قطع یارانۀ گروههای پردرآمد

با حجت موافقم که قطع یارانۀ سی درصد پردرآمد در ایران مشکل زا خواهد بود. برای کشوری مثل ایران که اطلاعات درآمد افراد، مانند آنچه در سازمانهای مالیاتی کشورهای پیشرفته هست، وجود ندارد، شناسایی افراد پردرآمد و بیرون گذاشتن آنها از دریافت یارانه، بر هر مبنایی که باشد، مثل چرخاندن لقمه دور دهان است. این کار همانطور که حجت گفته است مشکلات زیادی دارد که مهمترینش همان مشکلی است که به خاطرش به همه یارانه دادند، یعنی پرهیز از اعتراض مردم. حالا که مردم برای مدتی یارانه را گرفته اند، اگر یارانه شان قطع شود و بخصوص اگر یارانۀ دیگران (آن 70 درصد) قطع نشود، تلقی این خواهد بود که دارند حق ما را می خورند یا چرا به فلانی می دهند و به من نمی دهند. این موضوع تشدید می شود اگر در نظر بگیریم که این افراد اکثراً شهر نشینها هستند و از افرادی که به روزنامه و رسانه های جمعی و نیز به تصمیم گیران دسترسی دارند و می توانند صدایشان را بلند کنند. جدا کردن افراد بر مبنای ویژگیهای مسکن یا ماشین یا وضع مالیات یا هر متغیر دیگر هم این مشکلات را رفع نمی کند، بلکه بر عدم شفافیت فعلی می افزاید.

نکتۀ دیگری هم که حجت به درستی به آن اشاره کرده مسئلۀ قیمت انرژی بخصوص قیمت بنزین است. تورم این سالها عملاً افزایش قبلی قیمت بنزین را بی اثر کرده است. دیر یا زود باید افزایش قیمت دیگری اجرا شود. قطع یارانۀ سی درصد از افراد که غالباً مصرف کننده های اصلی بنزین هم هستند، مشکل سیاسی دولت را مضاعف خواهد کرد.

من نمی فهمم چرا تصمیم گیران راهی که همۀ کشورها رفته اند را نمی روند؟ سیستم حمایتی باید بر مبنای شناسایی افراد نیازمند باشد. این افراد باید برای استفاده از حمایت دولتی اقدام کنند. شرط استفاده هم باید این باشد که به طور مستمر اطلاعات از وضع مالی خود در اختیار سیستم بگذارند. البته این سیستم خطا هم دارد ولی به این دلیل که افراد باید اطلاعات بدهند تا خدمات بگیرند، قابل اجرا است.

اما در کوتاه مدت چه کار می توان کرد؟ به نظر من اگر دولت می تواند تا مثلاً سال دیگر یارانه بدهد، این کار را بکند و اعلام کند که سال دیگر در فلان ماه یارانه ها قطع می شود و سیستم تبدیل به نظام حمایتی می شود. قبلاً هم گفته ام که اطلاعات موجود در سیستم کمیتۀ امداد و بهزیستی و خیریه ها و صندوقهای بازنشستگی و امثالهم می تواند برای شناسایی ضعیف ترین افراد به کار رود. همچنین می توان پوشش این سیستم را کمی بازتر کرد تا افراد برای ورود به آن تقاضا کنند.

اما اینکه اگر دولت پول ندارد چه بکند، به نظرم بهترین گزینه این است که به جای قطع یارانه، قیمت انرژی را افزایش دهد. اینکه این کار از نظر سیاسی چه عواقبی برای دولت دارد، بخصوص وقتی که به حمایت عمومی در زمان مذاکرات هسته ای هم نیازمند است، نکتۀ دیگری است.

خلاصه اینکه در شرایط فعلی به نظر می رسد حسابی دولت در مخمصه است!

4 Responses to قطع یارانۀ گروههای پردرآمد

  1. ناشناس says:

    من از اول اجرای طرح تا کنون خارج از کشور زندگی کردم. تنها به دلیل کنجکاوی در طرح یارانه‌ی نقدی ثبت نام کردم و از زمان شروع این طرح تا حالا تمامی ماه‌ها یارانه به حسابم واریز شده. احتمالا هم به دلیل این که هیچ داده ای از درامد من در سیستمشون موجود نیست، یارانه ی من حذف نشه.
    مگر این که بیان ببینن که کی خارج زندگی می کنه یارانه اش رو قطع کنن.
    اینا که کمیته ی امداد دارن و تامین اجتماعی، چرا نمیان کم درامدها رو شناسایی کنن و بهشون یارانه بدن، والا ما که نفهمیدیم.

    • حسین says:

      درست گفتی که داده ای از درآمد افراد ندارند. اطلاعاتی که جمع کرده اند الان دیگر به درد نمی خورد. همان موقع هم به درد نمی خورد. بعلاوه سیستم به صورت دینامیک طراحی نشده که بتوان اطلاعات افراد را باز بینی کرد.
      من هم مانده ام چرا همه کار می کنند بجز کاری که باید.

  2. ds says:

    من یه چیزی رو این وسط متوجه نمیشم و اونم اینکه چرا ایجاد یه سیستم آماری از درآمد و دارایی افراد رو تقریبا غیرممکن می دونیم،اکثرا دارایی های مردم مثل زمین، خانه ،ماشین،سهام و… در سازمان اسناد رسمی یا مراجع دیگه ثبت شده اند یعنی به راحتی میشه طی یه دوره مثلا چند ماهه داده ها رو الکترونیکی کرد و برای افراد پرونده ایجاد کرد و بعد از اون هم خیلی راحت تر میشه به روز نگهش داشت(البته یه سری دارایی ها مثل طلا یا ارز وارد نمیشن اما میشه اونا رو در بلندمدت رهگیری کرد مثلا از طریق معامله یا ایجاد حساب بانکی البته به شرط اینکه نهادهای امنیتی در عملکرد این بازارها مداخله ایجاد نکنن مثل زمانی که نرخ برابری دلار به ریال شده بود 4000 تومان) فقط این وسط می مونه (1)هزینه های مصرفی که خب قاعدتا افراد سعی می کنن بیشتر از واقعیت نشون بدن اما به نظرم طی زمان میشه با کارهای تحقیقاتی گسترده و بدون وقفه برای سطوح مختلف درآمدی مقدار واقعی رو تا حد زیادی تخمین زد و (2)پس اندازها(که این یکی البته قابل ثبت هست) و(3)پرداخت های انتقالی که به خارجش تقریبا قابل صرف نظر هست اما قسمت داخلیش رو هم میشه از طریق بانک ها پیگیری کرد.که 1+2+3 میشه همون درآمد.البته قطعا این چیزی که من تصویر کردم خیلی کلی هست ولی میشه نشون داد که تنها قسمت هزینه های مصرفی هست که باید از افراد پرسیده بشه و بقیه رو جایی مثل مرکز آمار میتونه انجام بده(و البته می پذیرم که شاید هزینه ایجاد همچین نظام اطلاعاتی ای از منافعش بیشتر باشه).
    یه نکته دیگه هم در مورد اینکه نیازمندها بیان و اطلاعات بدن و یارانه بگیرن یا تحت پوشش همون سیستم حمایتی قرار بگیرن،خب این نیازمند بودن رو کی تعریف می کنه که چه کسی هست و چه کسی نیست؟به نظرم این بیشتر مشکل داره چون اونجا میگن شما جزو 30% پردرآمد بودین و اگه اعتراض دارید برید تا مورد شما بررسی بشه ولی با این سیستم افراد زیادی رو می تونید ببینید که با درآمد های خیلی نزدیک به هم هستن که بخشی شون یارانه نمی گیرن و بخش دیگه می گیرن و تعدادشون هم اونقدر قابل توجه هست که دیگه رسیدگی مورد به مورد رو خیلی وقت گیر می کنه.

    • حسین says:

      حتی در کشورهایی که سیستم ثبت اطلاعات و بخصوص ثبت اعتبار مالی افراد را دارند هم نمی توان آمار دارایی های افراد را به درستی تحت نظر گرفت. نظام مالیاتی پیشرفته می تواند این کار را انجام دهد ولی در ایران نظام مالیاتی راه درازی تا کارآمدی دارد. معاملات زیر زمینی زیادی هست که وارد سیستم نمی شود و در نتیجه قابل ردگیری نیست.
      بعلاوه افراد اطمینانی که باید به دولت داشته باشند را ندارند. اگر دولت از این اطلاعات سوء استفاده کرد، شما نمی توانی با استناد به حقوق اساسی در قانون بر علیه دولت شکایت کنی. کاری که در کشورهای پیشرفته به سادگی ممکن است. اگر دولت بخواهد وضع مالی من را بدون اطلاع من به کسی بدهد، کار را می توانم به دادگاه عالی بکشانم. به همین دلیل سیستم اطلاعات کامل نه ممکن است نه مطلوب.
      مستقل از این بحث، اینکه یک سیستم بر اساس فراگیر بودن و حذف یک گروه باشد (آنچه تحت عنوان opt out system مشهور است) یا بر اساس عدم فراگیری و ورود افراد (یعنی opt in system) هم از نظر هزینه و هم از نظر افرادی که تحت پوشش قرار می گیرند متفاوت است.
      مثلاً فرض کن فرد ثروتمندی در سیستم باشد، به اشتباه، و فرض بر این است که افراد حق دارند که در سیستم حمایتی باشند. انگیزه ای برای تصحیح این خطا وجود ندارد. اما اگر فرض بر این باشد که فقط افراد نیازمند باید وارد سیستم شوند، فقط افرادی که هزینۀ فرصتشان کمتر از منافع سیستم است برای آن اقدام می کنند.
      اما در مورد تعریف نیازمندان مشکل کمتر است. نیازمندی می تواند بر مبنای درصدی از درآمد میانه تعریف شود. کاری که در همه جا انجام می شود.
      البته بروز خطا در تمامی این سیستمها غیر قابل اجتناب است.

بیان دیدگاه