پیامدهای استراتژی گاز مجانی
سپتامبر 29, 2015 بیان دیدگاه
مطلب زیر نسخۀ شسته رفتۀ نوشته ام در مورد پیشنهاد مطرح شده در روزنامۀ دنیای اقتصاد است که می گوید می توان با ارائۀ گاز ارزان، به قیمت صفر، سرمایه گذاری جلب کرد. این مطلب در روزنامۀ دنیای اقتصاد دوشنبه منتشر شد.
دنیای اقتصاد شنبه چهاردهم شهریور موضوعی بسیار مهم را به بحث گذاشت: چگونگی استفاده از منابع عظیم گازی ایران. نظریه ای که توسط یکی از کارشناسان در این بحث مطرح شد و محور اصلی گفت و گوی کارشناسان را شکل داد را می توان در عبارات زیر خلاصه کرد.
منابع گاز ایران طبق برآوردهای موجود بزرگترین منابع گازی است که در دنیا وجود دارد. این منابع حتی در صورت افزایش چند برابری تولید و مصرف هم بیش از صد سال دوام خواهد داشت. از سوی دیگر، گاز سوختی است که صادرات آن به سادگی نفت ممکن نیست. در نتیجه مصرف محلی آن از نظر اقتصادی به صرفه تر است. راهکار پیشنهادی برای استفاده از منابع گاز این است که آن را برای مدت پانزده سال با قیمت صفر به سرمایهگذارانی بدهیم که میخواهند در صنعت پتروشیمی ایران وارد شوند و سرمایهگذاری کنند. صنعت پتروشیمی به واسطۀ ارزش افزودۀ بالایی که دارد بهترین گزینه است. نتیجۀ انجام این راهکار ایجاد اشتغال است. دولت هم می تواند با اخذ مالیات درآمد کسب کند.
بنیان نظریۀ ارائه شده درست است و رفتار کشورهای دارای گاز تایید کنندۀ این نکته است که استفاده از گاز ارزان در پیشبرد اقتصاد قابل دفاع است. برخی جنبههای دیگر بازارهای انرژی، که در این گفتوگو ذکر نشد، هم مؤید درستی نگاه به گاز به عنوان یکی از موتورهای افزایش رشد تولید و اشتغال است. مهمترین این جنبهها امکان جایگزین شدن سوختهای فسیلی با انرژیهای جایگزین در میان مدت، مثلاً در چند دهه، است. بازار انرژی جهانی هنوز حول محور نفت و گاز میچرخد و احتمالاً در آیندۀ نزدیک این روند ادامه خواهد داشت. ولی انقلابهای تکنولوژیکی میتوانند روندها را بهکلی عوض کنند. اگر مهندسان بتوانند تحول بزرگی در تولید برق از نور خورشید یا امواج دریا یا سایر منابع هنوز ناشناخته ایجاد کنند و آنرا چندین مرتبه سریعتر، ارزانتر، و قابل دسترستر کنند؛ اگر بتوانند تولید انرژی هستهای در ابعاد کوچک را ممکن و ایمن کنند؛ اگر بتوانند الکتریسیته را به کارآمدی امواج مخابراتی ارسال و دریافت کنند؛ اگر بتوانند به روشی ارزانتر و در ابعادی بزرگتر از گیاهان سوخت مایع بدست بیاورند؛ و دهها اگر دیگر، نفت و گاز اهمیت خود را در بازار انرژی از دست خواهد داد و به سرنوشت ذغال سنگ دچار خواهد شد که با ورود نفت اهمیت خود را از دست داد.
این نظریه البته نیاز به بحث بسیار دارد تا بتوان آن را به عنوان استراتژی توسعه پذیرفت. در این نوشته به یکی از آنها اشاره میکنم و آن قیمت صفر برای گاز است. از دید نظریههای اقتصادی قیمت صفر تقاضای بینهایت میآورد، آن هم نه تقاضا فقط برای کارهای مولد، بلکه تقاضا برای فعالیتهای بیارزش. علت آن هم در همترین نقش قیمت نهفته است. قیمت به طور خودکار تقاضا از سوی افراد را بر حسب کارآمدی از هم جدا می کند. قیمت بالا سبب می شود که فقط افرادی که میتوانند از آن کالا استفادههای بسیار مولد داشته باشند، آن را بخرند. با پایین آمدن قیمت، فعالیتهای کمتر مولد هم توجیه پذیر میشوند. وقتی قیمت کالایی را صفر کنیم میتوان آن را در هر فعالیتی به کار گرفت. ترجمۀ این نظریه به عمل تبدیل میشود به اتلاف گاز تا جایی که ممکن است. تصور کنید کارخانههای عظیمی که در زمستان کورههای عظیم گازی را برای گرم کردن ساختمان روشن میکنند و برای تعدیل هوا تمامی پنجرهها را باز میکنند. تصور کنید ماشینآلات کهنهای را که از انبارهای شرکتها بیرون کشیده میشوند تا برای مدتی از مزایای گاز مجانی استفاده کنند. و تصور کنید فرایندهای تولیدی را که باز نگری میشوند تا کارگر و دانش را با گاز مجانی جایگزین کنند. با توجه به ساختار قطعه قطعه شدۀ تولید در دنیای امروز، میتوان به سادگی تصور کرد که شرکتها فقط بخشهایی از فعالیتهایشان را وارد ایران کنند که نیاز به انرژی دارد. بخشهای دانش محور همچنان در کشورهایی میماند که محیط دوستانهتری برای کسب و کار دارند.
در نتیجه آنچه اتفاق می افتد این نیست که مدرنترین تکنولوژی وارد کشور شود. مدیران و سرمایهگذاران با دقت از این مزیت استفاده میکنند و فعالیتهایی را آغاز میکنند که در اولاً حداقل زمان ممکن به بهرهبرداری برسند، یعنی فعالیتهای ساده و کوچک، و ثانیاً بشود با حداقل زیان آن را برچید و رفت. به عبارت دیگر، نوع فعالیتهایی که در این سیاست جذب میشوند به هیچ وجه آنهایی نیستند که انتظار داریم. پتروشیمیهای بزرگ قطعاً در این مجموعه نخواهند بود.
اولین نتیجۀ تقاضای بینهایت برای گاز فشار بر دولت در افزایش تولید گاز است. منابع عظیمی باید برای تولید گاز مصرف شود که با وضع مالی دولت در آیندۀ نزدیک هیچ نسبتی ندارد. دوم، همانگونه که دکتر غنی نژاد، از شرکت کنندگان در بحث، به درستی اشاره کرد، فشار عظیمی از سوی سایر مصرف کنندگان گاز بر دولت وارد خواهد آمد که تبعیض قیمتی را پایان دهد. این عامل کمبودها را تشدید خواهد کرد. هر گونه تاخیر در گاز رسانی یا قطع گاز مثلاً به این دلیل که زمستان است و شهرها نیاز به گاز دارند، عملاً قاتل هر گونه همکاری با شرکتهای جهانی است.
به این دو عامل بیافزایید آلودگی هوای ایجاد شده و فشار سیاسی جهانی بر ایران در جهت کاهش تولید گازهای گلخانهای و رعایت ملاحظات محیط زیستی که به طور روزافزونی در حال افزایش است.
تجربۀ مذاکرات نا موفق ایران با شرکت شل و دهها تجربۀ دیگر نشان می دهد که همکاری با شرکتهای خارجی پیش از هر عامل دیگر به شفاف بودن و قابل پیش بینی بودن رفتار ایران بر میگردد. اگر شرکتها احتمالی، هر چند ضعیف، بدهند که دولت ممکن است نرخ گاز یا مالیات را تحت تاثیر تحولات سیاسی تغییر دهد، به هیچ وجه حاضر به حضور در ایران نخواهند بود.
این همه به معنای قیمت گذاری مناسب برای جذب سرمایه گذاری نیست. شرکت کنندگان در بحث به درستی می دانند که میشود از مزیت گاز ارزانتر از همسایهها استفاده های فراوانی برد. این سیاست با توجه به ویژگیهای بازار گاز شاید یکی از بهترین گزینههایی باشد که کشور در حال حاضر در اختیار دارد. گاز ارزان، و نه مجانی، فقط یک بخش، و شاید سادهترین بخش، از مجموعه عواملی است که برای جذب سرمایه بدان نیاز داریم.