چرخ سفالگری بچرخد یا نچرخد؟

هر از چند گاهی گزارشی، معمولاً با چاشنی حسرت و سرزنش مسئولان و حتی مردم، منتشر می شود مبنی بر اینکه فلان صنعت که صدها یا هزاران سال سابقه داشته است، در حال نابودی است. هیچکس به فکر این صنعت دیرینه نیست و مسئولان هم کاری نمی کنند و مردم هم به جای خریدن اجناس ارزشمند این صنعت، مشابه بنجل چینی اش را می خرند. نتیجه اش نابودی این صنعت و بیکار شدن شاغلان در آن است. نمونه اش هم این گزارش ایرنا در مورد سفالگری است. عنوانش گویای مطلب است: «چرخ سفالگری دیگر خوب نمی چرخد.»

این پدیده منحصر به ایران نیست. اگر روزنامه های افغانستان را دنبال کنید از این قبیل گزارشها بیشتر می بینید چرا که اقتصاد افغانستان سنتی تر است و در حال تغییرات سریع به سمت صنایع جدید. گزارشهای متعددی نوشته می شوند از صنایعی که روزگاری رونق داشته اند و الان در حال نابودی هستند. مثلاً کفش دوزی یا آهنگری.

حتی در کشورهای صنعتی هم چنین پدیده ای مشاهده می شود. حسین راهداری گزارشی داده است از سایت آمازون و منافع آن و نیز اعتراضاتی که به عملکرد این سایت است. عمدۀ این اعتراضات حول این نکته می چرخد که روش سنتی مبادلۀ کتاب یعنی خرید از کتابفروشی های معمولی در حال نابودی است.

این گزارشها و اعتراضات به نظرم محلی از اعراب ندارند. این طبیعت پیشرفت اقتصادی است که فعالیتهایی جای خود را به فعالیتهای دیگر بدهند.

افرادی که در روستا بوده اند (حداقل بیست سی سال پیش) می دانند که کوزه های سفالی کارکرد فوق العاده ای در زندگی داشته اند. این کوزه ها با تراوش کمی آب، آب را در تابستان کاملاً خنک نگاه می داشته اند. ولی این عملکرد الان توسط وسایل دیگر انجام می شود. تکنولوژی خنک کردن آب ابداع شده و دارد به خوبی کار می کند. سایر اجناس ساخته شده از سفال هم تقریباً به طور کامل توسط وسایل دیگر (بهتر یا ارزانتر یا هر دو) جایگزین شده اند. مهمترین دلیلش هم همین که سفالگران مشتریانشان را از دست داده اند.

این البته به این معنی نیست که همۀ راهها بسته است. سفالگری هم مثل همۀ صنایع دیگر باید دانش جدید را نه تنها در حوزۀ سفالگری بلکه بیشتر در حورۀ بازار یابی و مدیریت به کار بگیرد و برای زندگی در حال تحول امروز کالایی قابل استفاده عرضه کنند. وگرنه نگاه داشتن صنایع قدیمی به صرف اینکه روزگاری رونق داشته اند فقط اتلاف منابع جامعه است.

اگر کسی مدعی است چرخ سفالگری یا هر صنعت دیگر که تا کنون وجود داشته باید بچرخد، باید بتواند از این چرخ نانی بسازد. و گرنه حمایت از صنایعی که نمی توانند ارزش افزوده تولید کنند، به معنای درآوردن از جیب بقیه و ریختن در جیب صاحبان آن صنعت است.

13 Responses to چرخ سفالگری بچرخد یا نچرخد؟

  1. علی says:

    با سلام آقای دکتر. یک سوال داشتم که البته به این پست مرتبط نیست. می خواستم بدونم توجیه اقتصادی برای کشورهایی مثل آمریکا که از خارج یا ازداخل کشور دانشجو می پذیرند و به این ها به ازای تحصیلشان حقوق داده می شه چی هست؟ یعنی آیا این سرمایه گذاری که توسط این کشور یا دانشگاه انجام می شه به ازای تک تک این افراد سودی را خواهد داشت یا نه به این صورت هست که از بین ۱۰۰ دانشجویی که می ‍پذیرند انتظار دارند که ۱۰ دانشجو بتونند با تولید علم و تکنولوژی که دارند سرمایه گذاری که برای این ۱۰۰ دانشجو شده را برگردانند؟ یعنی فرض کنید دانشجویی که در هاروارد در مقطع فوق لیسانس یا دکترا درس می خواند و سالیانه سی هزار دلار حقوق می گیرد بعد از اتمام تحصیلاتش خروجی که خواهد داشت برای این دانشگاه(یا کشور) سالیانه سی هزار دلار خواهد بود یا خیر؟

    با تشکر.

    • حسین says:

      سلام علی
      منافع این دانشجویان برای اقتصاد آمریکا زیاد است. اولاً همانطور که گفتی بیشتر این افراد در آمریکا می مانند و به عنوان نیروی ماهر به رشد اقتصادی کمک می کنند. بخصوص اینکه تقریباً تمامی این افراد دوره ای از زندگی که فقط مصرف کننده هستند را خارج از آمریکا سپری کرده اند و در ابتدای دوران مولد بودن به آمریکا می روند. ثانیاً تقریباٍ همگی از اولین روزهای ورود به آمریکا در دانشگاه مشغول به کار می شوند. بخش بزرگی از کارهای معمولی (بخوان کارِ گِل) در تدریس و تحقیق بر دوش همین افراد است. بدون اینها دوره های لیسانس آمریکا در دانشگاههای بزرگ کارش لنگ می ماند. ثالثاً الان بسیاری از دانشگاههای آمریکا بخصوص دانشگاههای غیر تحقیقی آمریکا (دانشگاههایی که فقط دوره های لیسانس و گاهی فوق لیسانس دارند) به این فارغ التحصیلان وابسته اند. کار در دانشگاه برای خارجیان بهتر از کار در غیر دانشگاه است و حقوقی هم که به اساتید این دانشگاهها داده می شود خیلی کمتر از حقوقی است که افراد در کارهای خصوصی یا دولتی می گیرند. در صورتی که این فارغ التحصیلان نباشد آموزش عالی برای آمریکائیان خیلی گران تمام می شود.بعلاوه بسیاری از آمریکائیان اصولاً ترجیح می دهند وارد دورۀ دکتری نشوند که هم سخت است و هم طولانی. به جای زندگی با سی هزار دلار برای هفت هشت سال می توانند با لیسانس و فوق لیسانس به مراتب بیشتر درآورند و زندگی شان را بسازند. خلاصه جذب نیروی تحصیل کرده و آموزشش برای چند سال همه جوره به نفع آمریکا است.

  2. ضیا says:

    مطلب مفید بود آقای دکتر. نگهداشتن صنایع یاد شده مانند حفظ کردن کابل بانک در کشور ماست که با تخصیص بودجه از طرف دولت سقوط نکرد ولی امروز چیزی هم برای ارایه خدمات بانکی ندارد.
    صنعت بوت را که در افغانستان یاد کردید، در زمان خویش این صنعت خوب کار میکرده ولی امروز بعضاً به دلایل سیاست های نادرست دولت نمیتواند با بوت های چینی رقابت کند.

    • سلام
      کشورهای متعددی علیرغم اسم های متفاوت در عملکردها مشابهند. همه مردمانشان هم از این وضعیف ناراضی هستند اما توان تغییر هم ندارند. یک جوری درست فکر کردن و کار درست را انجام دادن فلج شده در کشورهای ما.

    • حسین says:

      سلام ضیا
      وقتی که بازار باعث می شود یک صنعت پایین برود و یک صنعت بالا برود خوب است. در ایران هم سالها پیش کفش دست ساز رونق داشت. ولی این کار خیلی وقت گیر است و ناکارآمد. ازمیان رفتنش نتیجۀ تحولات طبیعی اقتصاد است. مگر اینکه کفش با کیفیت خیلی بالا برای مشتریان معدود و ثروتمند و با قیمت بالا تولید کنند یعنی همان کاری که همۀ شرکتهای مد برای مشتریان خاص می کنند.
      البته اگر این کار در نتیجۀ دخالت دولت در بازار ارز باشد که سبب ارزان شدن کالای خارجی شود مشکل خواهد داشت.
      و مثل همیشه دخالت دولت می تواند باعث انحراف از قواعد بازار و ناکارآمدی شود. شایذ حفظ کابل بانک هم در این حوزه است.

  3. مطلب به جایی بود. یک چیز به نظر من اینه که حتی با تغییر بازارها و در خطر از بین رفتن برخی صنایع، مهم این نیست که به هر طریقی آنها را سرپا نگه داشت. به قول تو اقتصادی بودن واقعا دلیل مهمیه برای حیات. اما یک کار مهم نگهداشتن یاد و تاریخچه آنها در موزه هاو اماکن توریستی و با کارگاه هاست. در برخی از کشورها موزه برای چیزهایی که اتفاقا عمر چندانی ندارند درست کرده اند. مثلا موزه گوشی همراه یا پی سی. یا مثلا با اینکه شکلات سازی به شدت مکانیزه شده در کشورهایی مثل سوییس و بلژیک در گوشه کنارهر چند وقت یکبار کارگاه های شکلات سازی برای آموزش آماده سازی شکلات خانگی داده می شود. فقط برای افزایش مهارت انسان ها و یا شاید هم فقط محض سرگرمی. اما به نظرم این کار یعنی آموزش روشی که منسوخ شده و اقتصادی نیست ارتباط با روش های جدید را هم بیشتر می کند. به هر حال باید یادی از گذشته نگه داشته شود. یا دولت یا خود مردم و جامعه.

    البته موضوع وارد شدن چین و تصمیمات نادرست اقتصادی کمی متفاوت است.

  4. ضیا says:

    ممنون آقای راهداری

  5. علی says:

    با سلام آقای دکتر.
    من باز هم یک سوال نامرتبط با این ‍پست داشتم. (عذر می خوام که سوالات نامرتبط و خیلی پراکنده می پرسم.)
    من اطلاعات زیادی در دانش اقتصاد ندارم. فقط کنجکاوم که بیشتر دنیا را از دید دانش اقتصاد بفهمم برای همین ممکنه قسمتی از سوالاتی که می ‍پرسم اصلا علمی و درست نباشد.
    سوالم در رابطه با بهره وری و بازدهی یک حرفه/شغل برای یک جامعه بود. می خواستم بدونم آیا معیاری برای تعیین بازدهی یک شغل وجود دارد یا نه؟ برای این که سوالم مشخص تر بشود دو تا نمونه را ذکر می کنم: چند وقت پیش آقای دکتر قدوسی مطلبی در مورد رفتار<> در اقتصاد نوشته بودند و در مورد این بود که چرا ستارگان فوتبال یا سینما یا موسیقی دستمزد بالایی دارند. یک نمونه را فرض کنید همین کسانی که دستمزد سوپراستاری دارند مثل یک بازیگر سینما و مورد دیگر را فرض کنید آدم هایی که در علوم محض مثل ریاضی یا رشته های علوم زیستی فعالیت می کنند و دستاورد های بزرگی را در حوزه ای که مشغول به پژوهش و تحقیق هستند تولید می کنند و به عبارتی از پیشگامان آن علم هستند. مشخص هست که حقوق سالیانه گروه دوم نسبت به گروه اول خیلی خیلی کمتر هست. سوالم من این هست که آیا می شه معیاری را برای تعیین بازدهی این دو گروه نسبت به حقوقی که دریافت می کنند تعیین کرد و بتونیم این دو گروه را از نظر تاثیری که بر جامعه می گذارند بررسی کنیم؟ من تعریف دقیقی ازبازدهی ندارم ولی شاید اگر خیلی عامیانه بخوام بگم این هست که اگر گروه اول ۲۰ میلیون دلار سالیانه حقوق می گیره و گروه دوم سالیانه ۵۰۰ هزار دلار حقوق می گیره آیا هر دو گروه به اندازه دریافتی که داشته اند توانسته اند که موجب تولید خدمات یا شغل یا موجب صرفه جویی بشوند یا خیر(نمی دونم این تعبیر درست هست یا نه!). مثلا چیزی که اغلب گفته می شه این هست که فوتبالیست ها در ایران به اندازه حقوقی که می گیرند در جامعه خروجی ندارند.
    و یک درخواست هم داشتم که آیا ممکن هست کتابی یا مقاله ای در مورد همین موضوع معرفی کنید که این پدیده دست مزد سوپراستاری و مباحث مرتبط به آن را بررسی کرده باشد.(زبانش هم فرقی نمی کنه فارسی باشد یا انگلیسی.)

    با تشکر و احترام فراوان.

    • حسین says:

      سلام علی
      این مبحث رانت اقتصادی است. کافی است این عنوان را جستجو کنی تا کل مطلب را ببینی. خلاصه این است که از دید کسی که این افراد را استخدام می کند، گزینۀ بعدی (که طبعاً استخدام نشده است) چقدر به این فرد (که استخدام شده است) نزدیک است. اگر گزینۀ دومی نباشد، مثل ستارۀ فوتبال یا بازیگر، قیمت ممکن است خیلی بالا برود. علت هم میزان پولسازی این افراد است. همین پولسازی را می توان به عنوان شاخص تولید گرفت.

      • علی says:

        ممنون از پاسختون. من در مورد رانت خوندم ولی دو تا مطلب را متوجه نشدم: اول این که یعنی برای مثال این ستاره فوتبال یا بازیگرهالیوود از دید اقتصادی رانت خوار محسوب می شوند و برای اقتصاد مضر هستند؟ و دوم این که منظور از پولسازی را متوجه نشدم. منظور همان درآمد این اشخاص هست؟ یعنی اگر بازیگر هالیوود ۱۵ میلیون دلار و استاد دانشگاه ۱۰۰ هزار دلار حقوق می گیرد بهره وری اولی از دومی بیشتر خواهد بود؟ یعنی فایده دانشی که استاد دانشگاه تولید می کنه برای دولت و جامعه نهایتا به تولید اون بازیگر نمی رسه؟

        با تشکر.

        • حسین says:

          سلام علی
          ستارۀ فوتبال و بازیگر هالیوود رانت می خورند. نوش جانشان. اینها ویژگی ای دارند که دیگری ندارد. در نتیجه می توانند میلیونها در بیاورند. به عبارتی هر رانتی بد نیست. و البته که یک ستارۀ فوتبال صدها برابر یک استاد دانشگاه تولید می کند. اگر توانستی مثل مس گل بزنی هر قدر پول دربیاوری ناز شستت.
          آن رانتی که ما به عنوان رانت می شناسیم و بدش را می گوییم رانتی است که به واسطۀ قدرت سیاسی ایجاد می شود. مثلاً من به واسطۀ قدرت سیاسی یا رابطه ام با افرادی که در مورد مجوز واردات تصمیم می گیرند می توانم مجوزی بگیرم که تو نمی توانی. این به من رانتی می دهد که منشأ اش تواناییهای بی نظیر من نیست بلکه قدرت سیاسی است. همین رانت من را پولدار می کند. این رانت است که ما همه ازش متنفریم.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: