چه کار به تنبان مردم داری؟

یه آدم کار درست (یا به قول زعمای MBA خونده Entrepreneur) طرفهای خیابان فرشته و الهیه پیدا شده که رفته تنبان خریده از بازار سید اسمال به ده شاهی و آورده فروخته به شنگولهای بالا شهری به خدا تومان. (ماجرا رو اینجا بخونین)

هم اون بندۀ خدای بازار سد اسمال راضیه که تنبانی که رو دستش باد کرده رو رد کرده، هم اون بازاری راستۀ فرشته راضیه که کلی پول گیرش اومده، هم اون رفیق شنگولمون راضیه که تونسته با کلی «نگوشیاشن» یه دست «سوت» اصل ایتالیا که هیچوقت تو»سیل» نمی ره، رو بخره فقط به چهار تومن! can you believe it

حالا ماموران عزیر و گرامی تعزیرات، که خدا ایشاالله حفظشون کنه که اینهمه به فکر مردمن، رفتن بیخ خِرِ بازاری دومی رو گرفتن که چرا گرانفروشی کردی؟

آقا جان ولش کن. حالا ما به روی خودمون نمی آریم که اگه درِ تعزیرات رو تو ایران و همه ممالک محروسۀ دیگه گِل بگیرن، هم خدا راضی می شه هم خلق خدا و هم ما اقتصاد خونده ها. قبول. شما ماموری و معذور. رفتی بالا بالاها صفا کنی، نوش جانت. بشین یه بستنی با صاحب مغازه بخور و بذار کارش رو بکنه. نون بچه های دورازه غار رو کم فروشی نکرده که خونت به جوش بیاد. حالا خوب بود می رفت تنبان دو جین دو شاهی از ترکیه وارد می کرد به اسم «سوت» اصل فرانسوی می فروخت؟

یه موقعی عزیز نسین خدا بیامرز نشسته بود مثل ما سرش رو می کرد تو این سوراخ و اون سوراخ ببینه مردم چه گافهایی می زنن بشینه براشون داستان ببافه. ما داستان بافی رو مثل اون خدا بیامرز بلد نیستیم، ولی می تونیم شما رو به داستاناش ارجاع بدیم. اگه ماجرای مراد خوکه و ننه فاطی رو نخوندین حتماً بخونین!