نااطمینانی در سیاستهای اقتصادی
اکتبر 4, 2010 6 دیدگاه
در ماههای اخیر تغییراتی وسیع در اقتصاد اتفاق افتاده و خواهد افتاد. قانون هدفمند سازی یارانه ها در شرف اجراست. اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده شروع شد و با مخالفتهایی روبرو شد. نرخ ارزهای خارجی دچار نوسانات شدید شد و دخالت مستقیم و همراه با تحکم بانک مرکزی را باعث شد. انتشار آمار با تاخیرهای گسترده مواجه شد و صحت آمارها مورد تردید قرار گرفت؛ و در بُعد خارجی، تحریمهای اقتصادی گسترده تر شدند. هر کدام از این تغییرات کافی است تا فضای اقتصادی کشور را به قدر کافی غیر قابل پیش بینی کند. حال که همۀ این تغییرات همزمان شده اند، عدم اطمینان زیادی را بر تصمیم گیران، اعم از خانواده ها و بنگاهها تولیدی، تحمیل می کنند.
پر بیراه نخواهد بود اگر ادعا کنیم که اطلاعات حیاتی ترین عنصر در تصمیم گیری اقتصادی است. وقتی که فضای اقتصادی مشوش می شود و نااطمینانی افزایش می یابد، برنامه ریزی بلند مدت ریسک دار می شود. در نتیجه آحاد اقتصادی به سمت برنامه های کوتاه مدت حرکت می کنند و یا به بیمه کردن خود در برابر نا اطمینانی ها می پردازند. این پاسخ طبیعی آحاد اقتصادی به قیمتِ سرمایه گذاریِ کمتر در فعالیتهای مفید تمام خواهد شد. به عبارت دیگر، هر قدر هم که سیاستهای اقتصادی درست انتخاب شده باشند، اگر آحاد اقتصادی نتوانند جهت گیری آنها را تشخیص دهند، اثر منفی آنها غیر قابل اجتناب خواهد بود. تنها راه پرهیز از این اثرات منفی، شفافیت در سیاستها و ساده سازی آنها است.
به عنوان مثال قانون هدفمند کردن یارانه ها را در نظر بگیرید. بزرگترین جراحی اقتصادی دهه های اخیر در حال انجام است و کسی نمی داند که قدم بعدی سیاستگزار چیست. بعد از بحثهای گسترده بر روی این قانون، هنوز گروههایی که قرار است آن را دریافت کنند، میزان دقیق آن، تاریخ پرداخت آن، نحوۀ پرداخت آن، مدت زمانی که سیاست ادامه خواهد داشت، و بسیاری موارد از این قبیل مبهم است. در نتیجه حتی نمی توان حدسی در مورد اثرات آن بر متغیرهایی مثل تولید، سرمایه گذاری، تورم، بیکاری، و … داشت.
شفافیت و اطلاع رسانی با قاطعیت در اجرا دو مقولۀ کاملاً متفاوت و حتی متضاد هستند. اگر سیاستگزار از ابتدا برنامۀ خود را به شکل شفاف اعلام می کرد و با توجه به نقد ها برخی از اشکالات واضح را بر طرف می کرد بسیاری از مخالفتها کاهش می یافت. در نتیجه در مرحلۀ اجرا می توانست با قاطعیت پیش رود.
حال که این سیاستها در مرحلۀ اجرا قرار دارد، نیاز به شفافیت و قاطعیت بیشتر است. اگر قرار است تغییری در اجرا صورت گیرد، لازم است به روشنی اعلام شود. اگر بنا است گروههایی از مزایای خاصی بهره مند شوند، بهتر است از ابتدا اعلام شود و از آن تخطی نشود. نمونۀ این استثناها در پرداخت نقدی، گروههای تحت پوشش کمیتۀ امداد و سایر سازمانهای خیریه است که طبق گفتۀ مسئولان یارانۀ نقدی بیشتری خواهند گرفت. این استثنا نه تنها با مخالفت روبرو نشده است، بلکه مخالفتهای ناشی از اجرای سیاست را هم کاهش خواهد داد.
از سوی دیگر، بسیاری از گروهها ذی نفوذ سعی خواهند داشت با استناد به دلایل متعدد از مزایای خاص استفاده کنند. نمونۀ آن، تقاضای دست اندرکاران حمل و نقل دریایی در دریای خزر است که تقاضای استفاده از سوخت نیمه یارانه ای به دلیل «افزایش توان شرکتهای کشتیرانی در رقابت با حریفان خارجی» را دارند. چنین تقاضاهایی اگر مورد توجه قرار گیرند، موجبات شکست طرح قبل از شروع آن را فراهم خواهند ساخت. اگر بنا است گروههایی مورد حمایت قرار گیرند، بهتر است حمایتها شفاف و در قالب بودجه های پرداختی مستقیم باشد.
کل فضای اقتصادی به قدر کافی مبهم و نامطمئن است. پیچیده کردن سیاستها و پرهیز از دادن اطلاعات فقط این نااطمینانی را افزایش می دهد.