با چند تا گل بهار می شود؟
دسامبر 30, 2013 16 دیدگاه
این روزها همه جا صحبت از رشد جمعیت ایران است، بخصوص بعد از نصب این تابلوهای ذوقمندانۀ «با یک گل بهار نمی شه» ای که خیابانهای تهران را مزین کرده اند (ذوقمند را همین الان ابداع کردم!) که اینطرف پدر خانواده با چهار پسر و یک دختر سوار بر دوچرخه با خوشحالی دارند می روند تفریح، و آنطرفتر پدر و یک پسرش دارند غمگینانه همان کار را می کنند (جوکهای پیرامون این تابلو را از دست ندهید که نصف عمرتان بر فنا است).
اینکه افزایش جمعیت با این تابلوها اتفاق نمی افتد نیاز به توضیح ندارد. طراحان هم چنین نظری ندارند. این تابلوها فقط نوعی اعلام سیاست است. مشکل این است که جمعیت چیزی نیست که بتوان به سادگی تغییرش داد.
اشتباه نظری مهمی که در مورد سیاستهای جمعیت وجود دارد، و موافقان ومخالفان افزایش جمعیت به یک میزان به آن باور دارند، این است که سیاستهای جمعیتی بعد از انقلاب عامل اساسی افزایش جمعیت ایران بوده است. موافقان افزایش جمعیت می گویند آن سیاستها جواب داد و الان هم جواب می دهد. مخالفان هم می گویند آن سیاستها جواب داد، در نتیجه تکرارش نکنیم.
آمار موجود نشان می دهد که چنین برداشتی درست نیست. تصمیم خانواده ها در مورد تعداد بچه، بخصوص بعد از بچۀ اول، اگر هم تصمیمی کاملاً اقتصادی نباشد، بیش از هر عامل دیگری از عوامل اقتصادی متاثر است. بچه داشتن گران است، هم از نظر هزینه های مستقیمی که بزرگ کردن بچه دارد، و هم از نظر هزینه فرصت، یعنی چیزهایی که خانواده، بخصوص زن خانواده باید از دست بدهد تا بچه دار شود و او را بزرگ کند. ادبیات این مسئله آنقدر گسترده است که هر کسی می تواند با یک گوگل ساده به آن دست بیابد (گوگل اسکالر بهتر است. خلاصۀ مقالات را ببینید)
نمودار زیر نرخ کلی باروری را در ایران نشان می دهد که بیانگر تعداد متوسط بچه ای است که یک زن در کل دوران بارور بودن (معمولاً سن 15 تا 44) خواهد داشت. این متغیر محاسبه ای است، نه اندازه گیری شونده، به این معنی که بر اساس رفتار تمامی زنان در سنین مختلف در یک سال محاسبه می شود نه بر اساس رفتار یک زن متوسط. این متغیر در نهایت بیانگر رفتار فرزند آوری زنان در هر زمان خاص است.
نمودار نشان می دهد که نرخ کلی باروری از اوایل دهۀ چهل تا 1353 روندی نزولی داشت، ولی از آن سال رو به افزایش گذاشت. این افزایش تا سال 1361 ادامه داشت و بعد از آن به سرعت کاهش یافت. این نرخ در سالهای اخیر تا 1.6 پایین آمده است.
همین نمودار کافی است تا در مورد داستان افزایش نرخ باروری بعد از انقلاب به دلیل درخواست حاکمیت برای افزایش جمعیت مشکوک باشیم. سال 1353 هم سالی است که به دلیل درآمدهای بالای نفت هم درآمد مردم افزایش یافت و هم دولت شروع به پرداخت سوبسید کرد. اثر درآمدی این افزایش سبب شد که افراد بچه دار شدن را به صرفه ببینند. سیاست سوبسید بعد از انقلاب هم ادامه داشت، با این تفاوت که به تدریج معلوم شد دولت نمی تواند سوبسیدهای سخاوتمندانه را ادامه دهد. این فرایند با افزایش سطح بهداشت و سواد زنان بخصوص در مناطق روستایی (که سبب می شد زنان کیفیت بچه را جایگزین تعداد بچه کنند) تشدید شد و حتی پیش از اینکه سیاستهای کنترل جمعیت به کار گرفته شود، سبب تغییر رفتار زنان شد.
حالا هم که صحبت از سیاستهای جمعیتی است، اولین چیزی که باید در نظر گرفته شود، این است که مردم ننشسته اند منتظر و چشم به دهان سیاستمداران که اگر آنها خواستند بچه دار شوند یا نشوند. مردم خوب بلدند حساب و کتاب کنند و ببینند بچه دار شدن می ارزد یا نه. در حال حاضر تمامی علائم جامعه در جهت بچۀ کمتر است. عدم اطمینانهای گسترده در اقتصاد و جامعه فضا را برای هر گونه برنامه ریزی بلند مدت تنگ می کند. روز به روز از جاذبۀ روستاها و شهرهای کوچک کاسته شده و بر جاذبه های تهران و دیگر شهرهای بزرگ افزوده می شود. تولیدات روستایی با سیاستهای وارداتی و ارزی تقریباً بی ارزش شده است. امکان کسب درآمد در روستاها و شهرهای کوچک نسبت به شهرها خیلی پایین است. میزان رانت دولتی که افراد می توانند کسب کنند با اندازۀ شهری که در آن زندگی می کنند، ربط مستقیم دارد. در شهرهای بزرگ بزرگ کردن بچه به هزار دلیل از جمله هزینه های مهد کودک و مدرسه مشکل است. تا وقتی که این مشکلات برقرار باشد، ماجرای بچه دار شدن مردم همین است که هست.
پس نوشت: در انتها خلاصۀ مقاله ای را می آورم که به نقش مهد کودکها در اشتغال و باروری زنان اشاره می کند و معتقد است که اشتغال زنان عامل اصلی کاهش تعداد بچه نیست، بلکه علت اصلی را باید در دسترسی به مهد کودک جستجو کرد. به نظرم می توان نتیجه را به در دسترس بودن مدارس و میزان هزینه های آن هم تسری داد. (آوردن این مقاله در اینجا به این معنا نیست که اشتغال زنان بی اثر است)
CHILDCARE AVAILABILITY, FERTILITY AND
FEMALE LABOR FORCE PARTICIPATION IN JAPAN
Grace H.Y. Lee and Sing Ping Lee
Abstract
This paper seeks to address the problems of childcare scarcity, declining fertility rates and work-family conflict faced by the growing female labor force in Japan. Japan’s total fertility rate has been declining since the 1970s and it fell below the replacement level of 1.3 in 2003. Since the 1990s, the Japanese government has implemented pro-natal policies such as childcare market deregulation, childcare center expansion in the Angel Plan and New Angel Plan, and provision of childbirth grants. However, these policies have failed to encourage childbirth. With rising labor force participation among Japanese women, the insufficiency of existing childcare centre capacity to accommodate children of working mothers has resulted in the problem of wait-listed children. In addition, the failure of childcare centers to mitigate the conflict between women’s work and child raising duties has discouraged women from childbearing. The purpose of this study is to examine the relationship and causality between childcare availability (CA), female labor force participation rate (LFPR) and fertility (TFR) in Japan for the period 1971-2009. A bounds test approach to cointegration establishes the existence of long-run equilibrium relations between CA, TFR and LFPR. Applying the Granger causality method, our results show the absence of Granger-causality running from childcare availability to fertility among females aged 30-39. In the long run, our results show that having more children at home does not discourage the female labour force participation. In addition, we find no evidence which suggests that working women tend to have fewer children. The findings indicate that fertility decision is strongly dependent on the availability of childcare. Overall, this study suggests the importance of the Japanese childcare system in supporting female employment and fertility.
می تونن از کسایی که کمتر از مثلا 3 تا بچه دارن مالیات بگیرن،الان هم سیستم ثبت احوال الکترونیکی شده نمیشه در ابعاد بزرگ توش دست برد.
مالیات گرفتن ازتعداد بچۀ کم نه مبنای نظری داره و نه عملیه. فکرش رو بکن بعضیا باید اثبات کنن بچه دار نمی شن. یا توی بعضی خانواده ها زن و مرد مشکل دارن و بهتره که بچه ای به وجود نیاد یا بعضیا تو سن بالا ازدواج می کنن و بچه دار شدنشون ریسکیه.
دقیقا، می خواستم مدل سیاستگذاری تو ایران رو نشون بدم.شما نگران مبنای نظریش نباشید، در صورت نیاز تولید میشه (تصور کنید بخشی از نیروی پژوهشی ممکلت دنبال ایجاد فلسفه خدمت سربازی و ادبیات حولش هست!!!) در مورد عمل هم که تو ایران هرچیزی که آقایان اراده کنن عملیه و صد البته که کمتر پیش اومده که تبعات یک سیاست قبل از اجرا بررسی بشه (اگرچه که معمولا برای مورد اول یعنی اثبات عدم توانایی معمولا راههایی در نظر می گیرن).
آآآآآآآها. اینطوری هم میشه!
سلام استاد حسین
توجیه سیاست گذاران برای افزایش جمعیت چیست؟
تشکر
سلام ضیا
اگر تعداد بچه ای که هر خانواده (یک زن و مرد) در طول عمر خود دارند، به طور متوسط از دو بچه کمتر باشند (و در نتیجه با محاسبۀ مرگ و میر بچه ها اگر تعداد بچۀ به دنیا آمده از 2.1 کمتر باشد) در بلند مدت جمعیت موجود جایگزین نمی شود و کاهش می یابد. همچنین در بلند مدت رشد جمعیت پایین سبب می شود به تدریج نسبت افراد جوان و مولد به افراد مسن و غیر مولد افزایش یابد. اولین چیزی که به ذهن می رسد این است که اگر رشد بهره وری یا مهاجرت یا ورود افراد غیر فعال به بازار کار به اندازه ای نباشد که جبران جمعیت موجود را بکند، اقتصاد نخواهد توانست رشد کند. هر چند من معتقدم در اقتصادی که درصد افراد مسن خیلی بالا باشد، ساختار اقتصاد با تغییرات زیادی مواجه خواهد بود که بخش بزرگی از آن هنوز ناشناخته است.
ممنون جناب دکتر
این قسمت آخر «تغییرات ساختاری» رو میشه توضیح بدید و اینکه کلا بر چه اساسی این ادعا رو مطرح می کنید؟
نه نمیشه! چون نمی دونم چی میشه!
بیشتر یک علامت سؤال است در حال حاضر. ما مثالهای کمی داریم از جوامع مدرن که جمعیتشان کاهش شدید یافته باشد. به نظرم می رسد جای کار زیادی دارد. مثلاً سرمایه گذاری در مسکن موتور محرک بسیاری از اقتصادها بوده است. علتش این است که همیشه افرادی بوده اند که مسکن لازم داشته اند. اگر جمعیت رو به کاهش باشد، این موتور خاموش می شود. یا مثلاً افراد مسن سرمایه دارند ولی نمی توانند کار کنند. اگر نسبت افراد مسن به افراد جوان خیلی بالا باشد، شاید کسی نباشد که این سرمایه ها را استفاده کند.
اینها همه فرضیات است که نیاز به فکر بیشتر دارد.
آقای دکتر شما بهتر می دانید که مسئله سر » با چند گل بهار » شدن نیست . مهم اینکه سیاست مداران چند جانبه فکر کنند و بهتر گزینه را انتخاب کنند. الان حکومت تنها و تنها به دلیل نگرانی از کاهش مذهبی جمعیت ( شیعه در مقابل تسنن) به تبلیغ افزایش جمعیت رو آورده . مسئله مهم اینست که آیا این سیاست در کل با توجه به وضعیت کشور سیاسیت درستی است یا نه؟ درسته که در آینده با کاهش جمعیت روبرو خواهیم شد . اما فعلا مشکل آب ، مدرسه جاده و غذا و حتی هوای(پاک) همین جمعیت موجود را دولت نمی تواند تامین کند، از طرف دیگر سیاست افزابش جمعیت را پیش می کیرد . مهم تر اینکه به قول شما مردم ساز خود را می زنند و به هزار ویک دلیل نمی خواهند یا نمی توانند تولید مثل کنند ، آیا افرایش جمعیت برنامه درستی است ؟
من اطلاعات کافی ندارم که در مورد مسئلۀ جمعیت شیعه و سنی نظر بدهم. ولی با توجه به ساختار فعلی جمعیت و سیاست در ایران، چنین نگرانی ای، در صورت وجود، بی مورد است.
دلیل اصلی من برای صحبت کردن در مورد جمعیت این است که افزایش نسبت جمعیت پیر به جوان می تواند مشکلی بسیار بزرگتر بر مشکلات موجود بیافزاید. افراد مسن هزینه دارند و در صورتی که اقتصاد با افزایش شدید بهره وری مواجه نشود، کاهش جمعیت می تواند به معنای بدتر شدن وضع جوانان و از آن بیشتر وضع پیران باشد.
ایران در مقایسه با سایر کشورهای جهان در حد وسط قرار دارد یعنی توسعه یافته نیست ولی وضعش آنقدر خراب نیست که نتواند دو بچه برای هر خانواده را حمایت کند. مشکلات مدرسه و جاده و غذا وجود دارد ولی آنقدر بحرانی نیستند که افزایش نرخ رشد جمعیت به حد جایگزینی معضل باشد.
مسئلۀ دیگر این است که من بیشتر از اینکه به افزایش یا کاهش جمعیت نظر داشته باشم، دنبال اینم که بگویم سیاستهای اقتصادی دولت در ایران مشوق بچۀ کمتر بوده است. همین که سرمایه گذاری ها و امکانات به سمت شهرهای بزرگ سرازیر می شود که به طور طبیعی گرانتر هستند، و اینکه بر عکس همه جای دنیا سرانۀ سوبسید دانشگاهها به مراتب بیشتر از مدارس است، نشاندهندۀ عدم توجه به کودکان است. حرفم این است که حرف زدن در مورد افزایش جمعیت نا وقتی که سیاستها نافی جمعیت بیشتر است، بی فایده است. به عبارتی می خواهم بگویم خیلی منابع را هدر ندهید برای بچۀ بیشتر که اثر ندارد.
پاینده باشید من هم نظرم همان بود که بیخود مسئولین حنجره خود را اذیت نکنند ، گوش آنهایی که باید انسان تولید کنند به تبلیغات تولید بیشتر بدهکار نیست
سلام
دیدن این ویدئو هم جالبه. نه اینکه حرف علمی بزنه اما حرفاش در ینگه دنیا جالبه.
مسیله اینه که ریسرچ های معتبری بین درصد جمعیت جوان و سیاست های نظامی رابطه مثبتی رو نشون میده. به عبارت دیگه اصولا بالارفتن میانگین سنی، دولتمردا رو خیلی محتاط و صلح جو می کنه.
اما در مورد اینکه افزایش و کاهش جمعیت یه متغیر خیلی درونزا و خارج از کنترل بوده و خواهد بود : کاملن موافقم.
این الگوی نرخ رشد صفر و منفی در خیلی از کشورهای اندر دولوپت مثل افغانستان، اسیای مرکزی و روسیه وایران به یه دلیل وجود داره.
به نظرم برای داشتن دیدی بهتر، بهتره نمودار fertility rate رو با نرخ مرگ و میر کودکان زیر پنج سال روی هم رسم کنیم. درسته بعد خانوار رو به کاهش بوده و بیشتر به سمت کیفیت تا کمیت رفتیم ولی برای همین موضوع هم باهاس از اختلاف بین نرخ زاد و ولد و مرگ و میر زیر 5 سال استفاده کرد تا نتیجه کم تورش تری بگیریم.
مطمئن نیستم، ولی به نظرم این طور که total fertility rate رو حساب می کنند نرخ مرگ و میر هم واردش می شود.