یه جو سواد پیشکش، یه جو …

پارسال فکر می کردم احمد توکلی سواد نداره که می گه قیمت واقعیِ دلار 3500 تومانه. با این حرفهایی که امسال زده به نظر می رسه مسئله ربطی به سواد نداره. مشکل جای دیگه است.

می گه: «دولت تلاش داشت با تزریق ارز به بازار، نرخ ارز را حدود 3800 تومان برای هر دلار نگه دارد. نتیجه این شد که از 93 تا 96 مبلغ 35 میلیارد دلار از ذخایر نقدی بر باد رفت.»

پارسال نوشته ای رو از کرباسچی نقل کردم که اشاره می کرد به این فرد با کلید واژه های «زمين‌هاي واگذار شده، بورسيه‌هاي اعطايي، امتيازات داده شده و…«. طرف تک تک سلولهاش با رانت (وِرژن اسلامی اش، همان مال حرام) شکل گرفته، حالا شده رئیس شفافیت و عدالت!

پس نوشت: اگر با پول بیت المال نرفته بود انگلیس مدرک «اقتصاد» بخره، دری وری هاش این همه بهم بر نمی خورد.

 

«نباید» های رشد تولید

اقتصاد ایران در سالی که گذشت مثالی کلاسیک از سیاستهای اشتباه و نتایج فاجعه بارِ آنها را به نمایش گذاشت. نتیجۀ آن رکود تورمی بود همراه با اتلاف منابع در ابعاد عجیب و غریب و فسادهایی که دادِ همه را درآورد. این روزها تقریباً نمی شود با کسی در ایران حرف زد بدون اینکه لیستی بلند بالا از مشکلات و عصبانیت و نومیدی تحویل گرفت. و البته حق با مردم است که هیچ دفاعی از عملکرد تصمیم گیران نمی توان داشت.

این در حالی است که بخش بزرگی از مشکلاتی که اقتصاد ایران با آن روبرو است، راه حلهایی روشن و تجربه شده دارد.

در نوشته ای که سال گذشته برای شمارۀ نوروز تجارت فردا نوشتم، نقل قول کردم از «گزارش رشد: استراتژی رشد پایدار و توسعۀ فراگیر» که «نباید» های رشد اقتصادی را بیان می کند. این «نباید» ها از این جهت مهم اند که بسته به شرایط، ممکن است سیاستی در یک کشور جواب بدهد یا ندهد، ولی تجربۀ کشورها در رشد اقتصادی نشان می دهد که این نبایدها هر جا که اجرا شده است به سرکوب تولید و رشد اقتصادی منجر شده است.

متاسفانه در سالی که گذشت بیشتر این «نباید» ها با شدت بیشتر اجرا شد. تنها دولت نیست که این سیاستها را اجرا می کند. گروههای رقیب اگر نقدی بر سیاستهای دولت دارند این نیست که چرا این سیاستهای اشتباه را تکرار می کند، بلکه این است که چرا با شدت بیشتری اینها را اجرا نمی کند. همین شده است که حتی وقتی دولت می خواهد به دلیل هزینه های بزرگِ سیاستی اشتباه آن را متوقف کند، رقبا دست به کار می شوند و با هر روشِ راست و ناراستی دولت را می کوبند و راه هر تغییری را می بندند.

در اجرای این سیاستهای مخرب همگان دخیلند.

این سیاستها را دوباره در زیر می آورم . ببینیم امسال چه خبر می شود.

  • پرداخت یارانۀ انرژی، بجز در اندازۀ محدود و به طور هدفمند برای گروههای آسیب پذیر جامعه.
  • مقابله با مشکل بیکاری از طریق استخدام دولتی.
  • حمایت نامحدود از یک بخش یا یک صنعت. حمایت، در صورت لزوم، باید از نظر زمانی و اندازه محدود باشد، با استراتژی روشن برای اتمام حمایت.
  • کنترل قیمت کالاها و خدمات برای کاهش تورم. ابزار اقتصاد کلان برای کنترل تورم شناخته شده و تجربه شده است.
  • ممانعت از صادرات برای کاهش قیمت کالاهای داخلی برای حمایت از مصرف کننده با هزینۀ تولید کننده.
  • مقررات گذاری ضعیف برای بانکها و همزمان دخالت و کنترل مستقیم رفتار آنها.
  • افزایش قدرت پول ملی با کنترل قیمت دلار، پیش از اینکه صنایع کشور کارآمد شده باشند.
  • نادیده گرفتن محیط زیست به بهانۀ هزینۀ سنگین آن.

لجاجتِ سلطان ساز

سال گذشته به واسطۀ تصمیمی که در بیستم فروردین گرفته شد و در نتیجۀ آن میلیاردها دلار با قیمت 4200 تومان داده شد، و با کمک دولت و مجلس که دست به دست هم داده اند تا یارانه های رنگارنگ همچنان در ابعاد میلیاردی (و بیشتر به خانوارهای با درآمد بالا) پرداخت شود، سال سلطان سازی بود.

دولت و مجلس نتوانستند پیش بینی کنند که نتیجۀ تصمیماتشان چه می شود. (پس نوشت: البته پیش بینی کردند، خوب هم پیش بینی کردند، و منافعش را هم بردند). هر قدر هم اقتصادیون نوشتند که برای دیدن نتایج مخرب این سیاستها نیاز به علم غیب ندارید، دو دو تا چهارتای اقتصاد می گوید که منابع دولت می افتد دست گروهی که به این رانتها دسترسی دارند و سرِ مردم بی کلاه می ماند، به گوششان نرفت. اصرار کردند که دلار ارزان کار می کند و قیمتها را پایین می آورد. لجاجتی که میلیاردها دلار هزینۀ مستقیم و بیش از آن هزینه های غیر مستقیم در قالب ایجاد فساد داشت.

داستان سلاطین ارز و سکه و پتروشیمی و … را همه شنیده ایم. داستانِ عجیبی که به تازگی می شنویم، داستان هواپیما سواری گوسفندان رومانیایی از تیرانا به تهران با دلار 4200 تومانی و بعد قاچاقِ آنها به کشورهای همسایه است. این همه نشان از بی توجهی محض به این اصل است که اگر از تجربه های دیگران استفاده نکنیم محکومیم به تکرار شکستهای آنان.

در سال 1390 که دور اول تحریمها شروع شد، این متن را نوشتم. شرایط ما همان است که داستان روباه و مرغدانی آنقدر گویا است که دوباره می آورمش:

می گویند روباهها وقتی برای گرفتن مرغ به مرغدانی می زنند، معمولاً با در بسته مواجه می شوند. سوراخهای مرغدانی هم به قدر کافی بزرگ نیستند که روباه بتواند از آن وارد شود. حیله ای که روباه می زند این است که دم خود را از سوراخی وارد مرغدانی می کند و تکان می دهد. مرغها از این کار آشفته می شوند و به این طرف و آنطرف می پرند. در نهایت برخی از آنها سوراخی پیدا می کنند و خود را بیرون می اندازند. بیرون انداختن همان و طعمۀ روباه شدن همان.

تحریم ها مؤثرند، ولی تاثیر مخربشان وقتی است که بدیهی ترین اصول مدیریت اقتصادی را رعایت نکنیم. سالی که گذشت داستانِ ارز بود که دولت نمی توانست بپذیرد قیمتش باید زیاد شود، سال آینده داستانِ سوخت است که مجلس و دولت نمی توانند در موردش تصمیم بگیرند، و نیز داستانِ لوایح پولشویی که برای پرهیز از مختصر فواید جابجایی قاچاقی پول، راههای رسمیِ بین المللی را بر اقتصاد ایران می بندد. دُمِ روباه کارش را کرده است و منتظر ما مرغان است که کارمان را بکنیم.

با وجود همۀ اینها، باز هم قدم جدید بانک مرکزی را در اعلام شکست کنترل دستوری بازار ارز به فال نیک می گیریم، که یادگیری دیر هنگام و هزینه بری است از تجربه ای است که می توانستند انجام ندهند. امیدواریم در سال جدید ذره ای بیشتر از این سال دانش اقتصاد را در تصمیماتشان دخالت دهند.

 

بیانیۀ اقتصادی جمعی از محققان جوان کشور در مورد اصلاح وضع انرژی

طرحی که تحت عنوان «بیانیۀ اقتصادی جمعی از محققان جوان کشور» منتشر شده است، از هر نظر طرحی خوب است. طرح می گوید قیمت انرژی را به تدریج افزایش دهید و پول آن را «مستقیماً» بریزید به حساب مردم. (لینک مستقیمش را پیدا نکردم. این لینک تلگرامش است.)

در یکی از نوشته های قبلی طرحی مشابه را مطرح کرده بودم. طرح فعلی دقیقتر از نوشتۀ وبلاگی من است.

خوبی دیگر طرح این است که همۀ حرفش را در یک صفحه زده است، آن هم با زبانی ساده و قابل فهم و بدون حواشی زاید. فقط باید برای سیاستمدارانی که عادت دارند مطالب را کامل نخوانند و در نتیجه همه چیز را عوضی اجرا کنند، دو باره و سه باره و صد باره توضیح داده شود که کلید موفقیت آن واریز مستقیم پول حاصل افزایش قیمت انرژی به حسابهای مردم است. بجز آن اگر می خواهید کاری بکنید لطفاً نکنید.

دست مریزاد به کسانی که آن را تهیه کرده اند.