آقا ما کوتاه آمدیم: دلار همان 4200 تومان (و سخنگوی دولت را برگردانید سرِ جایش!)

روزی روزگاری در میان جمع رفقای ما در دبیرستان یکی بود که علاقه داشت به انجام کارها به روش وَرچُپّه! مثلاً اگر رفقا می‌خواستند بین سینما رفتن و فوتبال، سینما را انتخاب کنند، برای اینکه به فرض هوا برای فوتبال بیش از حد گرم بود، باید می‌رفتند به او می‌گفتند آقا الان هوا جان می‌دهد برای فوتبال. این طوری ایشان حتماً اصرار می‌کرد به رفتن به سینما و همه خوشحال و راضی بودند!

حالا این شده حکایت استعفای سخنگوی دولت. اقتصادیون که مایل بودند ایشان، که قطعاً از فضلا هستند، استعفا دهد، منظورشان آن یکی شغلش بود. ایشان بنا به سوابق و ظواهر امر سخنگوی قهاری هستند و از سوی دیگر، سازمان برنامه را هم طوری اداره کرده‌اند که بسته ماندنش بهتر.

حالا که به قول خودشان «جناب رئیس جمهور هم به ایشان لطف زیادی دارند» بهتر این می‌بود که ایشان را در کنار خودشان نگاه می داشتند تا هر روز با هم دیدار تازه کنند و از سخنان ایشان لذت ببرند، نه اینکه بفرستندشان به آن اتاق تنگ و تاریک سازمانِ حوصله سر برِ برنامه و بودجه (که حتی اسم جدیدش بعد از این همه سال یادِ آدم نمی ماند). این طوری هم خودشان خوشحال بودند، هم جنابِ سخنگو، و هم اقتصاد ایران.

خلاصه ما با این تجربه می خواهیم اصرار کنیم که رها کردن ارز به حال خود کاری است بسیار ناپسند. هوای تهران طوری است که قیمت ارز همان 4200 تومان باید باشد و لاغیر. سخنگویی دولت هم اصلاً به ایشان نمی آید و ایشان کاملاً فیتِ سازمان برنامه هستند. لطف فرمایند و تجدید نظر کنند.

پس نوشت: بروید امیر امینیان عزیز را پیدا کنید و اسم و رسمِ آن دوستِ وَرچُپّه را از ایشان بپرسید!