کشیدنِ شکلِ مار برای مردمِ باسواد

قدیم‌ها این داستان زیاد تکرار می شد که دو نفر برای اثبات سوادِ خود برای بی‌سوادان مسابقه دادند. یکی که سواد داشت، کلمۀ مار را نوشت و نشانِ مردم داد. دیگری شکلِ مار را کشید و نشانِ مردم داد و گفت ببینید این مار است یا آنچه او نوشته است.

این داستان را می گفتند تا نشان دهند «عوامِ بی سواد» را می توان به کشیدنِ شکلِ مار فریفت.

راغفر در این نوشته دارد شکلِ مار می‌کشد، با این تفاوت که این بار داستان شارلاتان و بی سواد هم نیست. داستان شارلاتان است و خودش. امروزه مردمِ اقتصاد نخواندۀ کوچه و بازار هم می‌دانند که دارد دری‌وریِ محض می گوید.

به بهانۀ دشمنی با نئولیبرالیسم و صندوق بین‌المللی پول، یافته‌های تجربه شدۀ اقتصاد را نفی می‌کند و مثل جادوگری که می‌خواهد عفونت را به جای آنتی بیوتیک با وِرد و پِشکلِ میمون درمان کند، فرمان می‌دهد به تعطیلی بازارها و کنترل عرضه و تقاضا و نابودی واردات و صادرات و زدن تیر خلاص به اقتصاد.

نوشته‌اش را بخوانید تا ببینید یک نفر چقدر می‌تواند از مرحله پرت باشد.

پس نوشت متاخر: این نوشته از سید علی مدنی زاده و مجید شاکری را هم بخوانید تا ببینید اگر یک اقتصاددان بخواهد در مورد یک مشکل حرف بزند چطور باید تحلیل و راه حل ارائه کند.

8 Responses to کشیدنِ شکلِ مار برای مردمِ باسواد

  1. عباسی says:

    سلام حسین جان
    نمی دونم دلیل و حکمتش چیه، اما تو ایران حرف های امثال زاغفر خیلی بیشتر از حرف های امثال مسعود نیلی طرفدار داره. نه فقط بین مردم عادی، حتی بخش نسبتا زیادی از جامعه دانشگاهی هم اینجور حرف ها رو بیشتر می پسندن.
    خود من اگر شما وچند نفر دیگه (مثل حامد قدوسی و علی دادپی و علی سرزعیم و پویا ناظران و …) نبودن, احتمالا الان یکی از طرفداران حرف های زاغفر بودم.

    • حسین says:

      سلام دوست عزیز
      حرفهای کلی و مبهم و پیش بینی های آخرالزمانی و فحش دادن به این و آن همیشه طرفدار داشته و دارد و مختص ایران هم نیست. در دوران بحران اقتصادی آمریکا هم یکی بود که خیلی توی اخبار آمد برای اینکه بجز اینکه سالهای سال فقط بگوید داریم وارد بحران می شویم کار دیگری نمی کرد. وقتی که بحران شد گفت ببینید من درس گفتم.
      ولی چه کسی باور می کند که دلار سه هزار تومانی که راغفر می گوید کوچکترین ربطی به واقعیتهای اقتصاد ایران دارد.
      اوضاع اقتصادی بد است و همه این را می دانند. صحبت از راه حلها است که کسی به راه حلهای او محلی نمی گذارد. کسی نمی پذیرد که باید بازارها را بست و همه چیز را داد دست دولت. دولت بیشتر مقصر است تا راه حل.
      روزگاری بود که در دانشکده های اقتصاد نمی شد از بازار و تجارت با خارج و آزادسازی صحبتی کرد. راغفر جزو آخرین فسیلهای آن دوره است که با فحش دادن به لیبرالها زندگی می کند. نسل جدید اقتصاد خوانده ها اقتصاد را از منابع اصلی اش فرا می گیرند و جای خود را در مباحث اقتصادی باز کرده اند و بیشتر هم باز خواهند کرد.
      و مایۀ افتخار من است که حرفهایم اثری داشته باشد در انتقال دانش روز به دیگران.

      • عباسی says:

        کارت عالی حسین جان. فارغ از هر گونه تملق باید بگم، من که تو این سال ها که دارم وبلاگت رو میخونم کلی ازت علم (به معنی واقعی علم ) یاد گرفتم. خیلی خیلی خیلی ممنون.
        بحث های مختلفی که این روزها تو جمعه ایران درجریانه ( شما الآن تو ایران نیستی تا اوضاع رو از نزدیک ببینی، الان تو ایران همه جا بحث دلار و اقتصاد هست و چون همه ی ما 80 میلیون ایرانی تو تمام زمینه ها کارشناسیم، صبح تا شب مشغول ارائه دادن راه کار برای حل مشکل دلار و اقتصاد هستیم) من رو یاد این جمله معروف رنه دکارت میندازه:
        » بین تمام نعمت های هستی، عقل تنها نعمتی است که به عدالت تقسیم شده، چون همه فکر می کنن به اندازه کافی عقل دارن.»

  2. ضیا says:

    سلام آقای دکتر! وقتی اقتصاددان ها تجربه عملی مدیریت ارز را ندارند؛ چگونه قاطع نسخه پیچی میکنند؟

  3. محمد says:

    این نوشته «پروفسور» عباس شاکری را نمی‌دانم دیده‌اید یا خیر. نگاهی بیندازید. سه سور هم به این نوشته بی‌بی‌سی زده‌اند.
    https://drive.google.com/file/d/1sDuRcUayAO4zCKe_VwaEH85ZvATyqnoM/view

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: