آزاد نسازی نرخ ارز: فقدان اقتصاد و ریاضیات

روزنامۀ اعتماد در شمارۀ 31 مرداد نوشته‌ای از علی دینی ترکمانی منتشر کرده که خواندنی است، فقط به این دلیل که تمامی استدلالهای بی‌‌مایۀ مخالفان آزادسازی نرخ ارز را خلاصه کرده است. می‌گوید اگر نرخ ارز آزاد شود، مردم به سمت خرید آن روی می آورند و قیمت آن افزایش می‌یابد و دولت مجبور می‌شود قیمت ارز رسمی را دوباره افزایش دهد و این منجر می‌شود به دور افزایش قیمت ارز.

مشکل این استدلال این است که فرض می‌کند همیشه چیزی به نام قیمت ارز رسمی باید وجود داشته باشد. تعریف آزاد سازی ارز این است که دولت وقتی می‌خواهد دلار بفروشد، نگاه کند به بازار ارز و ببیند قیمت روز دلار چقدر است و همان را به عنوان قیمت استفاده کند. مشکل دیگر این است که فرض می‌کند افزایش نرخ ارز به خودی خود بد است. در حالی‌که مثل هر سیاست دیگر اقتصادی نرخ ارز هم بازۀ بهینه‌ای دارد که در حال حاضر بر مبنای اقتصادی از مقدار کنونی بسیار بالاتر است، مهمتر از هر چیز دیگر برای تقویت مزیت نسبی تولید داخلی.

بخش دیگر استدلال هم به ربط نرخ ارز و تورم مربوط است که می‌گوید افزایش نرخ ارز حلقۀ بستۀ فزاینده‌ای برای قیمت کالاها ایجاد می‌کند. البته افزایش نرخ ارز باعث افزایش هزینه‌های تولید می‌شود، ولی اینکه این حلقه بسته باشد و آنگونه که ادعا شده در یک «دور باطل» باعث افزایش تصاعدی شود، نه با اصول اقتصادی سازگار است و نه با اصول ریاضی. بخش اقتصادی اش این است که تورم فزاینده ریشۀ پولی دارد و نرخ ارز نمی‌تواند باعث آن شود.

فقدان اصول ریاضی در بسیاری از نوشته‌ها در مورد تورم و ارز به چشم می‌خورد. اینکه یک عامل در یک چرخه افزایش یابد، به معنای بی‌نهایت شدن مقدار یک متغیر نیست. این امکان وجود دارد که یک متغیر در هر مرحله از یک چرخه افزایش یابد ولی افزایش در هر دور روند کاهشی داشته باشد و در نهایت به تعادل جدید برسد. این اتفاقی است که در بسیاری از پدیده‌های پولی اتفاق می‌افتد. چرخۀ بی‌نهایت وقتی اتفاق می‌افتد که عاملی اسمی مثل چاپ پول وجود داشته باشد که بتواند بدون اتکا به متغیرهای حقیقی بازار پشتوانۀ افزایش بی‌حد را فراهم کند.

تجربۀ آزاد سازی نرخ ارز در ایران هم نشان می‌دهد که وقتی دید سیاست‌گذار در مورد این سیاست اشتباه است، شکست می‌خورد. در دهۀ هفتاد وقتی نرخ ارز پس از آزاد سازی اولیه شروع به افزایش کرد، دولت از سیاستش عقب نشست و شروع کرد به تعریف دوبارۀ نرخ ارز رسمی و فروختن دلار به آن نرخ. در دهۀ هشتاد این کار را نکرد. گفت ارز می‌خواهید بروید از بازار بخرید به هر قیمت که به شما می‌فروشند. بعلاوه، آزاد سازی اگر ربطی هم به پول داشتن یا نداشتن دولت داشته باشد، ربطش بر عکس آن جیزی است که ادعا می‌شود، یعنی دقیقاً وقتی دولت پولش کم باشد باید نرخ را افزایش دهد. در دهۀ هشتاد که دولت نرخ ارز را یکسان کرد، قیمت نفت در حدود بیست دلار بود.

سیاست ثابت نگه داشتن نرخ ارز اشتباه است. استدلال‌های موجود برای آزادنسازی آنقدر بی‌مایه است که تنها دلیلی که می‌شود برای آن پیدا کرد، انگیزه‌های مالی گروه‌های ذی نفوذ و ترس تصمیم‌گیران از درافتادن با آنها است.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: