نرخ تعادلی ارز: 2500 تومان

بازار ارز ایران در سال 1381 با هدف یکسان سازی و آزاد سازی نرخ ارز تنظیم و نظام شناور مدیریت شده به عنوان نظام ارزی ایران برگزیده شد. ولی از آن سال به بعد عملاً نظام ارزی ایران بیشتر نرخ ارز ثابت را دنبال کرده است. این سیاست ارزی در حضور افزایش نقدینگی و تورم عملاً موجب پیدایش عدم تعادلهای بزرگ در تجارت خارجی ایران شده است.

در ایران همواره نقدینگی و به تبع آن سطح قیمتها افزایش یافته است. نرخ ارز هم یک قیمت است. قیمتی که جریان مبادلات خارجی، یعنی میزان واردات و صادرات کالا را متاثر می کند. اگر قیمت ارز متناسب با قیمت سایر کالاها افزایش نیابد، افراد جامعه متناسب با این قیمتها رفتار خود را عوض می کنند. بگذارید اول نگاهی به آمار بیندازیم.

در سال 1381 ایران بازار ارز را تنظیم کرد. اگر فرض کنیم که در سال 1381 نرخ ارز تقریباً برابر با نرخ تعادلی بازار بوده است، می توان روند افزایش آن را با روند افزایش سایر قیمتها از این سال به بعد مقایسه کرد. در نمودار زیر من سه متغیر حجم نقدینگی، شاخص قیمت مصرف کننده و نرخ دلار را رسم کرده ام. برای اینکه تغییرات این سه متغیر را با هم مقایسه کنم، آنها را برای سال 1381 نرمال سازی کرده ام (کاری کرده ام که هر سه متغیر در این سال برابر یک باشند.) در طول سالهای 1381 تا 1388 هر سه متغیر افزایش داشته اند. حجم نقدینگی بیش از پنج برابر و شاخص قیمتها تقریباً سه برابر شده است، در حالیکه نرخ ارز کمتر از 25 درصد افزایش داشته است. این تفاوتها دو نوع عدم تعادل را ایجاد می کند، یکی در سطح قیمتها و دیگری در بازار ارز.

نقدینگی می تواند بیش از سطح قیمتها افزایش یابد، به شرط اینکه افزایش تولید به اندازه ای باشد که تفاوت را جبران کند. هر چند تولید ایران در سالهای اخیر با نرخی در حد 5 درصد افزایش یافته است، ولی این افزایش به اندازه ای نبوده است که بتواند تفاوت افزایش نقدینگی را جبران کند. این، به نظر من، به معنای پتانسیل تورم موجود در اقتصاد ایران است. (آنهایی که اقتصاد کلان می دانند لطفاً توضیح دهند که چرا افزایش نقدینگی و سطح قیمتها با هم این قدر فاصله دارند و آیا در بلند مدت می توانند این فاصله را حفظ کنند.)

عدم تعادل بزرگتر در بازار ارز است. ثابت ماندن تقریبی نرخ ارز و افزایش سایر قیمتها به معنای افزایش قیمت بیشتر کالاهای داخلی در مقابل کالاهای خارجی است که به نوبۀ خود باعث افزایش واردات و کاهش صادرات (یا کاهش رشد صادرات) می شود.

بسیاری از کشورهای در حال توسعه از این نکتۀ کلیدی به عنوان موتور توسعه استفاده کرده اند. کافیست سیاستی درست عکس سیاست ارزی ایران را اتخاذ کنید تا صادرات کشور تقویت شود و واردات کاهش یابد. چین برای سالها نرخ دلار را در برابر پول خود بالا نگه داشته است. در نتیجه خرید کالاهای خارجی برای چینیها خیلی گران تمام می شود در حالیکه کالاهای چینی همۀ بازارها را تسخیر کرده اند.  همین سیاست می تواند برای ایران هم مؤثر باشد. اگر افزایش نرخ ارز بتواند حتی بخشی از واردات 80 میلیارد دلاری ایران را به سمت بازارهای داخلی برگرداند بسیاری از مشکلات تولید و اشتغال می تواند حل شود. به این بیافزایید بازارهای خارجی که می تواند هدف تولیدات ایران باشد.

اما نرخ ارز تعادلی در چه حدی است؟ از آنجا که دولت بیش از 85 درصد بازار بین بانکی ارز را در اختیار دارد، نمی توان به سادگی از قیمت تعادلی سخن گفت. ولی اگر فرض بالا را بپذیریم که در سال 1381 نرخ ارز در حد و حدود نرخ بازار بود و اگر به حفظ قیمتهای تعادلی ارز و سایر کالاها اکتفا کنیم (و نخواهیم بازار محصولات داخلی را مثل چین تقویت کنیم)، نمودار بالا نشان می دهد که قیمت ارز باید در حدود سه برابر نرخ آن در سال 1381 باشد. به عبارت دیگر، نرخ ارز حدود 2500 تومان نرخ معقولی به نظر می رسد.