افغانها در ایران
آوریل 30, 2012 20 دیدگاه
قبلاً در مورد سیاست ایران در قبال مهاجران افغان و مشکل شهروندی افغانها و بخصوص زنانی که با افغانها ازدواج می کنند و فرزندان آنها نوشته بودم. منطق اقتصادی و سیاسی حکم می کند که اقغانهایی که مایلند در ایران بمانند بعد از طی مراحلی بتوانند شهروند ایران شوند. بخشی از این مشکل در قانونی که مجلس تصویب کرد حل شد. ولی جدیداً مشکلات دیگری برای افغانهای مقیم برخی استانهای ایران پیش آمده است. از ورود آنها به برخی مناطق جلوگیری شده است و حتی بنا بر اخراج آنها از استان مازندران گذاشته شده است.
سعی کردم مطلبی بنویسم در نشان دادن خطاهای این سیاست. کم آوردم. بخش انسانی اش حتی نیاز به گفتن ندارد. از نظر اقتصادی کسی که معتقد است این کار به نفع اقتصاد ایران است حتی از درک الفبای اقتصاد هم عاجز است.
هر چند بنای من در این وبلاگ بر این نبوده است که مطلبی را از جای دیگر عیناً نقل کنم. این بار می خواهم این کار را بکنم. دکتر غنی نژاد در مطلبی در روزنامۀ دنیای اقتصاد به مهمترین مشکلات این سیاست اشاره کرده است.
عین مطلب دکتر غنی نژاد را بخوانید که گویا است و بی نیاز از تفسیر.
هیچ توجیهی قابل قبول نیست
خبر ممنوعیت ورود افغانها به پارکی در اصفهان در نخستین روزهای سال نو غبار غم بر ایام نوروزی افکند و این غم هنوز از یادها نرفته بود که خبر ممنوعیت ورود افغانها به استان مازندران نمک بر زخم دیرین نهاد. براساس کدام منطق انسانی میتوان همنوعان خود را به دو گروه تقسیم کرد و گروهی را از حقوق اولیه خود محروم كرد؟
![]() |
چرا یک افغان به صرف ملیت خود نباید به پارک خاصی وارد شود یا در استان معینی اقامت گزیند؟ به راستی چه توجیهی برای چنین رفتار نامعقول و خلاف شان انسانی میتوان تصور کرد؟
ظاهرا دو دلیل عمده برای توجیه چنین رفتار تبعیضآمیزی مطرح میشود، یکی مساله امنیت اجتماعی و دیگری مشکل اقتصادی. بعضا ادعا می شود که میزان جرم و جنایت در میان افغانها به نسبت بیشتر است؛ بنابراين حضور آنها بالقوه میتواند منشا ناامنی باشد. این ادعا بهرغم شیوع آن فاقد هر گونه مبنای عینی و تجربی است و علت طرح آن بیشتر میتواند فرافکنی باشد تا تحلیل دادههای واقعی. تازه، برفرض صحت این ادعا، بازهم سیاستهای تبعیض آمیز نه درست است و نه چاره ساز. اصل بر برائت فردی است و نه اتهام جمعی. زیاد بودن تخلف در میان اعضای یک گروه اجتماعی نافی حقوق فردی اعضای آن گروه نیست و اتفاقا مسوولیت مقامات ذیربط را در بررسی و حل مشکل برجستهتر میکند.
اما بهانه دیگر و شاید مهمتری که دستمایه رفتار تبعیضآمیز قرار میگیرد مشکلات اقتصادی است. ادعا میشود که افغانها فرصتهای شغلی را از ایرانیها میگیرند و با قبول دستمزدهای پایینتر مانع بالا رفتن سطح رفاه کارگران ایرانی میشوند. این در واقع مغالطه رایج در همه جوامع مهاجرپذیر است که عمدتا از سوی برخی سندیکاهای کارگری مطرح میشود و مورد استقبال مسوولان اقتصادی قرار میگیرد؛ چرا که با این بهانه میتوانند مشکلات خود را فرافکنی کنند و از پاسخگویی به سیاستهای اقتصادی نادرست خود سر باز زنند. آمادگی افغانها یا برخی هموطنان ایرانی برای کار با دستمزدهای پایین به عنوان یک رذیلت و بد جنسی معرفی میشود در حالی که در واقع امر، فضیلت بزرگی است که نتیجه آن افزایش ثروت و رفاه عمومی است. افغانها هم مانند همه همنوعان خود خواهان دستمزدهای بالاتر و سطح رفاه بیشتری هستند اما وقتی که شرایط اقتصادی طوری است که افزایش تولید و ثروت، در برخی از اقتصادها، تنها با دستمزدهای پایینتر امکانپذیر است، ورود آنها به بازار کار موجب رشد اقتصادی بیشتر میشود و در جهت تامین منافع عمومی است. واضح است که هرچه رشد اقتصادی بیشتر شود تقاضا برای نیروی کار افزایش یافته و در نهایت منجر به بالا رفتن دستمزدها نیز ميشود، اما ممانعت از ورود نیروی کار ارزان به بازار نتیجهای جز پایین آمدن رشد اقتصادی و در نهایت فشار روی دستمزدها در جهت معکوس نخواهد داشت.
مغالطهها و بهانه جوییهای اقتصادی منحصر به کشور ما نیست و پدیده ای فراگیر و جهانی است. مدعیان سندیکایی و دولتی در کشورهای صنعتی نیز معضل بیکاری را ناشی از وجود مهاجران معرفی میکنند و نیروی کار ارزان چینیها را مسبب فشار روی دستمزدها در سطح جهانی میدانند. آنچه در این میان فراموش میشود سیاستهای اقتصادی نادرست و عوامفریبانه حمایتی حاکم بر این کشورها است که منجر به کسری بودجههای مزمن و بدهیهای دولتی فزاینده شده و کل اقتصاد جهانی را با بیثباتی مواجه کرده است. همان طور که چینیها تولید ثروت و رفاه را در سطح جهانی ارتقا بخشیدهاند و مورد بیمهری قرار گرفتهاند مهاجران در درون کشورها نیز از گذشتههای دور همین سرنوشت را داشتهاند. میلیونها افغان در ایران، با کار و کوشش خود طی سه دهه گذشته، به رشد اقتصادی کشور ما کمک شایان توجهی کرده و شرایط مادی زندگی ما را بهبود بخشیدهاند و البته در این بهبود وضعیت، خود نیز شریک شدهاند. آنها بخشی جداییناپذیر از سرنوشت اقتصادی، اجتماعی و تاریخی ما هستند. نفی این واقعیت نه ممکن است و نه مطلوب.
از همه اینها گذشته، رفتار تبعیضآمیز با انسانها مصداق بارز بیعدالتی و بیاخلاقی است و این رفتار در رابطه با گروههایی که به هر دلیل در موقعیت دشوار و آسیبپذیری قرار دارند، به مراتب زشتتر است. از زشتی و حقارت بپرهیزیم که راه به جایی نمیبرد.«هیچ صیادی، در جوی حقیری که به گودالی میریزد، مرواریدی صید نخواهد کرد.»
برگرفته ازمتن …….اما ممانعت ازورود نیروی کار ارزان به بازار نتیجه ای جز پایین اوردن رشد اقتصادی ودرنهایت فشار روی دستمزدها درجهت معکوس نخواهد داشت…..
استاد غنی نژادامارتجربی درتایید نظراتشان نیاورده اند
اگر کارفرمایی نیروی کارارزان دردسترسش نباشد (افغانیها وخودمان ایرانیها) ازکدام کره درمنظومه شمسی به خدمت میگیرند؟
من برادران افغانیم رادوست دارم ولی خودم وفرزندانم وبقیه بیکارهای هموطنم رابیشتر دوست دارم
عبالکریم
اینکه نیروی کار ارزان مانند هر نهادۀ ارزان دیگر تولید باعث افزایش تولید می شود، عبارتی درست است. اگر آن را با نیروی گران جایگزین کنیم برخی از اقلام تولیدی کاهش می یابند و برخی متوقف می شوند و اثر منفی روی رشد اقتصادی می گذارد. تولید کننده هم به کرۀ دیگری برای یافتن نیروی کار نمی رود. اگر تولید برایش نصرفد به سادگی تولیدش را متوقف می کند.
در نوشتۀ روزنامه یا وبلاگ هم نمی توان چندان به آمار و مقالات ارجاع داد. بخصوص که در ایران مطالعات زیادی در این زمینه نمی شود.
همین مسئله در آمریکا با مهاجران آمریکای لاتین و بخصوص مکزیک (حدود 12 میلیون) وجود دارد. اثر این نیروی کار بر کاهش هزینۀ تولید مورد اتفاق است. همچنین انتقال تولید به کشورهای با نیروی کار ارزان هم از موارد مشابه است که باعث کاهش هزینۀ تولید و در نتیجه افزایش رشد اقتصادی می شود.
اما اینکه نرخ بیکاری در ایران بالا است مشکلی است که با جایگزین کردن نهادۀ تولیدی ارزان با نهادۀ تولیدی گران حل نخواهد شد. این کار باعث کاهش تولید و از دست رفتن اشتغال می شود. همچنین با کاهش بهره وری باعث کاهش درآمد جامعه هم می شود.
مشکل بیکاری راه حلی بجز تولید بیشتر و با بهره وری بیشتر ندارد.
نیروی کاریکی ازعوامل تولید است وشاید کم اهمیت ترین منتهی به نقل از داور شیخاوندی درکتاب زایش وخیزش ملت :
بورژوازی میکوشد منافع خودرابه جای منافع کل جامعه جابزند
منتظر برچسب مرام اشتراکی داشتن هستم!!
عبالکریم
با احترام مضاعف بر چسب مذکور اعطا شد! (خودت خواستی یولداش، وگرنه من در این سه سال وبلاگ نویسی حتی به مرحوم مارکس هم بر چسب نزده ام، چه برسد به خوانندۀ بزرگواری که وقت می گذارد و نوشته ها را می خواند و با جدیت نقد می کند)
احتمالاً چندان نیاز به توضیح نیست، ولی برای شفافیت مواضع عرض می کنم که جملۀ شیخاوندی (که البته ایشان را نمی شناسم) حتی برای من معنی دار هم نیست.
حضرتعالی هم ساده ترین راه راانتخاب فرمودید:پاک کردن صورت مساله(برچسب زدن)
اشک تمساح تولیکنندگان (درسطح کلان) که مدعی تولید(باتحمل تمامی مشکلات!)جهت رفاه حال(امت شهیدپرور!) هستند گویای جمله
شیخاوندی(جامعه شناس)است
عبالکریم
قضیه اینقدر حماسی/احساسی نیست.
تولید کننده به رفاه حال مصرف کننده نمی اندیشد. به پول خودش می اندیشد. همچنان که مصرف کننده به مصرفش می اندیشد نه به رفاه فروشنده، و همچنان که کارگر به حقوقی که می گیرد می اندیشد نه به رفاه کارفرما یا رفاه مردم یا هر چیز دیگر. هیچکدام هم مزیت اخلاقی بر دیگری ندارند. قیمت هر کدام در بازار تعیین می شود. اگر کارگر زیاد باشد قیمتش می آید پایین. حالا می خواهی اسمش را بگذار کم اهمیت بودن نیروی کار یا هر چیز دیگر. اگر روزی در کشور سرمایه آنقدر زیاد باشد که کسی نخواهدش، قیمتش می رود پایین. مثل وضع کنونی ژاپن.
احسنت برشما : هیچکدام مزیت اخلاقی بردیگری ندارند
چه کنیم که زیر بمباران تبلیغاتی رسانه های ذوب درولایت مدام به یادمان میاورند که اگر ایثارتولیدکنندگان نباشد امت ازگرسنگی خواهند مرد!
این نوشته ات نه ربطی به جواب من دارد نه به طور کلی ربطی به اقتصاد. جواب ندارد. نظرات دیگرت را، اگر محتوای اقتصادی نداشته باشد، حذف می کنم.
بهمان نسبت که ازحضوربرادران افغانی حمایت میکنیم ایا تاکید برحقوق انسانی قانونی انها هم میکنیم؟این یاعوام فریبی است یاسواستفاده
ایادرصورت عدم حضوربرادران افغانی کارفرماهای ایرانی مجبور به استخدام کارگران ایرانی بااستیفای حقوق انسانی قانونی انها نخواهندبود؟
کل مساله این است که کارگرافغانی به هیچ عنوان قادر به استیفای حقوق خود نیست ولی این امکان (هرچند بادرصد ناچیز) برای کارگرایرانی میسر است
عبالکریم
موافقم. تاکید بر حقوق انسانی افغانها مهمتر است. در نوشتۀ قبلی تاکید اصلی من بر همین نکته بود. سیاستهای مناسب مهاجرت می تواند حضور آنها در ایران را قانونمند کند و باعث پیشرفت آنها و ما شود. این سیاستها شامل حل مسئلۀ مهاجران غیر قانونی هم می شود. در نهایت باید افغانها به صورت قانونی در ایران باشند و قانون ایران از حقوق آنها حمایت کند. لینک نوشتۀ قبلی در نوشته هست.
اما اینکه در صورت عدم حضور افغانها کارفرما مجبور باشد کارگر ایرانی استخدام کند و حقوق قانونی آنها را بدهد الزاماً درست نیست. در این صورت برخی از کارفرماها چنین کاری را می کنند و چون هزینه هاشان افزایش یافته، بخشی از هزینه ها را به مصرف کننده منتقل می کنند (اینکه چه بخشی به مصرف کننده منتقل می شود و چه بخشی از سود کارفرما کسر می شود بستگی به کشش قیمتی کالا دارد). برخی از کارفرماها هم ممکن است تولید را سودآور ندانند و از بازار تولید خارج شوند.
سلام
جدیدا کتابی خواندم با عنوان «جانستان کابلستان» که سفرنامه » رضا امیرخانی» بود به هرات و کابل و مزارشریف. کتاب جالبی بود (اگه می خوای میتونم برات بفرستم)، مسئله ای که برام جالب بود ارزش پول » افغانی» بود که تقریبا 20 تومان شده، آنجه که من یادم میاد یک زمانی با یک 500 تومانی یک کیسه پول افغانی بهمون می دادند. به نظر میاد هرچند افغانستان به شدت در گیر اختلافات قومی است و هنوز از ایران به عنوان بهشت (به تعبیر یکی از شخصیتهای کتاب: «پاریس») یاد میکنند، اما روند رو به رشد این کشور در آینده ای نه چندان دور شاید از اقتصاد درجا زده ما پیشی بگیرد. هرچند امیدوارم به واقعیت نپیوندد، اما به نظر می رسد در آینده، این کارگران ایرانی هستند که در سرمایه گزاریهای کلان در افغانستان، نقش کارگران ارزان قیمت را خواهند داشت.
سلام آقا رضا
من هم این را شنیده ام که در سالهای اخیر افغانی تقویت شده است (افغانی نام پول افغانستان است. نام مردم افغانستان «افغان» است نه افغانی، انچنان که اکثر ما می گوییم). این امر به همراه تضعیف ریال در برابر دلار سبب شده است که برای برخی از افغانها دیگر کار کردن در ایران نیارزد.
اما اینکه روند رو به رشد افغانستان در برابر ایران چگونه خواهد بود بستگی به سیاستهای اقتصادی دارد. افغانستان از نظر اقتصادی کشوری عقب مانده است. در سالهای اخیر اقتصادش رشد خوبی داشته است و برای مدتی هم به این رشد ادامه خواهد دارد چرا که صرف افزایش امنیت و سرمایه گذاری بر کالاهای ساده در کشوری که آنها را نداشته است می تواند این رشد ر ا تضمین کند. ولی اینکه در آیندۀ نزدیک به جایی برسد که کارگران ایرانی در تعداد قابل توجه برای کار به افغانستان برود، احتمالش کم است.
سلام وقتی من به وبلاگ شما میآم حسابی غم میگیرم چون همیشه وضیعت فعلی که زیاد خوب نیست در آینده هم که در هر زمینه ای بدتر می شود .کلآ فکر کنم همه چی داره تو این مملکت خراب میشه یه سخن معروف هست که میگه :تا خوب نشی خوب نمیشه
سلام علی
متاسفم. البته اقتصاد ایران مثل اقتصاد بسیاری از کشورهای در حال توسعه است: نکات مثبت دارد و نکات منفی. سیاستهای اقتصادی هم افت و خیز دارد. گاهی سیاست خوبی اتخاذ می شود و گاهی سیاست بدی. متاسفانه در سالهای اخیر سیاستهای اجرا شده بیشتر مشکل دار بوده اند تا حل کنندۀ مشکل. البته بجز هدفمندی یارانه ها (با همۀ مشکلاتش) و افزایش اخیر نرخ سود بانکها و نرخ ارز که اثر مثبت در آینده خواهند داشت.
نکتۀ دیگر این است که بنا به ماهیت وبسایت اقتصادی، من بیشتر سعی در تحلیل مشکلات دارم تا تجلیل از پیشرفتها. تجلیل را زعما خوب بلدند.
من دختر افغانی هستم 18 سالی هست در ایران هستیم در طول این مدت پدرم کار گری میکرد در گرما وافتاب تا بتواند خرج زن وبچه بده اما لاان واقعا نمی تواند ضعیف پیر شده ….من دنبال کار گشتم بتوانم کمک کنم اما چون افغانی بودم بهم کار ندادند اداره کار مجوز نداد هر جا رفتم شناسنامه خواستند وکار گیرم نیامد ……….دانشگاه که قبول شدم گفتند افغانی هستی نمی شود درس بخوانی ممنوع هست من با پدر ومادر خواهر برادر و مادر بزرگم زندگی میکنم که شوهرش در جنگ از دست داده وخواهری دارم که از نامزدش جدا شده خانواده من خیلی زجر کشیدن ونیاز به حامی دارند برای حل این مشکلات باید جای باشم که دولت هم از من حمایت کند ما اینجا هر چندوقت یک بار برای گرفتن کارت هویت که هیجه به درد نمیخورد یک عالمه پول پرداخت میکنیم اما اسکان موقت داریم یعنی هر لحظه امکان اخراج مان از کشور وجود دارد
اینجا زندگی سخت هست برای ما وحشت ناک هست
تنها
واقعاً متاسفم. این شرایط با هیچ معیار انسانی و اسلامی و هر چیز دیگر نمی خواند. از من تنها نوشتن بر می آید که سعی می کنم انجام دهم. امیدوارم ذره ای مؤثر باشد.
شما خيلى به ما افغانيا سخت گرفتين ازهمه لحاظ منتظرباشيد خداجوابتونوبده
متاسفانه چنین است که شما می گویید. می شد که ما رفتار بهتری می داشتیم.