چرا ارز تک نرخی مهم است؟
جون 29, 2013 8 دیدگاه
علی، از خوانندگان این وبلاگ با اشاره به نظر سنجی دنیای اقتصاد از اقتصاددانان نوشته:
«16 نفر «تک نرخی ساختن دلار» را اشاره کرده اند: چرا این تک نرخی ساختن مهمه؟ چه خللی ایجاد می شود اگر تک نرخی نشه؟ و چرا فقط یک نفر به «کاهش قیمت دلار» اشاره کرده ؟ یعنی دولت نباید قیمت ارز را کنترل کنه؟ مگر کاهش قیمت دلار با افزایش ارزش پول خودمان همراه نیست؟»
برای یافتن جواب خودتان را در بازار ارز کنونی ایران نظر بگیرید. دلار در حال حاضر دو (یا اگر نرخ مرجع را هم در نظر بگیریم سه) نرخ دارد. نرخ بازار آزاد در حدود 3400 تومان است و نرخ مبادلاتی که توسط یک کارمند دولت تخصیص داده می شود 2500 تومان است. این یعنی تفاوت 900 تومانی در هر دلار. شما اگر بخواهید فعالیت اقتصادی شروع و درآمدی کسب کنید چه کار می کنید؟ می روید با گذشتن از هزار مانع دولتی و غیر دولتی کارگاه تولیدی می زنید و کالایی را تولید می کنید یا راهی پیدا می کنید که از آن 900 تومان اضافه نفعی ببرید؟ این اتفاقی است که در هر بازاری با نرخ دوگانه می افتد.
نرخ دوگانه فقط وقتی می تواند اتفاق بیافتد که یکی از این دو نرخ توسط دولت تعیین شود. در چنین حالتی افراد به جای صرف وقت و سرمایه در فعالیتهای مولد، وقت و سرمایۀ خود را صرف می کنند تا از رانت دولتی در بازار دوگانه استفاده کنند. برای این کار باید به نوعی کارمندی که مسئول تخصیص ارز است (یا رئیس او، یا رئیس رئیس او و یا … همینطور بگیر و برو بالا) را قانع کنند که آنها شایسته ترین افراد برای دریافت ارز به قیمت ارزانتر دولتی هستند. بخشی از این قانع کردن رسمی و آشکار است مثل اصرار وارد کنندگان دارو و … به اینکه دارم باید ارزان باشد و لذا باید به آن ارز مرجع تخصیص یابد، و بخش بزرگترش همان است که ما فساد می نامیمش یعنی نفوذ در فرایند تصمیم گیری برای استفاده از این رانت.
در این میان دو اتفاق دارد می افتد: یک مشکل کوچکتر فسادی است که در این فرایند تولید می شود. توجه کنید که هر یک دلار یعنی 900 تومان مفت بدون هیچ زحمتی. شما اگر بتوانید مثلاً یک میلیون دلار بگیرید (شما باید ارتباطات سیاسی قوی داشته باشید برای این کار) در یک روز نهصد میلیون تومان ثروت نصیبتان شده است بدون هیچ زحمتی.
مشکل بزرگتر از دید یک اقتصاددان ناکارآمدی حاصله از این فرایند است. سرمایه های فکری و مالی جامعه در بازارهای دوگانه به جای فعالیتهای مولد به سمت استفاده از رانت منحرف می شوند. دولت هم بخشی از سرمایه ها را صرف مقابله با این جریان می کند. از دید من بزرگترین تفاوت اقتصادهای رو به رشد و اقتصادهایی که درجا می زنند و یا لنگان لنگان حرکت می کنند را باید در نوع استفاده از منابع و سرمایه های انسانی و فیزیکی دانست. بازار دوگانه ارز از جملۀ مهمترین عوامل ایجاد ناکارآمدی در اقتصاد ایران بوده است.
بخش دوم سؤال به دخالت دولت در بازار ارز و با توجه به آنچه دولت در ایران انجام می داده، یعنی کاهش دستوری نرخ ارز، به فوائد و مضرات نرخ ارز پایین برمی گردد.
به نظر من دولت نباید کاری به بازار ارز داشته باشد ولی از آنجا که دولت در ایران بیشترین مقدار ارز را در اختیار دارد این کار تقریباً غیر ممکن است. برای همین باید سیاست ارزی روشنی داشته باشد. متخصصان بازار ارز می توانند با مدلهای اقتصادی به نوعی نرخ ارز برسند که با متغیرهای اصلی اقتصاد مثل نرخ رشد اقتصادی، تورم، واردات و صادرات و … سازگار باشد. در غیاب چنین مدلی من ترجیح می دهم نرخ ارز متناسب با تفاوت نرخهای تورم ایران و شریکهای تجاری اش تغییر کند تا قیمت نسبی کالاهای داخلی و خارجی ثابت بماند و تولید کنندۀ ایرانی بازارهایش را به کالاهای خارجی واگذار نکند. البته جزئیات دیگری هم هست که می تواند این نرخ را کمی بالاتر یا پایین تر کند، ولی عقب ماندن زیاد تغییر نرخ ارز از نرخ تورم به منزلۀ هشدار تلقی می شود.
کاهش نرخ دلار بدترین سیاستی است که می توان در ایران انجام داد چرا که ناکارآمدی و فساد را افزایش می دهد. اشتباه نشود، من هم مایلم پول ایران قوی باشد. مایلم یک تومان ایران معادل یک دلار باشد تا هر ایرانی چندین برابر یک آمریکایی یا اروپایی ثروت داشته باشد و هر کجا که برود ولخرجی کند. ولی واقعیت چیز دیگری است. آنچه نرخ برابری ارزها را تعیین می کند این است که کالایی که ایرانی تولید می کند در مقابل آنچه که یک آمریکایی تولید می کند چقدر می ارزد. در سالهای گذشته پول نفت سبب شده بود که بتوانیم دلار را در حد هزار تومان نگه داریم و تا حدی ولخرجی کنیم. ادامۀ این کار در بلند مدت امکان پذیر نبود چرا که روز به روز بیشتر ارز می خواستیم و حتی نفت صد دلاری هم نمی توانست ارز مورد تقاضا را فراهم کند. الان که این پول نفت را هم نداریم. آنچه تعیین می کند یک ریال ما در مقابل یک دلار آمریکا یا یک یورو چقدر بیارزد ربطی به آرزوهای شیرین من و شما و آن اقتصاددان که خواهان کاهش دلار شده بود ندارد. ربطش با قدرت تولید اقتصاد ما است که بخصوص در سالهای اخیر چندان مطلوب نبوده است. اگر روزی ایران رشد اقتصادی ده درصدی برای دهه های متوالی داشت و در نتیجه ریال ایران تبدیل به ارزی قوی شد و قیمت دلار افت کرد، من هم ممکن است به جمع مدافعان کاهش نرخ دلار بپیوندم. ولی تا آن روز سودی در کاهش نرخ دلار برای کشور نمی بینم.
پس نوشت: اگر نوشته های قبلی من را ببینید جزئیات بیشتری در مورد نرخ ارز و مشکل ارز ارزان و بازار دوگانه ارز می یابید. بنا به اقتضای شغلم که تدریس اقتصاد است باید این را هم بپرسم که هر قسمت که نیاز به توضیح بیشتر دارد، بگو تا توضیح دهم.
این از سؤال اول. بقیه را هم به تدریج جواب می دهم.
ممنون
اما یه نکته اینکه این فرایند تک نرخی شدن معمولا چطور می تونه امکان پذیر باشه در بستر زمانی؟ و اینکه مسیله قیمت تمام شده محصولات داخلی وابسته به دلار (نهاده های وارداتی این تولید کننده ها) با افزایش قیمت دلار چی می شه؟
از این جهت خب شاید یه عده دفاع کنند که دولت داره از این طریق باری به دوش می کشه که مردم (از طریق خرید ارزان تر) و تولید داخل (از طریق قیمت تمام شده قابل رقابت) رو کمک کنه. اگرچه من کاملا موافقم که این کمک مثل کمک یه مادر دلسوز به بچه تنبله که یاد گرفته اگر خودش تکلیفاشو ننویسه آخرش پدر مادرش کمک می کننش و شخصا فکر می کنم اشتباه هست اما برام جالبه نظرتون رو بدونم که معمولا این ترنزیشن ها چطور اتفاق می افته؟
اگر هم قبلا تو پستی نوشتین ممنون می شم رفرنس بدین
ناشناس
اصولاً قرار بود نرخ مبادلاتی با تفاوت یکی دو درصد نرخ بازار را دنبال کند. الان هم باید برگردند به همان سیاست و دست از نرخ گذاری بردارند. اگر نرخ بازار افزایش یا کاهش یافت دولت و بانکها ارز را به همان قیمت بازار بفروشند. مثل همه جای دنیا.
این اتفاق می تواند یک باره یا در چند مرحله بیافتد. می تواند در زمان معینی در آینده باشد. بگوید بازار مبادلاتی از اول مهر تعطیل است و بانک مرکزی ارز را به قیمت بازار می فروشد و هر کس که ارز خواست برود از صرافی یا بانک بخرد به قیمت یکسان.این کار را یک بار سال 1381 انجام دادند و ارز از 175 تومان شد هشتصد تومان و حتی کسی خبر هم نشد. کار را بدهند دست همان تیم باز هم انجامش می دهند.
اینکه هزینه های تولید افزایش می یابد درست است. ولی اینکه به این واسطه افزایش قیمت ارز قیمتها چند برابر می شوند درست نیست. بخش بزرگ نهاده ها در اکثر فرایندهای تولید در ایران داخلی است یا با نهادۀ داخلی قابل جایگزینی است (دلیلی که در سالهای اخیر همۀ تولید کننده ها از مواد و وسایل خارجی استفاده کردند این بود که ارز ارزان بود و استفاده از نهادۀ داخلی به صرف نبود. حالا که ارز گران شده برخی تولید کننده ها دچار مشکل شده اند. زمانی طول می کشد تا بتوانند مشابه خارجی را جایگزین کنند.
در نهایت باید بپذیریم که این اصلاحات هزینه هایی هم دارد که هزینۀ اشتباهاتی است که در طول ده-دوازده سال گذشته کرده ایم. ولی برای افتادن اقتصاد در مسیر درست راهی بجز انتخاب سیاست درست نداریم.
نوشته خیلی خوبی بود. ضمننا این دو نوشته https://irpdonline.com/2012/08/04/post197/ و https://irpdonline.com/2012/07/02/post190/ هم در همین رابطه، خوب بودند. ممنون.
از خصیصه عمده این وبلاگ اقتصادی ساده نویسی و جدی گرفتن نظریات خوانندگان است که امیدوارم همیش چنین پیش برود.
در ضمن من یک سوال دارم که ارتباط میگیرد با سوال ناشناس، اما در زمینه افغانستان. در طی چند سال اخیر افغانستان در بخش تولید مواد غذایی مانند کیک و کلچه، تولید آب معدنی و نوشابه های غیر الگولی دست آورد داشته و من در اخیر هفته بایکی ازین شرکت ها همکاری دارم. وابسته گی این شرکت ها به کشورهای همسایه مانند ایران و پاکستان در زمینه مواد خام و افزایش قیمت دلار باعث گردیده که قیمت تمام شد کالاهای تولیدی آنها بلند بروند. من فکر میکنم درصورتیکه قیمت دلار بلند برود، این شرکت ها شاید ورشکست گردد. راه حل چیست استاد حسین؟ میدانم که حقیقی کردن نرخ ارز در دراز مدت به نفع اقتصاد است.
سلام ضیا
ممنون از لطفت.
با توجه به شباهت اقتصادی افغانستان و ایران و پاکستان در زمینۀ تولید این کالاها من دلیلی نمی بینم برای گرانتر بودن محصولات تولیدی افغانستان در برابر تولیدات همسایگان. اگر هم چنین تفاوتی باشد می توان با کاهش هزینه های جانبی آن را برطرف کرد. اگر چین می تواند این کار را بکند چرا افغانستان و ایران نتوانند. من مطمئنم با بررسی وضع فعالیت می توان راههای صرفه جویی در هزینه ها را یافت.
همچنین در نظر بگیر که برخی از این صنایع ممکن است فقط به لطف قیمت پایین ارز سودده به تظر برسند. مثل صنایع فولاد یا مس و آلومینیوم در ایران که فقط به دلیل انرژی ارزان توجیه اقتصادی دارند. این صنایع باید رفتار اقتصادی خود را در مواجهه با شرایط اقتصادی جدید و نرخ بالاتر ارز عوض کنند و کارآمدتر شوند. اگر این کار ممکن نباشد مفهومش این است که این صنایع توجیه اقتصادی ندارند و باید ورشکست شوند.
ورشکستگی صنایع در اقتصاد مثل از بین رفتن سلولهای مردۀ بدن برای اقتصاد لازم است. فعالیتهای ناکارآمد باید به طور مستمر از دور خارج شوند و جای خود را به صنایع کارآمدتر بدهند وگر نه کل اقتصاد مشکل دار می شود.
ممنون استاد حسین
سلام
بابت وبلاگ خوبتون متشکرم
من یه سوال داشتم،
چرا توی ایران تعداد شعبه های بانک ها اینقدر زیاده؟
سؤال جالبی است و من پاسخ روشنی برای آن ندارم. احتمالاً افرادی که سازمانهای صنعتی کار کرده اند بهتر می توانند جواب دهند.
آنچه به نظر من می رسد این است که در غیاب رقابت در «کیفیت» خدمات، بانکها در زمینۀ آسان بودن خدمت رسانی رقابت می کنند.
بانکهای دولتی دلیل دیگری برای افزایش شعبه دارند که همان دلیل عمومی بزرگ شدن دم و دستگاه در سازمانهای عمومی است. دولت اصولاً تمایل به بزرگ شدن دارد چون افرادی که در دولت کار می کنند با بزرگ شدن دفتر و دستک و شعبه های زیر دستشان مهمتر می شوند.