ازدواج، طلاق، و علی بی ریش

سالها پیش بود. سوار تاکسی های خط دروازه شمیران به تجریش شدم. راننده مردی بود میانسال با موهای کوتاه و ریش و سبیل تازه اصلاح شده. خوشرو و مدام در حال بگو و بخند با مسافران و مغازه داران و سایر رانندگان. به محض اینکه ترافیک سنگین از سرعت تاکسی می کاست، سرش را از پنجره بیرون می کرد و با یکی خوش و بش می کرد. در میان کلماتی که رد و بدل می شد آنچه عجیب می نمود اسم راننده بود: «علی بی ریش». راننده ها و مغازه داران گویا اصرار داشتند با صدای بلند اسم و عنوان نامتعارف راننده را ذکر کنند: سلام علی بی ریش؛ چطوری علی بی ریش؛ نهار میای … علی بی ریش؟

مسافران هم در این میان مانده بودند که این چه طور لقبی است. کجای دنیا کسی را به عنوانی سلبی می شناسند؟

صبر یکی از مسافران که سر آمد و ماجرا را که پرسید، معلوم شد که ماجرای بی ریشی علی از ریش او شروع شده است و ریش او هم ریشه در اختلافات خانوادگی اش داشته است.

علی بی ریش گفت: اختلافات من و زنم از همان اوایل ازدواجمان شروع شد. به دنیا آمدن بچه ها هم از این اختلافات کم نکرد. به خاطر بچه ها تلخی ها را تحمل کردم. در تمام این مدت وارد بحث طلاق نشدم ولی به خودم و زنم قول دادم که به محض اینکه بچۀ آخرم پایش را از خانه بیرون بگذارد و مسئولیتش از دوش من برداشته شود، تقاضای طلاق خواهم کرد. برای اینکه این قول را فراموش نکنم، با خود عهد کردم ریشم را نتراشم. در این سالها ریشم را فقط مرتب می کردم تا خیلی جنگلی نشود. به دلیل این ریش بلند همگان مرا به اسم علی ریش می شناختند. هفتۀ گذشته دختر کوچکم عروس شد و رفت. من هم بلافاصله تقاضای طلاق دادم. بعد هم یکراست از محضر رفتم سلمانی و ریشم را از ته تراشیدم. همین شد که چند روز است اسمم از علی ریش تبدیل شده است به علی بی ریش.

این ماجرا در کنار بعد خنده دارش، بعدی دارد عمیقاً تراژیک. فردی تمام سالهای مفید زندگیش را در آرزوی جدایی زندگی می کند. تمام آنچه ذهن و زندگیش را اشغال کرده این است که کی می شود که من رها شوم. این یعنی اتلاف زندگی. به زبان اقتصادی نهایت ناکارآمدی و اتلاف منابع.

ماجرای طلاقها در ایران تبدیل به پدیده ای عمومی شده است. بخصوص بعد از رو شدن داستانهایی درباره افرادی که «جشن طلاق» می گیرند. ( چرا که نه. برای بعضی ها شادی جدایی از زندگی پر تنش کمتر از شادی آغاز زندگی مشترک نیست. در این میان یک پلو چلویی هم نصیب دوستان می شود. ما که بخیل نیستیم. بشود.) با هر کسی که صحبت کنی می شناسد یکی دو نفر از اطرافیانش را، بخصوص در میان جوانان، که بعد از یکی دو سال و گاهی حتی بعد از چند ماه زندگی مشترک، جدا شده اند. این البته پدیده ای مطلوب نیست. هزینه های مالی و روانی که در ازدواج و طلاق صرف می شود گاهی برای خانواده ها کمر شکن است. ولی گزینۀ دیگر که ادامه دادن زندگی پر تنش است گزینۀ بدتری است.

از لوازم زندگی در دنیایی که اطلاعات به سرعت در آن در حال چرخش است و در نتیجه شناخت افراد از یکدیگر بسیار محدود است، یکی هم این است که افراد در شناخت هم دچار اشتباه شوند و یا بعد از مدتی زندگی خود یا طرفشان متوجه واقعیاتی شوند که قبل از آن متوجهش نبودند. اگر جوامعی مثل جوامع ما نتوانند مسئلۀ «کسب اطلاعات برای ازدواج» را تعریف کنند و برایش راه حل ارائه کنند، یا مسئله به روش جوامع صنعتی (یعنی دوست دختری-دوست پسری متوالی و نیز زندگی مشترک خارج از ازدواج) حل خواهد شد و یا اگر اصرار بر ازدواج باشد، طلاق هم همراه آن خواهد آمد.

به نظر نمی رسد جامعۀ ما در برخورد با مسائل اجتماعی از این قبیل چندان روشهای بدیعی را ابداع کرده باشد. پیش بینی من این است که همان روابط جوامع صنعتی در میان دختران و پسران ما هم فراگیر شود (اگر تا کنون نشده باشد!) دوران علی بی ریشها به سر رسیده است و این الزاماً پدیده ای نیست تماماً منفی.

14 Responses to ازدواج، طلاق، و علی بی ریش

  1. آرش says:

    بسیاری معتقدند اگر زن به طور تمام و کمال از مرد تبعیت کنه هیچ کدوم از این مشکلات پیش نمیاد. آی مهندسین روبوتیک! کمک کنید.

    • حسین says:

      اگر به «اگرها» یی از این قبیل زندگی مردمان می چرخید نیازی نه به علم بود و نه به دین. دقیقاً به مهندسین روباتیک نیاز بود.

  2. مجتبی says:

    اساسا فلسفه وجود و کارکرد دوران نامزدی و عقد همین چیزی است که گفتید. به نظر شما این روش کارایی لازم را در دوران فعلی ندارد؟

    • ds says:

      اگر دوره نامزدی یا عقد طولانی بشه مثلاً بیشتر از دو سال احتمالاً جواب می‌ده اما مشکل اینه که همه به این دوره‌ها فقط برای مقاطع کوتاه نگاه می‌کنن.

    • حسین says:

      به نظرم دوران نامزدی و عقد در حال حاضر کاربرد زیادی در ایجاد شناخت به قصد تصمیم گیری ندارند. این دوره مشهور است به دورۀ خوشی قبل از مسئولیت. ولی همگان انتظار دارند که بعد از ابن مرحله افراد بروند سر زندگی مشترک. وقتی که عقد خوانده شد دو طرف شرعاً زن و شوهرند و به هم زدن رابطه عملاً به معنای طلاق است. البته هزینه ها در این مرحله پایینتر است و اگر جدایی در این مرحله انجام شود کم هزینه تر خواهد بود. یا آنطور که دی-اس گفت بهتر است این دوره کمی طولانی تر باشد که افراد در آن بتوانند همدیگر را آزمون کنند و ببینند می توانند با هم زندگی کنند. همچنین انتظارات از این دوره باید تغییر کند.

  3. ds says:

    به هر حال انتخاب بین «شکسته شدن قُبح طلاق» یا «افزایش تعداد روابط خارج از ازدواج در سطح عمومی» برای جامعه‌ای مثل ایران روشنِ، روابط خارج از ازدواج پیامدهاش گسترده‌تر، سنگین‌تر و جدی‌ترِ و هنوز تا زمانی که باور عمومی به نقطه پذیرش این شکل از روابط برسه احتمالاً دهه‌ها فاصله داریم اما عملاً وقتی دور و اطراف هر کسی چند نفر هستن که در سنین جوانی طلاق گرفتن و هنوز فرصت دارن برای بار دوم ازدواج کنن خود به خود حساسیت جامعه کمتر میشه چرا که افراد می‌بینن طلاق عادی‌تر از اونیِ که همیشه تصور می‌کردن و خیلی اوقات بهترین راه‌حلِ و شاید تنها راه ممکن باشه.

  4. ناشناس says:

    احتمالا شما ازدواج نکردید چون مسايل ازدواج فقط با زندگی مشترک میشه فهمید.

  5. فرشته says:

    سوال من اینه که این آقا کی تصمیم برای طلاق گرفته است؟ قبل از تولد آخرین بچه یا بعد از آن؟
    چون بعضا من می بینم که این ادمها علیرغم مشکلات عدیده در زندگی شان، رابطه زناشویی موفقی دارند و چندین بچه به دنیا می آورند. در حالیکه اگر شما مشغول مشاجره با کسی هستید زنگ نمی زنید یه مهمان هم برایتان بیاید.

    • حسین says:

      متاسفانه من جزئیات بیشتری از این داستان را نمی دانم. آنچه یادم است همین است که بالا نوشتم (دو تا بچه هم بطور مبهم یادم مانده که چون مطمئن نبودم ننوشتم).
      نکته اصلی این است که خیلی از نوشته ها در تقبیح طلاق این نکته را مغفول می گذارند که اصرار به زندگی همراه با مشکلات متعدد، راه پر هزینه ای است. هزینه اش را افرادی مثل علی بی ریش می پردازند (البته در بیشتر موارد زنان این هزینه را می پردازند).

      • فرشته says:

        من فکر می کنم هزینه اش را بچه ها پرداخت می کنند. در اکثر مواقع والدین برای کمتر کردن عذاب وجدانشون در این زندگی می مونند ولی عملا تلاشی برای بهتر کردن محیط زندگی این بچه ها نمی کنند

  6. فرشته says:

    نکته دیگه این قصه، رفتار نمایشی افراد است. پدر و مادرهایی که تظاهر می کنند دارند دندان رو جگر می گذارند و محیط امن و آرامی برای فرزندانشان فراهم می کنند در حالیکه بدون تردید مشکلاتشان با همدیگر فضا را برای بچه ها متشنج می کند. من موارد زیادی دیده ام که بچه ها از والدینشان خواسته اند به این بازی خاتمه دهند و از همدیگر جدا شوند.

  7. H says:

    ببنید وقتی شما می خواهید توی قرن بیست و یک با اقتصاد قرن هفتم میلادی مردم رو تامین کنید یا مسیله اللوکیشن رو حل کنید : خوب نتیجه اون همین اختلافات خونوادگی و طلاق و کاهش جمعیت اه. اصل کار باید اصلاح بشه. .وگرنه دوران نامزدی و عقد و روابط دوست پسر دوست دختر کمکی به حل اصل مشکل نمیکنه. همین روابط دوست دختر دوست پسر هم توی ورژن ایرانیش دست کمی از مشکلات ازدواج ایرانی نداره که هیچ ، یه سری گرفتاری های اضافی هم داره. خیلی پیش بینی شما از روابط زندگی بدون ازدواج به عنوان ایملیکیشن مشکلات موجود خنده داره. آخه تو چامعه ای که قیود قانونی و فرهنگی ازدواج آدما رو کنا ره هم نگه نمیداره چه طور فقدان این قیود میتونه تعهد آور باشه ؟؟؟ نکته کلیدی اینه که شما اصلن به تفاوت ساختاری – اقتصادی اخلاق و اقتصاد غربی با اخلاق و اقتصاد شمال تهران توجه نمیکنید و این دو رو معادل هم میدونید که البیته طبیعی هم هست !!!

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: