عجایب اقتصادی سال 1402

اتفاقات اقتصادی سال 1402 از برخی جهات غیر منتظره بود. دولتی که دو سال قبل تشکیل شد، گروهی از افراد را در مناصب اقتصادی به کار گرفته بود که ترکیبی از افراد با سوابق سیاسی مختلف بود. برخی از افراد مانند رضایی و عبدالملکی به دلیل روابط سیاسی شان وارد دولت شدند، و ورودشان به دولت آنقدر تعجب برانگیز نبود که جدا شدنشان از دولت.

برخی هم مانند وزیر اقتصاد و رئیس بانک مرکزی برای افرادی مانند من که از دور وقایع را دنبال می کند، ناشناخته بودند. هر چند در مورد خاندوزی به واسطۀ ارتباطی که گفته می شد با موسسۀ توکلی دارد، امید زیادی به تاثیر گذاری او در بهبود اوضاع نمی رفت. هر چند اکنون به نظر می رسد که نظرات او با آنچه افرادی مانند توکلی می گویند، فاصله دارد. همچنین اکنون به نظر می رسد که قدرت او در تعیین جهت سیاستهای اقتصادی بیش از سایرین است.

در سال گذشته رییس سازمان مدیریت و بانک مرکزی تغییر کرد. در مورد رئیس سازمان برنامه گفته می شد که با افزایش هزینه های دولت در قالب افزایش حقوق مخالف بود. همچنین گفته شد که با حذف ارز 4200 تومانی مخالف بود. این دو دلیل دو سیاست مخالف همند، و اگر هر دو دلیل در کار باشند، کمی عجیب خواهد بود. سیاست اول تنها راه کنترل تورم است و سیاست دوم درست برعکس عمل می کند. آمدن و رفتن رئیس بانک مرکزی هم معلوم نشد که به چه دلیل است.

آنچه عجیب بود کنار رفتن رضایی و بیش از آن کنار رفتن عبدالملکی بود. هر دو به دلایل سیاسی منصب گرفته بودند. ولی در اقتصاد ایران افرادی که به دلایل سیاسی منصب می گیرند، فراوانند. بسیاری از آنها مانند رئیس سازمان برنامه دولت قبلی، علیرغم اثبات ناتوانی از ادارۀ امور هیچگاه کنار گذاشته نمی شوند. کنار رفتن این دو نفر نشان داد که گویی روابط بین تصمیم گیران اقتصادی شکل دیگری گرفته است.

در این میان، ظاهر شدن خاندوزی در قالب مدافع سیاستهایی که بوی اصلاح از آن می آید، جالب توجه بود. تعداد دفعاتی که او از کنترل نقدینگی و انضباط مالی دولت صحبت کرد غیر منتظره بود. مطلبی که اخیراً از او در سالنامۀ تجارت فردا منتشر شد، بعد از کنار گذاشتن بخشهایی که معمولاً باید در گفته های یک مسئول رسمی در ایران باشد، نشان می دهد که برخی سیاستهای اقتصادی معقول، حداقل در عرصۀ نظری، در سبد تصمیمات تصمیم گیران اقتصادی قرار دارد. همین مقدار هم برای گروهی که مخالفتشان با علم اقتصاد کمابیش شناخته شده بود، قابل قبول است.

البته احتمالاً تصمیم گیران اقتصادی هم می دانند که آنچه دولت می کند، با آنچه برای تامین رشد اقتصادی بالا (هشت درصد و بالاتر) در بلند مدت لازم است فاصلۀ زیادی دارد. به عنوان مثال روابط بین المللی استاندارد در صدر سیاستهای ضروری قرار دارد، که در میان گزینه های مورد توجه تصمیم گیران قرار ندارد.

اما مورد عجیب دیگر هم در حوزۀ اقتصاد اتفاق افتاد و آن هم واکنش روزنامۀ دنیای اقتصاد به برخی از متغیرهای اقتصادی است. روزنامه ای که به نشر اندیشه های اقتصادی مرتبط با علم روز اقتصاد مشهور است، و من هم با افتخار با آن همکاری داشته ام، در سال گذشته چندین سرمقاله و گزارش و خبر با محتوایی منتشر کرد که نه زبان آنها و نه محتوای آنها با گذشتۀ درخشان روزنامه همخوانی نداشت. دو نمونۀ اخیر که از کانال تلگرامی آن برداشته ام:

«تورم ۶۰درصدیِ اظهرُ مِن‌الشمس، دیگر قبول داشتن یا نداشتنش محلی از اِعراب ندارد؛ گویی جاذبه را قبول نداشته باشی! اتفاق، افتاده است آقایان. اگر جاذبه را قبول ندارید از پنجره ساختمانتان به بیرون بپرید!»

«فریب رشد اقتصادی این سال‌ها را نباید خورد»

نقد اقتصادی اصولی دارد که عبارتهایی از این قبیل به هیج وجه با این اصول همخوانی ندارد.

بیان دیدگاه