ظرایف اقتصاد ایران
ژانویه 1, 2016 2 دیدگاه
موفقیت دکتر ظریف در پیشبردن مذاکرات هستهای سبب شده است که اقتصادیون ایران به دنبال کسی بگردند که بتواند نقشی مشابه را در حوزۀ اقتصاد بازی کند. دکتر بهکیش در سرمقالۀ امروز دنیای اقتصاد به دنبال چنین موضوعی است. مشکل یافتن ظریف حوزۀ اقتصاد نیست. اگر برای لحظهای بپذیریم که این کار در اقتصاد شدنی است، به نظر میرسد کسی که بتواند چنین نقشی را بازی کند دکتر نیلی است. هم تجربۀ کافی دارد و هم دانش لازم. مشکل این است که این کار در اقتصاد «تقریباً نشدنی» است. اقتصاد مانند مذاکرات نیست که یک تیم کوچک بتوانند با یک تیم کوچک دیگر بنشینند و حرف بزنند و به توافق برسند (البته با حمایت حاکمیت). صدها سازمان و هزاران فرد در اقتصاد دخیلند که بسیاری از آنها در حوزۀ کاریشان دیکتاتوری تمام عیارند و به هیچ کس پاسخگو نیستند.
نمونهاش را بگویم. دهۀ هفتاد گروهی بودیم که بنا بود با دکتر صالحی روی آمار صنعت کار کنیم برای لایحۀ ضد انحصار. رئیس سازمان برنامه به معاونش که رئیس مرکز آمار بود دستور داده بود آمارش را بدهند به مرحوم افشین جعفری که بیاورد بدهد به من که ببرمش در اکسس و با افشین رویش کار کنیم. افشین بنده خدا هر روز میرفت مرکز آمار و دست خالی برمیگشت. هر روز کارمند یا رئیس مربوطه بهانهای پیدا میکرد که آمار را ندهد.
البته بالاخره دکتر صالحی آمار را گرفت ولی صدها شرکت و سازمانهایی را در نظر بگیرید که به هیچکس پاسخگو نیستند تا عمق داستان دستتان بیاید. نمایندۀ دولت را از در ساختمان هم راه نمی دهند، چه برسد به اینکه در انجام اصلاحاتی که میزشان را و کیسههای پولشان را ازشان میگیرد، با دولت راه بیایند. حالا دکتر ظریف که سهل است رئیس دکتر ظریف هم به زحمت حریفشان بشود.
داستان البته فقط به سازمانهای متخلف برنمیگردد. صرف وجود صدها سازمان و هزاران فرد که در تصمیمگیریهای اقتصادی دخیلند، حتی اگر هم بخواهند با اصلاحات همراهی کنند، سبب میشود که نیاز به کاری کارستان باشد. همراه کردن همۀ افراد و گروههایی که به نوعی در منافع و هزینههای اصلاحات اقتصادی شریکند، کاری بود که دکتر نیلی در برنامۀ سوم درصدد انجامش بود. درصد موفقیتش را از خودش بپرسید.
گفتم این کار در اقتصاد تقریباً نشدنی است، نگفتم غیر ممکن است. این کار ممکن است اما الزاماتی دارد. اگر بخواهم راه دکتر بهکیش را بروم، به جای اینکه به دنبال آدمش بگردم دنبال ساختاری میگردم که بشود از طریق آن اصلاحات را پیاده کرد. به نظر من راه اصلاحات اقتصادی از منظر ساختار تصمیمگیری این است که فردی را (همانطور که گفتم نیلی بهترین فرد است برای این کار) منصوب کنند به سمت رئیس سازمان مدیریت با اختیارات تام در بهبود ساختار سازمان و به خدمت گرفتن افراد و سازمانها. شخص رئیس جمهور هم باید مراقب باشد که نزدیکترین افرادش، یعنی افراد کابینه، برنامههایش را زمین نزنند، که سابقۀ فلج شدن برنامه در همان هیات دولت در اقتصاد ایران مکرر در مکرر است، بلکه همگی نیروهایشان را جمع و جور کنند تا از برنامههایش در مقابل مجلسیان و سازمانهای عمومی خارج از دولت حمایت کنند. این طوری شاید ظریفهای اقتصاد ایران دور هم جمع بشوند و کاری بکنند شبیه کار ظریف در سیاست خارجی.
سلام حسین جان
خدا افشین را رحمت کند.
به نظر من تفاوت دیگر عالم سیاست و عالم اقتصاد در «زمان» است . وضعیت احاد اقتصادی در ایران به گونه ای نیست که در کوتاه مدت یا حتی میان مدت توان اصلاح وجود داشته باشد.
سلام سید عزیز
حتماً ملاحظاتی هست که باید در اصلاحات در نظر گرفت. ولی اگر هر پرداخت هزینه ای را از نوع ملاحظات مانع اصلاحات در نظر بگیریم، هیچوقت وضعیت بهبود نمی یابد.
فقط فکرش را بکن که قیمت تقریباً تمام مواد غذایی در دهۀ شصت کنترل شده بود. اگر تعدیلات قیمتی برنامۀ اول و دوم نمی بود الان ماکارونی پیدا نمی شد.
اصلاحات هزینه دارد. ملاحضات مانع از اصلاحات به نظر من وضعیت فقیرترین افراد جامعه است نه طبقۀ متوسط. ملاحظات سیاستمداران به نظر می رسد وضعیت طبقۀ متوسط و بالا است. برای همین است که قیمت بنزین اصلاح نمی شود.
و از آنجا که سیاستمداران ایران اقتصادیون را عددی حساب نمی کنند، جای نگرانی نیست: بنا نیست اصلاحاتی شود!
بازم مخلصیم سید.