یک راه حل مُحتمل برای قیمت سوخت

تعیین دستوری قیمت سوخت، بخصوص بنزین و گازوئیل، اشتباهی است که تا اصلاح نشود امکان ندارد بازار سوخت به هیچ تعادل بلند مدتی برسد. وقتی دولت تعیین می کند که قیمت سوخت این باشد یا آن باشد، با هر تکانی در بازار ارز یا نفت یا اقتصاد کلان، دوباره برمی‌گردیم سرِ جای اول و قیمت جدید می شود یک مشکل.

قیمت بنزین و گازوئیل باید بتواند با افزایش قیمت نفت بالا برود و با کاهش آن پایین بیاید، مثل همۀ قیمت‌ها. راه حل دراز مدت آن هم این است که جایگاه سوخت خودش قیمت را تعیین کند. دولت هم که تولید کنندۀ عمده است قیمت را در درب پالایشگاه تعیین کند، با نگاهی به بازار صادرات بنزین.

این کار را می‌‌شد وقتی که اوضاع اقتصادی آرام تر بود انجام داد، ولی از آنجا که ما هیچ کاری را قرار نیست سرِ وقتش انجام دهیم، این کار را هم موکول کرده ایم به وقتی که هر راه حلی مثل عملهای جراحی پیچیده مسئلۀ مرگ و زندگی است.

دادنِ کوپن بنزین به صاحبان اتومبیل و کوپن بنزین با قابلیت خرید و فروش به همگان، دو راهی است که پیشنهاد شده است و هر کدام آنقدر مشکل دارد که کسی نمی داند چکار کند.

حالا که قرار نیست به این زودیها به راهِ راست برویم، بگذارید من هم یک راهِ ناراست به راه‌های ناراستِ موجود بیافزایم که شاید کمی کمتر ناراست باشد.

راه حل ممکن دیگر این است که یک قیمت را برای قیمت دولتی  تعیین کنیم مثل همین قیمتی که الان دارد، بعد رقمی را به آن بیافزاییم تحت عنوانی مثل «مالیات مصرف کالای آلوده کننده» و این مالیات را «مستقیماً» و بدون هیچ ادا و اصولی منتقل کنیم به حساب گروهی که قرار است یارانۀ رفاهی بگیرند. (نمونۀ مشابه: از سال 1990 از هر گالن سوخت در آمریکا حدود 18 سنت مالیات می گیرند که مستقیماً می رود به حساب نوسازی جاده ها، بدون هیچ ادا و اصولی.)

یک حساب سر انگشتی: فرض کنید بعد از افزایش قیمت، با قیمت 5000 تومان طرف باشیم و 3000 تومان از این قیمت مالیات باشد و مصرف بنزین در این قیمت بشود روزی 50 میلیون لیتر. این می‌شود روزی 150 میلیارد تومان یا ماهی 4500 میلیارد تومان. همچنین فرض کنید 50 میلیون نفر در ایران قرار است یارانۀ رفاهی بگیرند. (اینکه این افراد چگونه انتخاب می شوند داستان دیگری است که قبلاً به آن پرداخته‌ام و اقتصاددان‌هایی در ایران هستند که بهتر از من می‌توانند راه‌های مناسب برای تعیین این افراد را پیشنهاد دهند). این می‌شود ماهی 90 هزار تومان سرانۀ یارانۀ رفاهی برای 50 میلیون نفر. قیمت گازوئیل را هم بیافزاید به این، و رقم کمی بالاتر می رود. این البته برای عموم رقمی نیست ولی دادن همین مقدار از منبعی مثل مالیات بر سوخت می‌تواند منافع رفاهی بدون بار مالی بر دولت و با اثرات مثبت کاهش مصرف سوخت داشته باشد.

دو عامل می‌تواند طرح را دینامیک بکند و از مفاسد احتمالی آن در طول زمان بکاهد.

  1. قیمتی که دولت می گیرد و میزان مالیات می‌تواند هر ساله به عنوان بخشی از قانون بودجه تعیین شود.
  2. شرایط گیرندگان و تعداد آنها می تواند سیال باشد و بسته به شرایط اقتصادی عوض شود.

مهمترین شرط موفقیت چنین طرحی این است که میزان مالیات «مستقیماً» برود به حسابِ مردم و کیسه‌های دیگر برای آن دوخته نشود. اگر قرار باشد ریالی از این پول جای دیگر صرف شود، تبدیل خواهدشد به بدل دیگری از طرح هدفمندی که بر روی کاغذ خوب بود و در عمل تبدیل شد به یکی از بزرگترین معضلات بودجه‌ای دولت.

ویژگی مهم طرح هم این است که مخالفت با افزایش آتی قیمت از سوی گروه کم درآمد کمتر خواهد بود. مشکلش این است که صدای افراد پردرآمد درخواهد آمد. از این امر گریزی نیست. اقتصاد مشکل دارد و هیچ راه حلی کامل نیست.