توضیح ریشه های بحران بانکی از دید امیر کرمانی
ژوئیه 12, 2017 بیان دیدگاه
سالها است که مسئولان اقتصادی از مشکل نظام بانکی میگویند. به ندرت نوشتهای را دیدهام که ریشههای مشکل را با زبان اقتصادی و به روشنی تبیین کرده باشد. یا نمیدانند چه خبر است یا نمیتوانند (به هر دلیل موجه یا غیر موجه) آن را به صورت شفاف بیان کنند. آنچه شنیدهایم این است که مؤسسات غیر مجاز در بازار پولی هر کاری میخواهند میکنند، و بهخصوص با پرداخت سودهای بالا، مانع از رشد اقتصادی کشور می شوند. توضیحات ارائه شده برای من که از دور مسئله را دنبال میکنم، نبوده است. باور داشتهام که رفتار پرخطای دولت در استفاده از منابع بانکی علت رفتار بانکها، مجوز دار و بیمجوز، دولتی و خصوصی، شده است. اما اینکه مسئله دقیقاً چیست، پاسخی برایش نیافته ام.
تجارت فردا شمارۀ 225 در گفتوگو با امیر کرمانی، استاد اقتصاد برکلی، به بحران بانکی پرداخته است. امیر کرمانی با دقت و شفافیتی بینظیر مسئله را تشریح کردهاست و راه حلهای ریشهای و برخی راهحلهای موقت را هم پیشنهاد داده است. اگر جای رئیس جمهور بودم، همۀ مسئولانی که در سمینار اخیر پولی و بانکی بجز مجموعهای مبهم از اطلاعات مغشوش و درهموبرهم ارائه ندادند را عزل میکردم و امیر کرمانی را میگذاشتم رئیس کل بانک مرکزی با اختیارات تام.
در زیر خلاصهای فشرده از نوشته را آوردهام.
سه منبع فشار به نقدینگی بانکها وجود دارد که بیش از نیمی از داراییهای آنها را در بر گرفته است: برداشت دولت، معوقات (وامهای پرداختی به اشخاص حقیقی و حقوقی که بازپرداخت نشده) و سرمایهگذاریهای بانکها در مسکن که با رکود بخش مسکن مسئلهساز شد.
بانکها برای مقابله با این مشکل به افزایش سود بانکی روی آوردند که مشکل را در کوتاه مدت حل میکرد ولی با افزایش هزینهها، آن را در دراز مدت تشدید میکرد و نوعی بازی پانزی ایجاد میکرد.
بانکها همچنین با تفسیر نامناسب از درآمدهایشان و ایجاد جریان درآمدی موهوم که وجود خارجی نداشت، به این مشکل دامن زدند. سودی که برای برداشتهای دولت در نظر میگرفتند، و جریمۀ دیرکرد وامهای معوقه را جزو درآمدهایشان درنظر گرفتند. ارزش مستغلات را هم به طور غیر واقعی بالا برآورد کردند و به درآمدهایشان افزودند.
برای حل مشکل، در وهلۀ اول دولت باید بدهیهایش را تعریف کند و با تبدیل آنها به اوراق بهادار این امکان را برای بانکها فراهم کند که از این بدهیها به عنوان وثیقه استفاده کنند و بر مبنای آنها وام بگیرند. به عبارت دیگر، بدهی دولت باید جریان درآمد واقعی برای بانکها ایجاد کند که فقط با به رسمیت شناختهشدن بدهیها و بازپرداخت اصل و فرع توسط دولت امکان دارد.
بخش دیگر حل ریشهای مشکل، اصلاح نظام نظارتی بانکها است که امکان ساخت درآمدهای موهوم را از بین ببرد.