بگذارید صنایع ناکارآمد از اقتصاد خارج شوند
دسامبر 24, 2015 5 دیدگاه
نوشتهای منتشر شد در روزنامۀ دنیای اقتصاد در مورد دخالت دولت آمریکا در صنایع اتومبیل سازی و نجات آنها از ورشکستگی. نویسنده سیاست دولت آمریکا در این مورد را درست ارزیابی میکند و حتی آن را شاهدی بر میشمارد بر اینکه نظریههای مبتنی بر اقتصاد آزاد و عدم مداخله اگر چه در فضای آکادمیک محبوب هستند اما «در عمل» با شکست مواجه می شوند. این تحلیل اشتباه است.
نخست: اینکه سیاستمداران بر خلاف توصیۀ اقتصاددانان دست به نجات اتومبیل سازیهای آمریکا زدند، دلیل بر اشتباه بودن نظریه های اقتصادی «در عمل» نیست. نجات اتومبیلسازان سیاستی اشتباه بود که به انگیزههای سیاسی صورت گرفت. مسئله مربوط بود به اتحادیه های کارگری خودروسازان بزرگ که در ایالتهای دموکرات هستند و از تامین کنندگان مالی دموکراتها بودهاند و در ازای رای و حمایت مالی خواستار حمایت بودند. چنین حمایتی در مورد شرکتهایی مثل تویوتا و هوندا و نیسان که سهم بزرگی از بازار خودرو آمریکا را دارند، انجام نمی شود چرا که این شرکتها اتحادیه ندارند و در ایالتهایی هستند که محافظه کاران دست بالا را دارند و با اتحادیههای کارگری هم سر ناسازگار دارند.
دوم: مسئلهای که خودروسازان آمریکا داشتند ناکارآمدی تولید به معنای هزینۀ بالای تولید بود. هزینۀ بالای تولید وقتی که خودروساز ژاپنی می تواند همان خودرو یا بهتر از آن را با هزینۀ کمتر تولید کند، به معنای اتلاف منابع است. تنها راهی که اقتصاد می تواند در بلند مدت با این مشکل در پیش گیرد فشار رقابت است برای کاهش هزینه ها و یا خروج از بازار. در شرایط عادی خودروسازان ناکارآمد میتوانستند به فعالیت خود با سود پایین ادامه دهند، ولی به محض اینکه اقتصاد با رکود مواجه شد و مردم خرید کالاهای بادوامی مثل اتومبیل را متوقف کردند، شرکتهای ناکارآمد اولین گروهی بودند که با مشکل مواجه شدند. رکود باعث شد ناکارآمدی این شرکتها بروز پیدا کند. چشم بستن به این واقعیت به معنای صدور مجوز اتلاف منابع است و با اصول اقتصادی ناسازگار. ربطی هم ندارد به اینکه سیاستمداران آمریکا این مجوز را صادر کردند.
سوم: گزینۀ بهتر برای اقتصاد آمریکا اجازۀ ورشکستگی دادن به این شرکتها بود. قانون ورشکستگی این اجازه را می داد که قراردادهای بلند مدت پرهزینه که این شرکتها از دههها پیش با اتحادیههای کارگری داشتند بازبینی شود. حاصل ورشکستگی از بین رفتن داراییهای این شرکتها نبود بلکه وادار کردن آنها بود به رفتار کارآمد. در نهایت اگر این شرکتها می توانستند خود را بازسازی کنند، به عنوان شرکتهایی کارآمد ادامه میدادند، و اگر نمیتوانستند، منابع آنها توسط شرکتهایی که میتوانستند کارآمدتر فعالیت کنند، خریداری می شد و برای فعالیتهای مولد به کار گرفته می شد. ادامۀ فعالیت با پول مالیاتدهندگان به معنای حمایت از ناکارآمدی است.
چهارم: مقایسۀ هزینه ها و منافع اقدام دولت فراتر از صحبت در مورد آن چند میلیاردی است که از خزانۀ دولت رفته است. آن چند میلیارد فقط بخشی از هزینهای است جامعه برای حمایت از صنایع ناکارآمدش داده است. ادامۀ فعالیت بنگاههای ناکارآمد به معنای اتلاف منابع است. اگر اجازۀ روشکستگی به این بنگاهها داده می شد، نه تنها آن چند میلیارد صرف نمی شد بلکه برای سالهای آینده تولید کارآمد می توانست به ثروت جامعه بیافزاید و از طریق مالیات دولت را هم تامین کند. هدف حفظ سه میلیون شغل وابسته به خودروسازان هم فقط توسط سیاستمداران گفته و پذیرفته می شود. در هیچ موردِ ورشکستگی همۀ کارکنان بیکار نمیشوند، بعلاوه بسیاری از آنهایی که کار خود را از دست می دهند، بلافاصله در صنایع دیگر، که به دلیل کارآمدی به کار خود ادامه میدهند، مشغول به کار می شوند. یعنی داستان به سه میلیون نفر شاغل در این صنایع مربوط نمی شود، بلکه به کسر کوچکی از آن برمیگردد. رقم سه میلیون شغل آن چیزی است که توجیه سیاسی یک حرکت اشتباه را فراهم میکند. همچنین، در دوران رکود آمریکا میلیونها کارگر کار خود را از دست دادند. کارگران خودروسازیها هم مانند سایر کارگران بایستی در معرض از دست دادن شغلشان قرار میگرفتند، بخصوص که سالهای سال از رانتی بهره گرفتهاند که اکثریت کارگران از آن محروم بودهاند. صرف پول مالیات دهندگان برای حفظ اشتغال بخشی از این کارگران به این دلیل که حمایت سیاسی فراهم می کنند، نمونۀ بارز رانتی است که به گروههای خاص داده میشود.
با نویسنده در این زمینه موافقم که حمایت از خودروسازان ایرانی با وامهای ارزانِ تحمیل شده از سوی سیاستمداران بر سیستم بانکی، نمونۀ بارز رانت و حمایت یک طرفۀ بدون مابهازا و مسئولیت است. قدرت و نفوذ مدیران خودروسازی و سایر صنایع و بنگاههای ناکارآمد در میان تصمیم گیران، تنها دلیلی است که توضیح دهندۀ وجود چنین حمایتهای بیچون و چرایی است. شکوفایی اقتصاد ایران بدون کاهش ناکارآمدیهای گستردهای که در تمامی بخشهای اقتصاد ایران، و بیش از همه در صنایع بزرگ مورد حمایت دولت، وجود دارد، غیرممکن است. اگر قرار است اقتصاد ایران حرکتی به سمت کارآمدی بکند و از اتلاف منابع گسترده کاسته شود، باید اصلاحات از این عزیزکردههای ولخرج و بی فایده شروع شود.
سلام جناب عباسی
آیا نجات اتومبیل سازان به دلیل تمایل دموکراتها به آراء کینز است یا حاصل زد و بند سیاسی؟
سیاسی است و ربطی به آرای کینز ندارد. محافظه کاران صنایع مربوط به حامیانشان را از بحران نجات می دهند و دموکراتها هم صنایع مربوط به خودشان را.
http://www.boursenews.ir/fa/news/158536/%D8%B1%DA%A9%D9%88%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
جناب عباسی آیا طبق این مقاله رکود در ایران ار جنس فناوری است و با دوره های سابق فرق میکند؟
مستقل از جنس رکود در ایران این مقاله چیزی را نشان نمی دهد. برای ادعایی به این بزرگی دهها مقاله لازم است با صدها داده. حداقل اشتباه مقاله این است که هنوز مفهوم سی سال کار کردن و بازنشسته شدن وجود دارد و در اکثر مراکز آموزشی و مشاغل دولتی و صنایع بزرگ اعمال می شود. البته هر چیزی قیمتی دارد.