناطق توریستی ایران وتولید کنندگان ایرانی به آنتالیا و بانکوک و مالزی و باکو می پردازد.

اقتصاد حوادث بسیار نادر

ما آدمیان برای مقابله با اثرات منفی حوادث و اتفاقات مخرب راههای مناسبی ابداع کرده ایم. پرهیز از موقعیتهایی که احتمال وقوع این حوادث را افزایش می دهد و ابداع انواع بیمه در مواردی که گریزی از حادثه نیست از این جمله اند. اثر روانی این حوادث بر ما و واکنش ما به آنها ریشه در تکامل چند میلیون سالۀ ما دارد.

ما آدمیان به طور طبیعی از تاریکی می ترسیم، از موقعیتهایی که نتیجۀ نامشخص دارند هراس داریم، و ریسک گریزیم. اینها همه ویژگیهایی هستند که بقای ما را در طول دورۀ تکامل مان تضمین کرده اند. مثلاً ریسک گریزی ( که سبب شده است تابع مطلوبیت ما شکل خاصی داشته باشد) بر این مبنا در ما نهادینه شده است که برای صدها هزار سال هر ریسکی هر چند کوچک می توانست به نابودی ما بیانجامد. چه بسا بسیاری از جوامع آدمیان اعضای خود را در این حوادث از دست داده اند و گونه های آدمیان بر اثر این ریسکها از بین رفته اند.

جوامع مدرن بر مبنای واکنش ما به این ریسکها راه حلهایی مثل بیمه ابداع کرده اند. ما پول بیمه می پردازیم تا درشرایط وقوع حوادث کل هستی خود را از دست ندهیم. محاسبات بیمه بر مبنای احتمال وقوع حادثه ضرب در مقدار ضرر است. معمولاً پولی که ما می پردازیم بیش از مقدار انتظاری ضرر است. این تفاوت بیانگر نیاز ما به گریز از ریسک است.

بر خلاف حوادثی مانند تصادف، آتش سوزی، بیماری، و … که ما کمابیش نحوۀ برخورد با اثرات منفی آنها را می دانیم، حوادثی هستند که ژنتیک ما برای آنها برنامه ریزی نشده اند. حوادث بسیار نادر با اثر تخریبی بسیار بزرگ از این جمله اند. در این موارد مقدار انتظاری که همان احتمال وقوع (عددی بسیار کوچک) ضربدر میزان خسارت (عددی بسیار بزرگ) است عددی معمولی است، ولی ما حسی نسبت به دو جزء آن نداریم. ما از درک احتمالات بسیار کوچک ناتوانیم و آن را نادیده، یعنی معادل صفر، می گیریم. همچنین ما نمی توانیم درکی از حوادثی که هر چند صد سال یا چند هزار سال یا چند ده هزار سال یکبار اتفاق می افتد داشته باشیم. مثلاً هنوز برخورد ما با پدیدۀ احتمالی گرم شدن کرۀ زمین، یا برخورد یا سیارک به زمین یا حتی فروپاشی کل سیستم مالی جهان روشن نیست. (شخصاً بسیاری از جنجالهایی که پیرامون گرم شدن کرۀ زمین وجود دارد، از جمله فیلم مشهور An Inconvenient Truth  را نادرست می دانم). دقیقاً به همین دلیل بازاری برای برخورد با این حوادث نمی تواند شکل بگیرد (یا تا کنون تئوری آن ساخته و پرداخته نشده است)

پس نوشت اول: در سالهای اخیر توجه برخی آکادمیسین های رشتۀ اقتصاد و حقوق به این مسئله جلب شده است. ریچارد پوزنر کتابی در این باره دارد که مبحث را تا حد زیادی باز می کند.

پس نوشت دوم: درک متغیرهای بسیار بلند مدت که رفتار ما را تعیین می کنند و ریشه در تکامل صدها هزار سالۀ ما دارند بسیار جالب است. دانسته های ما در این باره اندک است در حالیکه این متغیرها اهمیت بسیار در توضیح رفتار ما دارند.

پس نوشت سوم: نوشتۀ دکتر طبیبیان در مورد کتابی دربارۀ تاریخ آدمی را هم ببینید. البته این تاریخ دورۀ کوتاهی از تاریخ آدمی یعنی فقط پنجاه هزار سال از چند میلیون سال را در بر می گیرد.