هندوانه یا موز، مسئله این است
آوریل 8, 2018 بیان دیدگاه
امروز را نگاه نکنید که موز شده است میوۀ بیارزشی که سر هر کوچه و خیابان می فروشندش به ثمن بخس. روزگاری بود که موز ارج و قربتی داشت. هر کسی را یارای آن نبود که سراغش برود. آب میوه فروشی خیابان نادری نصفی از آن موزهای سیاه شدهاش را که برای پزدادن آویزان کرده بود جلوی مغازهاش، می انداخت توی دو کیلو شیر و شیر موزی بهمان میداد که باید با تصوراتت قاطیاش میکردی تا مزۀ موزش را بفهمی، آنهم به قیمت خدا تومان. بچههای مدرسه در انشای تابستان خود را چگونه گذراندید، مینوشتند «… و از همه مهمتر اینکه در آخرین روز مسافرت بابایمان برای من و داداشم و دو تا خواهرم یک موز زرد چیکیتا خرید و تعطیلات امسال ما را تبدیل کرد به واقعۀ خارق العادهای که برای نسلها در یاد اعضای خانواده خواهد ماند….» تاکید بر رنگ زرد خیلی مهم بود چون آنچه همگان دیده بودند موزهای سیاه شدهای بود که هیچ شباهتی با موزهای توی فیلمها و کتابهای اطلاعات عمومی نداشت. رفیق سالیان سالمان، امیر، هنوز در حسرت آن موزی است که در جلسۀ «کمک به همکلاسی در درس ریاضی» نخورد از سر شرم، ولی به حسابش نوشته شد چون همکلاسی زرنگ زحمتش را کشید.
آن روزها روزهای هندوانه دیمی بود که تابستان پنجاه کیلو پنجاه کیلو میخریدیم و میگذاشتیم توی زیرزمین خنک تا وقتی از فوتبال بر میگردیم یکی بشکنیم و اگر به اندازۀ کافی قرمز بود بخوریم وگرنه بگذاریمش جلو مرغ و خروسهایمان و یکی دیگر را امتحان کنیم تا وقتی که قرمزش را پیدا کنیم.
این داستان میوۀ ایرانی بود و میوۀ خارجی.
حکایت همین بود برای تلویزیون خارجی و یخچال فریزر خارجی و شکلات خارجی و لباس خارجی و مسافرت به خارج.
سالها گذشت و گذشت و روزگار نو رسید. امروزه اگر بچهمان موز صبحگاهی و عصرگاهیاش را نخورد دپرشنمان عود میکند. برای تقویت عضلات بعد از اکسرسایز دو تا موز را با زردۀ تخم مرغ و سه قاشق زردچوبۀ اصل هندی می خوریم. و نیز برای افزایش فسفر مغزمان هم یکی دو تا موز را با گل ختمی برزیلی دم می کنیم و می نوشیم. موز کوبیده را با دود عنبرنسای اصل ایرانی ورز میدهیم و میگذاریم روی کلهمان تا موهای مرحوممان دوباره در بیایند و پرپشت و وز کرده شوند، عینهو ووپی گلدبرگ.
این همه نه از بهر دشمنی ما است با هندوانه اترک و سیب شمران و خربزۀ مشهدی و شکلات آیدین و کشمش سبز قلمی محصول کاشمر و چیت بهشهر و یچخال ارج خدا بیامرز و سفر به شیراز. این اقلام در مقابل موز و شکلات هرشی و یخچال بوش و سفر آنتالیا تبدیل شده به اقلام لوکس و غیر قابل دسترسی که فقط سرمایه داران زالو صفت و دولتیان محترم از عهدهاش برمیآیند (و البته دولتیان این اقلام را فقط و فقط برای حمایت از تولید داخلی میخرند!)
اگر قرار است نامۀ تشکری فرستاده شود، باید فرستاده شود به مسئولین محترم در دولتهای سابق و لاحق و نیز دولتهای فخیمۀ چین و روسیه و تمامی دستاندکاران تنظیم بازار نفت در دنیا و بازار دلار در ایران که سالها ما را از برکات دلار و موز و آنتالیا برخوردار کردند.
خداوند طولشان را عریض و عرضشان را طویل بداراد.
پس نوشت: نمودار زیر نسبت قیمت دلار به شاخص عمومی قیمت، تبدیل شده به واحد برای سال 1381 که نرخ ارز یکسان شد، همراه با سهم هزینۀ موز در کل هزینۀ میوه برای خانوارهای شهری، و نیز نسبت قیمت موز به متوسط قیمت میوههایی که بیشترین مقدار مصرف را در سبد خانوار دارند (سیب، پرتقال و نارنگی و لیمو شیرین، و هندوانه و خربزه) را نشان میدهد. نمودار را تا سال 1394 کشیدم چون آمار بودجۀ خانوار را تا این سال دارم.
نمودار داستان مصرف کالای خارجی و داخلی را به روشنی نشان میدهد و به اندازۀ کافی گویا است و نیازی به توضیح ندارد.