اصلاح قیمت بنزین: قدمی مثبت با اجرایی مشکل دار

دولت تصمیم گرفت قیمت بنزین را اصلاح کند. قرار است بنزین آزاد به قیمت 3000 تومان و قیمت سهمیه ای به قیمت 1500 تومان فروخته شود.

قیمت بنزین آزاد از سال 1393 تاکنون 1000 تومان بوده است. با در نظر گرفتن اینکه سطح عمومی قیمتها از سال 1393 تاکنون، به فرض تورم چهل درصدی امسال (که معمول ترین مقدار در پیش بینی ها است) بیش از 2.4 برابر شده است، این افزایش قیمت به 3000 تومان، افزایش قیمت نسبی در حد 30 درصد است. با توجه به اینکه بخشی از بنزین مصرفی با قیمت سهمیه ای فروخته خواهد شد، برایند افزایش قیمت حتی جبران تورم را هم نخواهد کرد.

ولی همین افزایش هم قدمی مثبت است.

من بارها در صحبتهایم با تجارت فردا (مثلاً در اینجا) گفته ام که یک مشکل بزرگ دولت برای افزایش قیمت این است که مردم فکر می گویند اگر قیمت را افزایش دهند همه اش را خودشان می خورند. مستقل از اینکه این حرف چقدر درست است، اثر آن این است که دولت از عواقب افزایش قیمت می ترسد. یک راه حل برای این بی اعتباری هم این است که به روشن ترین وجه ممکن تمام یا بخشی بزرگ افزایش درآمد را به مردم منتقل کند. این راه را credible commitment می نامیم. افزایش اخیر قیمت با این سیاست همراه است که احتمالاً تبعات اجتماعی آن را کم می کند. بعلاوه خوشبختانه نگفته اند به تمامی افراد پول خواهند داد. حدود 60 میلیون نفر را هدف گذشته اند.

اما این بخش سهمیه اش ایرادات زیادی دارد. هنوز نمی توانند این را بپذیرند که افزایش قیمت فقط برای توازن هزینه و درآمد نیست، بلکه برای کنترل مصرف هم هست. بخصوص کالایی که آلودگی تولید می کند و هزینه اش را همگان، بخصوص افرادی که ماشین ندارند، یعنی افراد کم درآمد می دهند.

بعلاوه، سهمیه بندی بر مبنای داشتنِ ماشین دقیقاً یعنی اینکه اگر آنقدر پول داری که ماشین بخری بیا تا به تو جایزه بدهم. با سهمیۀ 60 لیتری به نصف قیمت بازار، اگر یک ماشین داری بیا 60 ضربدر 1500 تومان یعنی 90 هزار تومان، و اگر دو ماشین داری 180 هزار تومان و … بهت می دهم. اگر آنقدر پول نداری که ماشین بخری، متاسفم، پولی در کار نیست.

ولی یک جای دیگر هم در قسمت پول دادن مشکل دارد، و آن هم مشکلی است به نام «درجۀ آزادی».

قیمت را تعیین کرده اید، رفتار مردم هم مصرف را تعیین می کند، در نتیجه شما پولتان مشخص است. اگر قرار است همۀ این پول را بدهید به مردم، و بخواهید آن را بدهید به 60 میلیون نفر و به هر نفر هم فلان مقدار بدهید، یک درجه آزادی کم می آورید. یکی را باید بگذارید که به طور ریاضی تعیین شود.

به نظر من مقدارش را بگذارید خودش تعیین شود. بگویید هر قدر اضافه درآمد داشتیم، تقسیم می کنید به 60 میلیون و می دهیم دست مردم. اینطوری سال آینده هم اگر خواستید قیمت را افزایش دهید، 60 میلیون نفر از شما پشتیبانی می کنند.

 

5 Responses to اصلاح قیمت بنزین: قدمی مثبت با اجرایی مشکل دار

  1. محمد قادری says:

    سلام،
    منشا اصلی اعتراض مردم همانطور که اشاره کردید، بی‌اعتمادی به دولت است. به فرض وقتی دولت درجه آزادی هم در مبلغ پرداختی برای خودش قایل شود، اقناع مردم در خصوص متعهد بودنش دشوارتر است. به نظر نمی‌رسد دولت بخواهد یا بتواند واقعن متعهد شود و عموم مردم هم متوجه موضوعند.
    من دارم به این داستان و اعتراضات مردم فکر می‌کنم و این چیزی است که به ذهنم میرسد: یک وجه داستان، تاثیر منفی قیمت‌گذاری دولتی است که معمولن به آن توجه می‌کنیم و حرکت به سمت قیمت واقعی‌تر را مطلوب می‌دانیم. اما یک وجه دیگر، اقتصاد سیاسی تصمیمات دولتی است که حسب مصلحت گاهی قیمت را سرکوب می‌کند و با تخس کردن بخشی از منابع نفتی رضایت مردم را می‌خرد تا بقیه منابع را دور بریزد. هر وقت شرایط اقتضا کرد و به جیبش فشار آمد یا تحریم شد، فشارها را به بدترین شکل به مردم منتقل می‌کند و ساده‌ترین راه فرار را کاهش دادن سهم مردم می‌بیند. فکر می‌کنم هرچه رفتن سراغ چنین راه فراری برای دولت سخت‌تر و پرهزینه‌تر بشود از روز اول کمتر سراغ خریدن رضایت مردم به این شکل می‌رود یا در سیاست خارجی‌اش محتاطانه‌تر عمل می‌کند که تحریم نشود. تعهد واقعی وقتی ایجاد می‌شود که دولت نتواند انقدر راحت منافع مردم را جابجا کند؛ چه سرکوب قیمت باشد چه بالا بردن قیمت.

  2. حسین says:

    سلام محمد
    توضیحت در اقتصاد سیاسی رفتار دولت را کاملاً قبول دارم. تعادل موجود تعادلی است باخت-باخت. مردم حاضر به افزایش قیمت نیستند چون رفاهشان کم می شود. دولت هم در نه حاضر است عرضۀ بنزین را کاملاً به بخش خصوصی واگذار کند، که به نظر من تنها را ه بلند مدت است، چرا که منافع گروههای ذی نفع در ادامۀ کنترل دولتی است، و نه حتی حاضر است طبق برنامۀ مشخص هرساله قیمت را کمی افزایش دهد، (مجلس هفتم این رویۀ مخرب را پبش گرفت که افزایش قیمت را از بودجه حذف کرد). در نتیجه تنها راه می شود اینکه تا جایی که می شود یارانه داد و وقتی ادامه اش ممکن نبود، اینطوری قیمت را در بدترین شرایط افزایش دهد و با تبعات آن روبرو شود. در این میان هم با تورم کسب درآمد می کند. این یعنی تعادل بد و همه می بازند.
    کار من به عنوان اقتصاددان این است که این تعادل بد را نشان دهم و پیشنهادی بدهم که این تعادل را بشکند. وگر نه تعریف تعادل این است که تا ابد درآن می مانیم.
    همچنین موافقم که اعتماد به سادگی کسب نمی شود ولی می شود قدمهای کوچکی در این باره برداشت. بخصوص الان که افزایش ناگزیر قیمت سبب این مشکلات بزرگ شده است.
    مثلاً آخر هر ماه اعلام شود که فلان مقدار بنزین فروخته شده و فلان مقدار پول درآمده و فلان مقدارش مستقیماً بین این تعداد تقسیم می شد که می شود هر نفر فلان مقدار. به نظر من این رفتار ممکن است کمی موثر باشد. بخصوص اگر سال آینده بگوید فلان به قیمت اضافه می کنم و فلان مقدار هم بیشتر بهتان می دهم.
    اینکه کوتاه کردنِ دستِ دراز دولت تنها راه بلند مدتِ ایجاد تعادل است کاملاً درست است.

    • حسین says:

      سلام سعید
      کاری به درستی یا نادرستی این اعداد و ارقام ندارم، چرا که هر چه باشند ربطی به اقتصاد ندارد. (کسی که می گوید دلار را به چهار هزار تومان برگردانید تا مشکلاتمان حل شود را باید از دانشکدۀ اقتصاد اخراج کرد. این گفته توهم و فریبکاری است نه اقتصاد.)
      از افزایش قیمت بنزین دفاع می کنم به دلایل اقتصادی بدون اینکه آن را دفاع از بسیاری از سیاستهای دولت بدانم که عملکرد تیم اقتصادی اش به زحمت چیزی بیش از صفر است.
      اینجا نکاتی را ذکر می کنم که از علم اقتصاد می دانیم.
      نخست: قیمت بر مبنای هزینه تعیین نمی شود بلکه وابسته به عرضه و تقاضا است. تنها ربط قیمت با هزینه این است که اگر قیمت از هزینه کمتر باشد تولید باید متوقف شود یا از منابع عمومی تامین شود. اگر کالایی قابل مبادله باشد، قیمت آن به بازار جهانی وصل است ولی اگر قابل مبادله نباشد، مثل مسکن، قیمت آن محلی است (مقایسه کن قیمت خانه در تهران را با مثلاً در روستاهای زابل)
      دوم: قیمت ربطی به درآمد ندارد. میزان خرید است که به درآمد مربوط است. تنها ربط قیمت به درآمد این است که اگر درآمد پایین باشد و این تقاضای کالایی را آنقدر بالا نبرد که قیمت بیش از هزینه شود، تولید آن کالا در آن ااقتصاد اتفاق نمی افتد.
      سوم: به هر دلیلی که باشد، قیمت پایین به نفع مصرف کننده و به ضرر تولید کننده است (مثل تعداد زیادی از کارخانه ها که در دوران ده سالۀ ثابت ماندن نرخ ارز تعطیل شدند و جای خود را به کالاهای وارداتی دادند، و همزمان برخی هر دو هفته یک بار برای خرید مایحتاج روزمره به دوبی رفتند) و قیمت بالا به نفع تولید کننده است و به ضرر مصرف کننده.
      چهارم: برخی کالاها بجز اثر رفاهی مستقیم، اثر جانبی بر رفاه سایرین هم دارد. مثل آلودگی هوا در مورد بنزین و اثر سلامتی در مورد واکسیناسیون. در مورد اول مالیات توصیه می شود برای کاهش مصرف و در مورد دوم سوبسید برای افزایش مصرف.
      پنجم: در اقتصاد غذای مجانی نداریم. تعارف هم نداریم. اگر مصرف می خواهیم، باید تولید کنیم. اگر قیمت پایین بخواهیم و منابع کافی برای آن نداشته باشیم لاجرم باید از یک جایی هزینۀ آن پرداخت شود. در ایران معمولاً این پرداخت توسط همۀ مردم در قالب تورم بالا اتفاق می افتد که به مراتب بدتر از پرداخت هزینۀ مستقیم است. دلار را می خواستند 4200 تومان نگه دارند، یک سال تمام اقتصاد را معطل کردند.
      ششم: اینکه وضع اقتصاد ایران بد است و مردم در رنجند شکی نیست. ولی حل آن فقط و فقط با استفاده از روشهای علمی تجربه شده ممکن است، که به هیچ و جه به معنای مصرف بیشتر نیست، چه دوست داشته باشیم و چه نه. از این روشها که رو برگردانیم و به توهمات متوسل شویم یا مسکّن های فوری، فردایمان بدتر از امروز است. بنزین را بر گردانند به هزار تومان تا ده سال دیگر بنزینی در پمپ بنزینها پیدا نشود.
      در نهایت، برای شنیدن عمق مشکلات مردم شما نیازی ندارید که به سراغ من یا یک اقتصاد خواندۀ دیگر بروید. بروید سراغ هر خانوادۀ معمولی. در شرایط بد اقتصادی ممکن است همگان دوست داشته باشند از درد و رنج مردم بشنوند، ولی از اقتصاد خوانده انتظار داشته باشید از اصول اقتصاد بگوید.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: