بازار رقابتی برای «نامه» به احمدی نژاد
مارس 25, 2010 9 دیدگاه
حالا که ایام عید است و دید بازدید، جدی نوشتن و جدی خواندن چندان حال نمی دهد و باید به دنبال خبرهای با مزه گشت. در اطراف خبرها که بگردی همیشه می توانی از این خبرها پیدا کنی. یکی از این خبرها را در این سایت دیدم.
داستان از این قرار است که وقتی مسئولی به جایی سفر می کند همیشه عده ای، نامه به دست، منتظر می مانند بلکه بتوانند با عنایت آن مسئول گره ای از کار خود بگشایند. این نامه نگاری ها در سفرهای احمدی نژاد بیشتر است چرا که نامه ها بازده بیشتری دارند. بنا به گفتۀ این سایت، می توان نامه داد و مبالغی از 50 هزار تومان تا چند میلیون تومان پول گرفت. بلافاصله عده ای متوجه شده اند که تقاضا برای «نامه» در میان مردم بالا رفته است. بنابراین به تولید «نامه» پرداخته اند. نامه ها به قیمت هزار تومان فروخته شده است.
به این ترتیب بازار نامه ایجاد شده است که، با توجه به آسانی ورود و خروج و همگنی تقریبی محصول، بازاری کمابیش رقابتی است. همچنین احتمالاً قیمت نامه ها، در حد هزینۀ فرصت تولید کننده ها است.
می توانم سناریوهای خنده دار زیادی را تصور کنم. یادتان هست هندوانه فروشها چطور با داد و فریاد مشتری جذب می کردند؟ حالا فکر کنید که از دو ساعت قبل از بازدید، این تولید کننده ها توی خیابان راه افتاده اند و داد میزنند «نامه دارم نامه، تایپ شده و آماده، تضمینی، یه میلیون تومان رو شاخشه». بگیر و برو همین خط را!
ما اقتصاد خوانده ها به این تولید کنندگان نامه «کار آفرین» می گوییم. در مطبوعات و مجامع سیاسی ایران آنها را «فرصت طلب» و «سود جو» و «خون مردم در شیشه کن!» می گویند. اسمشان را هر چی بگذاریم نقششان در ایجاد این موقعیت پست مدرن از نقش آنهایی که نامه را با ارزش کرده اند، کمتر است. همین آدمها در یک اقتصاد درست و حسابی دارند تولید درست و حسابی می کنند.
سلام.ممنون از مطالب مفیدتون که من همیشه اونارو میخونم ولی تا به حال کامنت نذاشتم.
اگه میشه در مورد بازارهای کاملا رقابتی مثل بازار موادمخدر هم بنویسید که این بازار علی رغم سنگ اندازیهایی که در برابرش میشه داره خیلی خوب عمل میکنه!!!ومیتونه نمونه خوبی برای بازارهای آزاد سالم باشه.
ممنون از پیشنهادتون
در مورد بازار مواد مخدر حتماً می نویسم. قبلاً بگم که بازار مواد مخدر رقابت کامل نیست. یکم، اطلاعات فروشنده و خریدار می تونه خیلی متفاوت باشه (جنس قلابی فراوونه) دوم، هزینه های مبادله خیلی بالاست (دولت بازار رو نمی خواد و لذا بازار ریسک زیاد داره)
ولی مقایسه ش با بازارهای دیگه نشون می دهد که از بعضی بازارها بهتر کار می کنه. مثلاٌ از بازار سرمایه!
حسین، اتفاقا مدتی پیش با یکی از دوستان بحث این نامه ها شده بود من گفتم اگه اونها نامه رو می خونن و یه معیارهای کلی برای انتخاب مقدار پول دارن احتمالا باید بازاری شکل بگیره که یه عده ای که اطلاعات بیشتری راجع به روند پول دادن ها دارن بیان و نامه بنویسن و یه حق دستمزد هم بگیرن. من فکر می کردم در شرایطی که امکان قرارداد معتبر (ضمنی یا غیر) وجود داشته باشه، نویسنده های خوب احتمالا درصدی از مقدار پول دریافتی را اخذ خواهند کرد.
دقیقاً همین طوره. احتمالاً اونایی که این نامه ها رو نوشتن رفتن از این و اون پرسیدن که چی نوشتین که پول گرفتین. بعدشم نشستن به نامه نویسی.
اگه این اتفاق اینجا افتاده بود الان بیست تا مقاله نوشته شده بود در مورد اینکه تقسیم کار بین نویسنده و پخش کننده چه تعادلی داره.
البته با توجه به تجربۀ خودمون می شه فرض کرد که پخش کننده ها بچه درس نخونهای مدرسه هستن که شم پول درآوردنشون قویه و نویسنده ها هم بچه خر خونا هستن. بچه تنبله پولی هم به نویسنده نمیده ولی حسابی بهش حال میده!
سلام . من چندان با ديدگاه شما موافق نيستم . خود من جايي شاغلم كه در ارتباط با نامه هاي رييس جمهوري و رهبري كار كردم . اين كه يك عده آدم زرنگ از حماقت مردم بيسواد استفاده مي كنند و فرم و يا نامه تايپ شده را مي فروشند نمي تواند كار آفريني تلقي بشه . از طرف ديگر نوشتن نامه نياز به هيچ ادبيات يا رسم الخط خاصي نداره كه شما با زيبا نويسي يا نگارش صحيح بتوانيد پول بيشتري دريافت كنيد . باور كنيد تعداد بسيار زيادي نامه در طول اين دو سه سال ديدم كه روي كاغذ سيگار يا پوست بيسكوييت و يا يك تكه كارتن نوشته شد كه اگر شما مي ديديد از خنده روده بر مي شديد و تعجب مي كرديد ولي تك تك اين نامه ها بايد خوانده مي شد ، در يك برگه مخصوص خلاصه نويسي مي شد و بعد ثبت كامپيوتراداري و در آخر ثبت سامانه الكترونيكي دولت مي شد و موقعي ثبت مي شد ، صاحب آن نامه ديگر ول كن معامله نبود چون صاحب نامه يك شماره داشت كه نامه را پيگيري مي كرد . در حقيقت از يك تكه كاغذ سيگار يك وام بيرون مي اومد . اين وسط يك تعدادي افراد آمدند فرمهاي مرتبي رو كه فرمانداري ها بين مردم براي نوشتن نامه توزيع مي كردند رو كپي زدند و هر كپي بيست توماني رو تا حدود 5000 تومان فروخته بودند . چيزي به اسم كارآفريني و بازار رقابتي و بدست آوردن اطلاعات كامل درباره نامه و … اين حرفها نداشت . اگر طرف روي پوست سيگار نوشته بود نياز به وام خودرو دارم يا حتي شفاهي مي گفت وام خودرو مي خواهم مبلغ وام فرد در حدود 5 ميليون بود . وام خريد كالا البته كمتر بود تا همين طورمبلغ پايين تر . داستان خيلي ساده بود . ولي عواقب وحشتناكي داشت و ايجاد كرد . اين قضيه پول نقد و چك پول دادن هم بيشتر مربوط به دوره اول احمدي نژاد بود . به يك تعدادي وام بانكي دادند و به تعداد زيادي هم مبالغي در حدود 500-200 هزارتومان به صورت نقدي داده شد چون به هر حال به راي توده هاي فقير و عوام نياز بود . ولي در دوره دوم احمدي نژاد داستان تغيير كرد . گفتند هر كسي تقاضا داره بايد حضوري باشه و نامه در دست بايد حضور داشته باشه و ديگر جمع آوري نامه داخل گوني و سبد و … در سطح شهر وجود نداشت . خب اين كار تعداد نامه ها رو كاهش مي داد و از سوي ديگر هجوم مردم را بيشتر مي كرد . توي اين دوره پول نقد داده نشد و بيشتر مردم رو براي اخذ وام روانه بانكها كردند . از 500 هزار تومان تا حداكثر 5 ميليون تومان . نكته مهمي كه وجود داشت اين بود كه اكثر اين افراد شرايط گرفتن وام را نداشتند چون وام معمولا نياز به وثيقه يا ضامن معتبر داشت كه اين افراد معمولا فاقد اون بودند . اين وسط در دوره جديد كسي چندان از اين نامه ها سودي نكرد . متاسفانه از عوام گرايي مردم و حماقت افراد خيلي استفاده شد .
رضای عزیز
ممنون از اطلاعات کاملت.
حتماً توجه کردی که یه رگه هایی از طنز قرار بود که توی این نوشته باشه!
منظورم از کار آفرین کسی بود که تشخیص میده که تقاضایی برای یه چیزی هست و سعی میکنه با تولید اون چیز (حتی اگه در حد کپی کردن باشه) این تقاضا رو برآورده کنه و در این راه پول در بیاره. البته حرف تو درسته که کل این ماجرا زیر سؤاله. آخر مطلب هم گفته ام که مقصر این آدمها نیستن. اونایی هستن که این فضا رو به وجود آوردن.
در ضمن من پرهیز دارم از این که مردم رو احمق بدونم. اونا آدمن، مثل من و شما.
با سلام مجدد .
آره احساس كردم كه طعم نوشته شما طنز بود . اين را قبول دارم . البته از بابت بكار گرفتن كلمه حماقت معذرت مي خواهم. چون قصدم توهين نبود و بايد بجاي اين كلمه از عبارت بي اطلاعي يا عدم اطلاع و يا ناآگاهي افراد استفاده مي شد . بيشتر روي سخنم با اون لينكي بود كه در نوشته شده بود نقدا مبالغ زيادي پرداخت شده بود . در حالي كه واقعا اينگونه نبود . به هر حال موفق باشييد . من مطالب خوب و پوياي وبلاگ شما را به صورت پيوسته و مرتب دنبال مي كنم .
ما مخلصیم آقا رضا
طنزآمیز یا غیر طتزآمیز کارآفرین کسیست که از فرصت افزایش تقاضا استفاده می کند. اقتصاد ما هم پر از چنین کارآفرینان گمنامیست. مثلا آدمهایی که شغلشان استتار آنتن ماهواره بوده و هست. غیر معمول بودن حرفه نباید باعث شود ما استعداد را دست کم بگیریم.