رقابت سیاسی و قیمت بنزین

خاله جان عزیزی دارم که در روزگار قدیم وقتی می رفتیم خانه­ شان، همه چیز را هم که می ­ریختیم به هم، فقط قربان صدقه ­مان می­ رفت. بزرگ شدیم و رفتیم سراغ «مهندسی سیستم­های اقتصادی اجتماعی»­ در تهران. وقتی خاله­ مان می­ پرسید حسین چکار می کند، جوابش این بود که چیزهای عجیبی می­ خواند و حرف­های عجیبی می­ زند مثل اینکه قیمت بنزین باید زیاد شود. خاله جان­مان باز هم قربان صدقه­ مان می­ رفت ولی سری هم تکان می­ داد که بنزین ارزان؟؟! استغفر ا….

روزگاری بود که صحبت از اصول ساده و بدیهی اقتصاد برای همگان سخت بود و غیر قابل قبول.

سال­ها گذشت و همگان فهمیدند که اگر منابع جامعه را به ضرب سوبسید حراج کنیم، بجز خسران نصیبمان نمی­ شود. الان خاله جان ما هم می ­داند مضرات قیمت پایین بنزین را. به ده­ها دلیل از جمله هزینۀ تولید بنزین، دلاری که صرف واردات آن می­شود، آلودگی نفس ­بُری که ایجاد می­ کند، ترافیک وحشتناکی که به راه می­ اندازد، و پولی که عملاً از جیب کم­ درآمد­ها به جیب پر­درآمدها روانه می­ کند، فروش بنزین و گازوئیل به قیمتی که الان هست، فقط خسران است.

خاله جان ما فهمید ولی برخی نفهمیدند، یا خود را به نفهمی زدند، یا، آنچه بیشتر محتمل است، آن­قدر در ورطۀ رقابت­های سیاسی فرو رفته ­اند که بجز آن چیزی نمی فهمند، حتی دو دو تا چهارتای اولیۀ منافع ملی.

روزنامۀ شرق، در یک انتهای گسترۀ سیاسی ایران، تیتر می ­زند: بنزین 1500 تومانی، سوخت 800 هزار شغل. و روزنامۀ وطن امروز در دیگر انتهای گسترۀ سیاسی کنایه می­ زند: با روحانی تا 1500. هر دو در آتشی می­ دمند که سال­ها است منایع کشور را به باد داده است. هر دو عوامانه­ ترین سیاست اقتصادی را تبلیغ می­کنند. و هر دو نوشته فرسنگ­ها فاصله دارند با آنچه نشریه ای که کوچک­ترین مسئولیتی در قبال سرنوشت کشور احساس کند، قرار است بنویسد. مهم نیست یکی پرچم اصول­گرایی را برداشته و دیگری پرچم اصلاح­گری را، و مهم نیست ادعاهاشان چقدر بلند و گوش­ خراش باشد.

و با مزه این­که هر دو فقط به زور سوبسید و رانت زنده­ اند و اگر روزی این رانت­ ها نباشد، هر دوشان باید در روزنامه را تخته کنند و بروند سراغ کاری که به درد کسی بخورد؛ اگر بلد باشند.