تورم انباشته چیست و اثرش بر نرخ ارز چگونه است؟
ژوئیه 7, 2012 29 دیدگاه
هاشم پسران در مصاحبه ای با دنیای اقتصاد گفت: «اصلیترین عاملی که نرخ انواع ارز را در بازار ارز هر کشوری تعیین میکند، اختلاف «تورم انباشته» بین کشورهای مذکور و سایر کشورها است. منظور از تورم انباشته یا تورم تجمعی، مجموع نرخ تورم یک کشور در طول چند سال متوالی است. به عبارت دیگر در بلندمدت، نرخ ارز متناسب با اختلاف تورم انباشته ایران با میانگین تورم انباشته کشورهای دیگر، افزایش خواهد یافت. نمیشود که برای سالهای متوالی همواره نرخ تورم در ایران 10 درصد بالاتر از میانگین جهانی باشد، و بعد هم انتظار داشته باشیم که نرخ ارز در ایران افزایش نیابد.»
ضیا، از خوانندگان این وبلاگ در بخش نظرات پرسیده است تورم انباشته چیست. تعریف تورم انباشته در عبارت بالا آمده است. برای شرح این تعریف من شاخص قیمت مصرف کننده را برای ایران و یکی از مهمترین شریکهای تجاری اش، آلمان، از اطلاعات بانک جهانی استخراج کرده ام. نمودار زیر این شاخصها را برای سالهای 1991 تا 2010 (1372 تا 1391) نشان می دهد.
شاخص قیمت نشان می دهد که سطح عمومی قیمتها در مقایسه با یک سال پایه چگونه تغییر می کند. نرخ رشد این شاخص هم همان نرخ تورم را نشان می دهد. برای مقایسۀ بهتر من سال پایه را به سال 1991 تبدیل کرده ام.
نمودار نشان می دهد که رشد شاخص قیمتها در ایران بسیار بیشتر از آلمان بوده است. مثلاً شاخص فوق در ایران در سال 1992 نسبت به سال 1991 حدود 26 درصد افزایش داشت در حالیکه در آلمان این افزایش فقط 5 درصد بود. در تمام این سالهای چنین تفاوتی در رشد قیمتها وجود داشت و سبب شد که شاخص قیمت مربوط به ایران به سرعت افزایش یابد در حالیکه افزایش شاخص قیمت آلمان چندان محسوس نبود. اگر بخواهم عدد و رقم بدهم، ایران هرساله با تورم متوسطی در حدود 18 درصد مواجه بود در حالیکه آلمان تورمی حدود 1.8 درصد را تجربه می کرد.
منطق اقتصادی حکم می کند که این تفاوت در قیمت نسبی ارز دو کشور هم ظاهر شود. در غیر این صورت و در حالتی که بخواهیم نرخ ارز را ثابت نگاه داریم، این تفاوت تورم روی هم انباشت می شود و بر نرخ ارز فشار می آورد.
مثالی بزنم. فرض کنید در سال 1991 قیمت یک مارک آلمان صد تومان بود و فرض کنید که در آن سال شما می توانستید با صد تومان (معادل یک مارک) یک بستۀ بزرگ پوشک بچه بخرید. همچنین فرض کنید که قیمت یک بسته پوشک در آلمان ده مارک بود. این یعنی ده بسته پوشک ایرانی در مقابل یک بسته پوشک آلمانی. در طول بیست سال متوسط قیمتها در ایران حدود 29.2 برابر شده است یعنی قیمت یک بسته پوشک در سال 2010 حدود 2920 تومان بوده در حالیکه قیمت آن در آلمان در این سال حدود 14.3 مارک بوده است.
حال نرخ ارز را وارد کنید. در سال 1991 نرخ ارز صد تومان برای هر مارک بود. شما با ده مارک یعنی با هزار تومان می توانستید یک بسته پوشک آلمانی بخرید. اگر بخواهید همین نسبت را در سال 2010 هم داشته باشید باید نرخ ارز طوری تغییر کند که همان برابری قدرت خرید سال 1991 (ده پوشک ایرانی در مقابل یک پوشک آلمانی) را در این سال هم برقرار کند. یعنی باید نرخ مارک در سال 2010 حدود 2050 تومان باشد. (در این صورت با معادل ریالی یک بسته پوشک آلمانی یعنی با 2050 تومان ضربدر 14.3 مساوی 29200 تومان می توان مثل سال 1991 ده بسته پوشک ایرانی خرید).
حال چه می شود اگر نرخ مارک تا سال 2010 در همان صد تومان ثابت بماند؟ در این حالت همه می خواهند از دولت مارک بگیرند و 14.3 مارک یعنی 1430 تومان بدهند و یک بسته پوشک آلمانی بخرند که هم ارزانتر از پوشک ایرانی (2920 تومان) است و هم احتمالاً کیفیتش بهتر. این یعنی یک پوشک ایرانی معادل دو پوشک آلمانی. اولین نتیجه اش هم این است که کسی پوشک ایرانی نمی خرد. در چنین حالتی تقاضا برای مارک افزایش می یابد، نه تنها برای خرید پوشک بلکه برای هر چیز دیگری که آلمان می سازد.
ثبات کامل نرخ ارز در بیست سال البته حالت حدی است. اگر نرخ ارز افزایش یابد ولی افزایش آن به اندازه ای نباشد که تفاوت تورمها را جبران نکند، تقاضا برای ارز به همان نسبت افزایش می یابد. اگر اقتصاد ایران (شامل نفت) بخواهد این افزایش تقاضا را پاسخ دهد باید منابعش را صرف واردات از آلمان کند که نه به نفع تولید است نه به نفع اشتغال. و اگر نتواند این افزایش تقاضای ارز را پاسخ دهد، قیمت آن در بازار آزاد افزایش می یابد.
این داستان همچنین توضیح می دهد که چرا ما از چین همه چیز حتی سیر و رب و میخ و تسبیح و … وارد می کنیم. ریشۀ آن در نهایت بر می گردد به تورم انباشته شده یعنی افزایش مستمر قیمتها در ایران و افزایش کمتر آن در طرفهای تجاری ایران و، همزمان با آن، اصرار ایران بر ثابت نگه داشتن نرخ ارز در ده سال گذشته.
سلام
مثل همیشه عالی بود.
شرمنده یه چیزی یادم رفت
فقط یه سوال اینجا پیش میاد اونم اینه که این استدلال که این جا نوشتید یک استدلال بدیهی است که هر ادم منطقی معمولی که ریاضیات در حد دوره راهنمایی بلد باشه اینرو میفهمه و تایید میکنه ولی چرا تو کشور ما کلی اقتصاددان(اساتید اقتصاد دانشگاه اونهم دانشگاه های رده اول مثل تهران وعلامه وبهشتی و…) هستن که مخالف افزایش نرخ ارز بوده و هستن. به نظرم تو این وسط ما مردم عادی هم موندیم که بالاخره حق با کیه آدم یه جورایی یاد این حرف آقای احمدی نژاد میفته که گفته بود اقتصاد علم نیست.من واقعا فکر نمی کنم تو هیچ علم دیگه ای اساتید فن اینقدر نظرات متناقض با هم داشته باشن.
ممنون از لطفت جناب عباسی عزیز
اختلاف نظر در اقتصاد اصولاً زیاد است برای اینکه بسیاری از مسائل اقتصادی پیچیدگی زیادی دارند. این البته به این معنی نیست که اصولی وجود ندارد. مشکل این است که برخی از اقتصاددانان حرفهایی می زنند که نشان می دهد خیلی با این اصول آشنایی ندارند و یا اگر هم دارند آنها را قبول ندارند. (به زبون خودمانی بگویم افرادی که حرف مزخرف و غیر قابل فهم می زنند کم نیستند.)
نکتۀ دیگر این است که هر سیاستی به برخی سود می رساند و به برخی ضرر. همین نرخ ارز اگر افزایش یابد قطعاً برخی کالاهای گران می شوند و این سر و صدای خیلی ها را در می آورد. همین می تواند محملی باشد برای برجسته کردن مشکلات و مخالفت با سیاست.
در نهایت روش متمدنانه این است که به جای گود زورخانه اینجا در وبلاگهایمان حرفمان را بزنیم و شما که خواننده ای و می توانی سره را از ناسره تشخیص بدهی خودت قضاوت کنی.
ممنون جناب دکتر. مطلب خیلی آموزنده بود.
بنظر شما چطور میشه فهمید که نرخ ارز چقدر باید باشه؟ با توجه به این نکته که فروشنده بزرگ ارز در بازار، دولت هست و نظر اون می تونه تعیین کننده قیمت نهائی باشه. بعبارتی بازار خیلی رقابتی نیست که قیمت ارز بر اساس یک بازار رقابتی خودبخود تعیین بشه.
علیرضا
درست می گویی. بازار ارز اصلاً رقابتی نیست. بنابراین صحبت از قیمت واقعی ارز چندان واقع بینانه نیست. برای همین است که فروشندۀ اصلی یعنی دولت توانسته برای سالها قیمت را ثابت نگاه دارد.
برای تعیین نرخ ارزی که با متغیرهای واقعی اقتصاد سازگار باشد، کار مطالعاتی گسترده ای لازم است. دکتر عسلی که کلان کار است و هم در دانشگاه بوده و هم رئیس دفتر اقتصاد کلان سازمان برنامه در زمان برنامۀ سوم، در نوشته ای در بهمن سال گذشته در روزنامۀ دنیای اقتصاد توضیح می دهد که چه عواملی باید در تعیین نرخ ارز مورد توجه قرار گیرد.
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=287928
آنچه برای من به عنوان یک اقتصاددان روشن است همان چیزی است که بارها اشاره کرده ام و پسران هم در موردش صحبت می کند. اگر تورم ما برای سالها بیش از کشورهای طرف تجارت باشد و نرخ ارز را ثابت نگاه داریم، در واقع مزیتمان در تولید و صادرات را از دست می دهیم و به وارد کننده تبدیل می شویم. به عبارت دیگر حتی اگر دولت بتواند مداوماً ارز وارد بازار کند، من می گویم نباید این کار را بکند. اگر این تفاوت تورمها خیلی زیاد باشد تقاضا برای ارز و واردات آنقدر زیاد می شود که دیگر دولت با میلیاردها دلار ذخیره هم نمی تواند پاسخگوی آن باشد.
بازتاب: گزارهها » لینکهای هفته (۹6)
با سلام
ببخشید می تونید مرا راهنمایی کنید ؟ ارشد اقتصادم
در مورد انتخاب موضوع پایان نامه؟ هر چی فکر می کنم و می گردم به نتیجه ای نمی رسم .
سلام
در حقیقت نباید به این سؤال جواب بدم چون هیچ اطلاعاتی از دانشگاه شما و رشتۀ شما ندارم ولی اگر در ایران بودم می رفتم از چند مدرسه اطلاعات جمع می کردم و روی اثر تغذیۀ رایگان بر متغیرهای تحصیلی مثل سطح نمره ها کار می کردم
mrc kheili khob bod shere kardam ru page fb
ممنون بیتا
سلام
چند ماه پيش حدود برج 2 آقاي دکتر پسران راجع ريشه بحران اروپا در روزنامه جام جم هم به اين نکات اشاره کرده بودند و بحران اروپا را ناشي از اختلاف تورم بين کشورهاي عضو و پول مشترکشان عنوان کردند ولي آنموقع سوالي برام مطرح شد که چطور اقتصاددانان اروپا اين مسايل را در نظر نگرفتن؟
و چرا شمال و جنوب اروپا با وضعيت مختلف اقتصادي جزء يک اتحاديه شدند و هيچ پيش بيني در مورد ورشکستگي يونان نشده بود و راهکاري اتخاذ نکرده بودند و غافلگير شدند؟
سلام مهران
من مقالۀ دکتر پسران را ندیده ام ولی احتمال می دهم که نسخۀ ساده شده ای از تحلیل را ارائه کرده است که برای روزنامه مناسب باشد.
قبل از ایجاد اتحادیۀ اروپا مطالعات زیادی در مورد مشکلات احتمالی انجام شد و کشورهای برای پیوستن به این اتحادیه مجبور بودند شرایط سختی بخصوص در مورد کسر بودجه را رعایت کنند. ولی احتمالاً تمامی ابعاد مشکلاتی که ممکن بود پیش بیاید برای طراحان معلوم نبوده است.
یونان از سال 1995 تورم زیر ده درصد داشته است یعنی اقتصاد یونان مثل همۀ اقتصادهای اروپایی در دهه های اخیر تورمی نبوده است. برعکس عدم امکان ایجاد تورم این مشکل را برای یونان ایجاد کرده است که به نظر کمی عجیب هم می رسد. آنچه من در این مورد می دانم این است که اگر یونان پول خودش را داشت و نه یورو را، می توانست با چاپ پول و ایجاد تورم بخشی از هزینه را تامین کند (به عبارت دیگر می توانست مالیات تورمی از مردم بگیرد. همان کاری که ایران در همۀ سالهای چهل سال پیش کرده است) این کار مشکلات زیادی برای کشور ایجاد می کرد ولی مشکل ورشکستگی را حل می کرد. ایران را نگاه کنید که تورم بالا دارد ولی هیچوقت ورشکسته نمی شود چون هر وقت پول کم می آورد با چاپ پول از مردم می گیرد
ممنون جناب دکتر
به نظر شما سياست انبساطي اروپا مثل آمريکا باعث بهبودي اقتصادشان ميشود؟
من متخصص اقتصاد کلان نیستم که تحلیل کاملی ارائه دهم. ولی به نظرم سیاست انبساطی ممکن است کمی به تحریک تقاضا کمک کند. آنچه در مورد آمریکا گفته می شود که عدم اطمینانهایی که در بازار هست، مثل طرح بیمۀ همگانی و تغییر نرخ مالیاتها سبب شده است که تولید کننده ها فعلاً در بسط کسب و کارشان محتاط باشند. یعنی سیاست انبساطی در شرایطی که مشکلات بزرگتری در بازار هست ممکن است کاملاً کار نکند.
سلام
سوالي دارم شايد کمي خارج از اين بحث باشد
ميدانيم که چنانچه نسبت يورو به دلار افزايش پيدا ميکند يعني يورو قوي ميشود انس طلا افزايش پيدا ميکند و اگر اقتصاد اروپا قوي شود سرمايه ها از طلا و سرمايه گذاري هاي راکد به سمت توليد ميرود اين دو چگونه قابل جمعند؟
سلام مهران
من این دو عبارت یعنی «با قوی شدن یورو طلا گران می شود» و «با قوی شدن اقتصاد اروپا سرمایه از بازار طلا خارج می شود» را عبارات بدیهی نمی بینم. می شود کمی در مورد منبع این دو عبارت توضیح دهی.
اين عقيده کساني است که با فاند کار ميکنند،البته تا قبل از سياست هاي انبساطي آمريکا که باعث قدرت گرفتن دلار شد و بيشتر الان انس را با توجه به اقتصاد آمريکا مي سنجند،ولي قبل از اين عقيده آنها همين بود و براي من قابل درک نبود چون در يک موقعيت هم انس را رو به بالا ميدانستند هم رو به پايين!
ديگر اينکه ميخواستم نظر جنابعالي را بدانم که به نظر شما فاند ميتواند روي انس اثرگذار باشد يا بقول بعضي تکنيکاليست ها همه چيز با رياضي قابل پيش بيني است و فاند فقط توجيه است؟
وقتي انس از کانال 1900 وارد کانال 1600 دلار شد ميگفتند چون اوضاع اروپا خراب است مردم براي فرار از کم شدن ارزش پول روي طلا سرمايه گذاري خواهند کرد و انس رکورد قبلي را ميشکند ولي اوضاع اروپا خرابتر شد ولي انس بالا نرفت، اينبار گفتند اگر يورو به دلار قوي شود و دلار کم ارزش شود انس افزايش ميابد ولي از طرفي هم کساني مانند جناب دکتر معنوي راد گفتند اگر اوضاع اقتصادي درست شود نرخ بهره افزايش ميابد و اين انس را کاهش ميدهد چون طلا بخودي خود سودي ندارد،خلاصه اوضاع اروپا درست نشد و اينبار گفتند در 28خرداد که يونان از اتحاديه اروپا جدا بشه انس راهش را از يورو جدا خواهد کرد و افزايش شديد مي يابد مانند جناب دکتر اسدي نيا،ولي اين هم درست نشد و اينبار خودشان انس را از يورو جدا کردند و به اوضاع اقتصاد آمريکا و سياست هاي انبساطي مرتبط دانستند،ولي اشخاصي هم به فاند اهميتي نميدن مانند اين شخص http://www.winning2ati.blogfa.com
اين وسط کساني هم هستند که ميگويند افرادي که ميخواهند اقتصاد را با تکنيکال توجيه کنند مانند اين است که بخواهند از در خروجي وارد شوند
توجیه اقتصاد با تکنیکال را می توانی کمی توضیح بدهی و بگویی فاند یعنی چه و چه ربطی به ریاضی دارد؟
سلام مهران
بخش بزرگی از مطالبت را درست متوجه نشدم. افرادی که ذکر کردی را نمی شناسم و مطالب وبلاگی که معرفی کردی را چندان روشن نیافتم.
اما رابطۀ طلا و وضع اقتصادی رابطه ای خیلی روشن و یکطرفه نیست. از یک طرف طلا کاربرد صنعتی دارد و اگر اقتصاد جهانی در حال رشد باشد تقاضا برای طلا افزایش می یابد. از سوی دیگر اگر نااطمینانی از بازارها زیاد باشد بخشی از مردم ممکن است به سمت خرید طلا بروند.
منظور از فاند يا فاندامنتال يعني دانستن تاثير هر خبر اعم راست يا شايعه بر روي بازار يا انس است،اين ربطي به رياضي و عدد و نمودار ندارد
منظور بنده اين بود که افرادي هستند که ادعا ميکنند با تکنيکال ميشود همه چيز را فهميد آدرس وبلاگش را قرار دادم
آدرس دکتر اسدي نيا
http://www.asadinia.blogfa.com
دکتر معنوي راد را هم فکر کنم بشناسيد
مهران عزیز
من در زمینۀ فاینانس هیچوقت کار نکرده ام و در نتیجه بهتر است چیزی نگویم. از سؤالاتی که پرسیدم هم می توانی حدس بزنی که تا چه حد از این فضا بی خبرم. اجتمالاً افراد و وبلاگهایی هستند که بهتر از من در این مورد می دانند.
عاشق این وبسایت شدم من.عالی هستید شما
ممنون از لطفت
بازتاب: life Skills coaching